سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 87 اردیبهشت 16 , ساعت 12:30 عصر

سلام دوستان

  اینجانب در نظر دارم با همکاری اهالی محترم روستای شلی نسبت به تاسیس انجمن دانشجویان و فارغ التحصیلان دانشگاه اقدام نمایم لذا کلیه عزیزان هم روستایی که تمایل دارند در این اقدام که با هدف انجام کارهای فرهنگی .اجتماعی. سیاسی .اقتصادی سهیم باشدند از طریق ایمیل زیر بنده را مطلع فرماییند.

 لازم به یار آوری است که شرط اصلی عضویت 1-دانشجو یا فارغ التحصیل مراکز دانشگاهی(اعم از آزاد.دولتی نضامی و...) باشند

                                                         2-خود یا یکی از والدین متولد روستای شلی باشد.

                                                       3_ انگیزه کافی جهت انجام کارهای جمعی را داشته باشند

ایمیل: 

n.entez400@gmail.com

باتشکر


یکشنبه 87 فروردین 11 , ساعت 9:10 صبح
«یوم‌الله – دوازدهم فروردین»
 در این روز مقدس، این یوم‌الله پربرکت سرآغازی نوین بر حیات واقعی اسلام در عصر زورمداران زرپرست دنیامدار است که از معنویت و روح ایمان گستر و سعادت ابدی خود را در پیروزی بی‌چون و چرا از امیال و آرزوهای پست حیوانی می‌دانند. این روز فرخنده وعظیم، روز جریان خونی تازه در رگ‌های خشکیده جهان اسلام و بخشیدن جانی دوباره بر پیکره اسلام و دمیدن روح امید در کالبد تاریخ و نویدبخش پگاه پیروزی و غلبه حق بر باطل است.

پنج شنبه 87 فروردین 8 , ساعت 10:17 صبح
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت آغاز سال 1387، امسال را سال «نوآوری و شکوفایی» نامیدند و تصریح کردند: امسال باید فضای نوآوری، کشور را فرابگیرد و همه مسئولان خود را موظف بدانند با بهره گیری از امکانات مادی و معنوی، کارهای نو و ابتکاری و راههای میان بر را در سایه مدیریت صحیح، تدبیر درست و حکمت در فعالیت کشور وارد کنند تا کام مردم از ثمره این تلاش ها شیرین شود.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به عید سه گانه در طلیعه بهار امسال، میلاد نبی مکرم اسلام (ص) و حضرت امام صادق (ع) و عید نوروز را به آحاد ملت ایران و همه ملتهایی که عید نوروز را گرامی می دارند، تبریک گفتند و با اشاره به چشم اندازها و امیدهای بسیار روشن در سال 1387، افزودند: امسال نظام مقدس جمهوری اسلامی سی سالگی خود را که در راه دفاع از استقلال و عزت ملی و حرکت به سمت اعتلای علمی و عملی گذشت، پشت سر می گذارد که همه این تلاشها در تاریخ ملت ایران برجسته و ماندگار خواهد ماند.

ایشان با اشاره به آغاز فعالیت مجلسی تازه نفس در سال جاری و همچنین فعالیت دولتی خدمتگزار، پرتلاش و خستگی ناپذیر، همکاری و برنامه ریزی این دو قوه را زمینه ساز انجام کارهای بزرگ دانستند و تأکید کردند: ما نمی توانیم آرام و معمولی حرکت کنیم، بلکه باید با تلاشی مضاعف، جدی تر و با نهایت شتاب اما حساب شده، منظم و منضبط به جلو برویم و در عرصه داخلی و همچنین عرصه پیچیده بین المللی از تمام ظرفیت ها برای دست یابی به پیشرفتهای بزرگ استفاده کنیم.

حضرت آیت الله خامنه ای، با تأکید بر اینکه برنامه ریزی مدبرانه، شجاعانه و عزت مدارانه در عرصه سیاست خارجی و موفقیت در این عرصه در توفیقات داخل کشور نیز تأثیرگذار است خاطرنشان کردند: علاج ملت ایران در کسب اقتدار است و امروز خوشبختانه مسئولان کشور عزت ملی را کاملاً در نظر دارند و در مقابل زورگویی و زورگیری دشمن ایستاده اند.

ایشان همکاری کامل دولت و ملت و اتکاء به خداوند را زمینه ساز پیشروی در عرصه قدرت یابی ملت ایران و اقتدار روزافزون کشور به ویژه اقتدار معنوی و روحی برشمردند و تصریح کردند: یکی از دو انتظار من در سال 1387، نوآوری در بخشهای مختلف و دستگاههای گوناگون اجتماعی، اقتصادی و خدماتی کشور از جمله در دیپلماسی، حرکت به سمت علم و تحقیق، گسترش فرهنگ مطلوب در ارائه خدمات به همه قشرها به خصوص قشرهای محروم، و در آبادانی کشور است.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: انتظار دوم در سال جاری این است که فعالیتهایی که در سالهای گذشته انجام شده و کارهایی که دولت در سالهای اخیر انجام داده، به نتیجه و شکوفایی برسند و کام مردم از نتیجه این فعالیتها و تلاشها شیرین شود بنابراین امسال را سال نوآوری و شکوفایی می نامم.

حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود، سال 86 را سالی مهم، پرحادثه و عزت آفرین برای ملت ایران دانستند و خاطرنشان کردند: در آغاز سال 86، ماجرای دستگیری ملوانهای متجاوز بیگانه و سپس عفو و آزادی آنان، چهره ای مقتدر و عین حال بردبار و پرگذشت از ملت ایران به جهانیان ارائه کرد و در پایان این سال نیز حضور پرشکوه و با عظمت مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی، بار دیگر چهره پرصلابت و همراه با اقتدار ملت ایران و عزم جدی آنان برای درست اداره کردن کشور را نشان داد.

رهبر انقلاب اسلامی کارهای با ارزش مسئولان اعم از دولت، مجلس و بخشهای گوناگون و همچنین کارهای بزرگ آحاد ملت به ویژه فعالیتهای علمی مجموعه های دانشجویی و کاوشگر را از دیگر نقاط مثبت در سال 86 و زمینه ساز پیشرفت کشور برشمردند و افزودند: در کنار این پیشرفتها، ضایعات، فقدانها و ناکامی هایی هم وجود داشت که آخرین آن حادثه تأسف بار فقدان عزیزان دانشجو در یک سانحه دلخراش بود اما به هر حال زندگی آمیخته از شادیها و غمها، شیرینی ها و تلخی ها است و مهم این است که یک ملت بتواند در میانه این حوادث گوناگون هدف خود را در نظر داشته باشد و به سوی آن هدف گامهای بلند بردارد.

حضرت آیت الله خامنه ای در پایان اظهار امیدواری کردند: ملت سرافراز ایران، سال جدید را با بهره گیری از نوآوریها و شکوفایی ها، به بهترین وجه با عزت، موفقیت، کامیابی، شادابی و با توان بیشتر به پایان برساند.


چهارشنبه 86 اسفند 22 , ساعت 11:58 صبح

                                                      تفکر

 مراحل اخلاق در قرآن، جوادی آملی

نویسنده: آیت الله

چون اخلاق سیری باطنی است و باطن با ادراک و عمل درونی حرکت می‏کند، از اولین قدمهایی که سائران و سالکان کوی حق بر می‏دارند، نظر و فکر است. از این رو تفکر را برای سیر و سلوک، لازم دانسته‏اند؛ بلکه باید گفت آوای انسان سالک، همان نظر و فکر اوست.انسان متفکر از راه مشخصی مجهول خود را معلوم می‏کند؛ یعنی در گام نخست، مطلوب خود را بررسی می‏کند و می‏بیند برای او مجهول است؛ سپس به سراغ مقدماتش می‏رود و آنها را از نظر ماده و صورت، تنظیم می‏کند و از راه مقدمات تنظیم شده به مقصد می‏رسد؛ پس فکر، عبارت از سیر درونی یا حرکت از مقدمات به نتیجه و از معلوم به مجهول است.«تفکر» در قرآن و روایاتقرآن حکیم از دو راه انسانها را به فکر و نظر فرا می‏خواند: یکی با ذکر عنوان «تفکر» و «تعقل» و دیگری با طرح بحثهای قرآنی که با تفکر همراه است؛ گاهی در یک آیه از عنوان تفکر و تعقل سخنی به میان نمی‏آید، ولی در آن، برهان عقلی و فکری مطرح می‏شود. خود استدلال، تشویق به تفکر است و بنابراین، لازم نیست گفته شودإن فی ذلک لایات لقوم یتفکرون» (1).روایات هم مانند قرآن از دو راه، جامعه بشری را دعوت به تفکر می‏کند: هم در خود روایات، عنوان تفکر و تعقل مطرح می‏شود؛ مانندتفکر ساعة خیر من عبادة سنة» (2) یا «ستین سنة» (3).گاهی نیز معارف برهانی در روایت، ارائه می‏شود که ادارک آن بدون فکر و نظر ممکن نیست .محورهای اصلی فکرفکر، نوعی حرکت است و حرکت گر چه به شش امر، متکی است؛ اما محور اصلی بحث در سیر باطنی فکری، سه چیز است: متحرک، مسافت و هدف. سیر باطنی نیز سه‏گونه است:.1 این که این سه امر جدای از یکدیگر باشد؛ مثلا در جایی که انسان درباره نظم جهان برای پی بردن به توحید خالق می‏اندیشد، «روح اندیشمند» او متحرک، «نظم جهان» ، مسافت، و «پی بردن به توحید خالق» ، هدف است؛ یعنی، او نظم جهان را بررسی می‏کند و به این مقصد می‏رسد که هر حرکتی محرک، طلب می‏کند و محرک کل، خدای واحد است.گاهی نیز مسافت سیر درونی انسان متفکر، نظم یا حرکت عالم نیست؛ بلکه «حدوث جهان» است؛ یعنی، روح سالک در باره حدوث جهان می‏اندیشد و به محدث جهان که خداست پی می‏برد و گاهی هم در باره «امکان جهان» می‏اندیشد؛ یعنی، مسافت تفکر که سیر علمی است، امکان ماهوی یا فقری است؛ که جهان، «ممکن» است و هر ممکنی «واجب» می‏طلبد، پس جهان، محتاج به خالقی است که واجب و «لا شریک له» باشد. در این گونه از حرکتها متحرک، غیر از مسافت حرکت است، چنانکه متحرک و مسافت، غیر از هدف است..2 این‏که متحرک ومسافت یکی، وهدف، جدا باشد؛ مانند انسانی که در راه معرفت نفس، تلاش و کوشش می‏کند و از راه «خودشناسی» به «خداشناسی» می‏رسد. البته گاهی از راهعرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم» (4)به آن می‏رسد؛ وگاهی به راههای دقیقتر درونی ومشاهده ذات‏خویش، پی به خدا می‏برد که در این صورت، متحرک و مسافت خود نفس، و هدف، نیل به توحید خداست و به این طریق او پی به خالق می‏برد و این دومین قسم معرفت است..3 این که نفس از راه بررسی عمیق، هدف را از راه خود هدف می‏شناسد؛ مانند کسانی که بر اساس «برهان صدیقین» با تأمل در حقیقت هستی پی می‏برند که حقیقت هستی، خداست؛ چنانکه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در دعای «صباح» به خدای سبحان عرض می‏کندیا من دل علی ذاته بذاته» (5)یا در دعای «عرفه» ، وارد شده است:

«أ یکون لغیرک من الظهور ما لیس لک» (6).در این قسم از اندیشه و حرکت، مسافت و هدف، یکی و متحرک، جداست؛ یعنی روح متحرک و اندیشمند در خود خدا نظر می‏کند و از خود خدا پی به وجود او می‏برد.از باب تشبیه معقول به محسوس می‏توان گفت گاهی انسان نگاه می‏کند می‏بیند هوا روشن است و از این روشنی فضا و هوا پی می‏برد که آفتاب طلوع کرده است که در این جا متحرک، روح انسان است و مسافت حرکت، روشنی فضا، و هدف علم به طلوع آفتاب است؛ اما گاهی به خود خورشید می‏نگرد و همین که خورشید را می‏بیند می‏فهمد خورشید، طلوع کرده است؛ نه این که از روشنی هوا پی به طلوع آفتاب ببرد. موحدان ناب، کسانی هستند که با تفکر، در حقیقت هستی پی می‏برند که این حقیقت هستی، خداست و هر هستی محدود را او آفریده است. به هر تقدیر، حرکت فکری از اولین وظایف ضروری سائران و سالکان کوی حق است.


دوشنبه 86 اسفند 13 , ساعت 10:0 صبح
 

و مما رزقناهم ینفقون

انفاق چیست؟ معنى اینکه انفاق مى‏کنند البته این نیست که خودشان را تهى دست و بى‏چیز مى‏کنند (چنانکه بعضى گمان کرده‏اند) بلکه یعنى انباشته شده‏ها را مصرف مى‏کنند و ممکن است که انفاق به معناى ازاله باشد یعنى از اله نفق و فقر آنان فقرها و مستمندیها را از بین مى‏برند.

انفاق رابطه انسان را با جامعه‏اش مستقر مى‏سازد. چنانکه اصل اول یعنى ایمان به غیب مربوط به جهان بینى انسان و اصل دوم اقامه نماز مربوط به رابطه دائمى انسان با غیب بود.

آیا انفاق اختصاص به مال دارد؟

در این آیه مى‏فرماید: از آنچه که روزى آنها نموده‏ایم انفاق مى‏کنند. روزى معناى عامى دارد و در خود قرآن این کلمه به روزیهاى معنوى و مادى اطلاق گشته است دانائیها و دانشها نیز جزء روزى‏هاى پروردگار است و بایستى آنان که از یک چنین رزقى برخوردارند، انفاق نموده و دیگران را نیز بهره‏مند سازند.

فلسفه انفاق

ممکن است برخى گمان کنند که انفاق تنها فلسفه‏اش پرشدن خلاءهاى اجتماعى است، و لذا مى‏گویند اگر این مسئله را حکومت و دولت بعهده بگیرد و با سازمانهائى که تشکیل مى‏دهد مشکلات فقر و مسکنت را حل نماید دیگر نیازى نیست که بصورت انفاق‏هاى فردى انجام گیرد.

ولى اینچنین نیست، یعنى انفاق فلسفه‏اش تنها پرشدن خلاءها نمى‏باشد بلکه رابطه‏اى با «ساخته‏شدن‏» دارد.

اینکه انسان چیزى داشته باشد و از خود جدا کند، و مظهر رحمانیت پروردگار بشود، نقش بزرگى در ساختن انسان دارد. عطوفت که از ماده عطف است‏یعنى تمایل و توجه به دیگران، با دیگران یکى شدن و دل بجاى دل آنها نهادن خود هدف است و هدفى اساسى و قابل اهمیت اگر چنین مفهومى در جامعه نباشد. عینا مثل آن است که در محیط خانواده محبت و عطوفت مفقود گردد و بجایش مؤسسات تربیتى تشکیل شود.

راسل و پیروانش مى‏گویند: فلسفه زندگى خانوادگى مگر جز این است که پدر و مادرها بچه‏ها را بزرگ کنند و از حوادث محافظت نموده و در هنگام بیمارى سرپرستى نمایند؟ این نحو تربیت کودک در زندگانى‏هاى قدیم بوده است. ولى اینک که جامعه‏ها تکامل یافته‏اند، بایستى این وظایف از خانواده‏ها به مؤسسات بزرگ دولتى منتقل گردد. کودک از زایشگاه یکسره به مهد کودک برود و در آنجا در کنار کنار کودکان دیگر بزرگ شود و بدین ترتیب آن مؤسسات جاى پدر و مادر را بگیرند و آن حقوقى که در جوامع قدیم ابوین بر عهده فرزندان داشتند و بالعکس وظائفى که والدین نسبت به آنها باید انجام دهند، همگى بصورت روابط ملت و دولت تبدیل مى‏گردد!!

ولى عیب بزگ این قضیه، خارج شدن از مسیر فطرت انسانى است! مادر و پدر، با عاطفه پدر و مادرى آفریده شده‏اند و فرزندان با عاطفه فرزندى، یعنى مادر بدلیل اینکه مادر است، روحش این چنین است که مى‏خواهد کودکش را در آغوش مهر خود بپروراند و این مطلب فطرى اوست، و حتى چنان ناخود آگاه این اعمال انجام مى‏گیرد که خودش هم نمى‏داند چه مى‏کند.

و از طرفى دیگر همان بوسه مهربانانه مادر که بصورت فرزندش مى‏زند و آنگونه که او را به سینه خودش مى‏چسباند در ضمن این رفتار او را به مهر و محبت پرورش مى‏دهد و به عبارت دیگر با گرمى محبت او را مى‏پزد. یعنى این محبتها نقش شارژ کردن او را دارد، که زمانى که بزگر مى‏شود بایستى محبتهائى که به او در کودکى شارژ شده است برق بدهد و با نگاه مهربانى بدیگران بنگرد. و لذا است کودکانى که از آغاز تولد در پرورشگاه تربیت‏شده‏اند و آغوش مادر و محبت پدر را ندیده‏اند گاهى اوقات جانیان خطرناکى از آب درمى‏آیند.

انفاق نیز از این قبیل است نباید از یک جنبه آنرا ملاحظه کرد و گفت فلسفه‏اش تنها سیر کردن شکم گرسنگاه است و لذا مى‏شود آنرا از راه دیگر انجام داد. بلکه فلسفه انفاق انسان سازى است زیرا که انسانها در سایه گذشته‏ها، بخششها و ایثارها، روحشان روح انسان مى‏گردد.

روى این حساب کسى نمى‏تواند بگوید من شخص قانعى هستم و به بادامى مى‏سازم و نمى‏خواهم چیزى داشته باشیم لذا شخص کاملى هستم. خیر، شخصى که مى‏تواند داشته باشد بایستى بدست بیاورد و با دهش مال، خود را تکمیل کند. نداشتن و ندادن کمال نیست. بدست آوردن و از خود جدا ساختن عامل سازندگى انسان است.

این نکته از قرآن مجید بخوبى بدست مى‏آید، آنجا که خطاب به رسول الله مى‏فرماید: خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم (توبه 104)

در این آیه به همان فلسفه سازندگى صدقه اشاره مى‏نماید نه به فلسفه اجتماعیش یعنى سیر کردن شکم مستمندان، زیر مى‏فرماید از اموال آنهاصدقه بگیرد که به این وسیله آنها را پاکیزه مى‏کنى، آنها را رشد مى‏دهى درست مثل گیاهى که با وجین کردن رشد بیشترى یابد، و اصولا هر موجود زنده‏اى این چنین است که گرفتن آفتها مساوى با رشد بیشتر آن است.

و الذین یؤمنون . . .

یکى دیگر از صفات متقین ایمان به وحى است. ممکن است کسى آن را قبول داشته باشد و در عین حال هم قبول نداشته باشد. یعنى آن را بعنوان یک کتاب بزگ از کتابهاى جهان بشناسد و معتقد باشد که در این کتاب تعلیمات نجات بخشى وجود دارد ولى آن را یک کتاب وحى شده و فرود آمده از ناحیه خدا نداند.

چنانکه شاید بیشتر افرادى که مسلمان نیستند، چنین اعتقادى دارند و وقتى مى‏خواهند کتابهائى را براى تعلیم و تربیت معرفى کنند، قرآن را نیز مى‏شمرند.

نویسنده کتاب «در آغوش خوشبختى‏» در فصلى که کتاب خواندن را مطرح مى‏کند و سپس کتابهاى بزرگ پرورشى را معرفى مى‏نماید قرآن را نیز نام مى‏برد.

شبلى شمیل لبنانى عرب ماتریالیست مادى، راجع به پیامبر اکرم و قرآن مجید اشعار جالبى دارد که خطاب به رشید رضاى مصرى صاحب المنار مى‏گوید:

انى و ان اک قد کفرت بدینه هل اکفرن بمحکم الایات

من اگر چه بدین او کفر مى‏ورزم ولى چگونه مى‏توانم آیات محکم قرآن را منکر شو.؟!

ولى اینگونه قبول داشتن قرآن ایمان به قرآن نیست. بلکه ایمان به قرآن آن است که انسان معتقد باشد که قرآن وحى است و از جانب الله فرود آمده است نزل به الروح الامین على قلبک لتکون من المنذرین (شعرا 194)

یعنى آن را کتابى بداند که مجموعه پیامهائى است که از عالم غیب به عالم شهادت رسیده است.

باید توجه داشت که ایمان به غیب شامل وحى هم بود و ذکر مجدد آن تفصیل بعد از اجمال است چون مسئله وحى به وضوح مسائلیى مثل «خدا» نیست لذا مجددا بیان شده است.

و بالاخرة هم یوقنون . . .

آنان به آخرت یقین مى‏ورزند.

کلمه آخرة که در فارسى بصورت «آخرت‏» نوشته مى‏شود مؤنث آخر است که در مقابل کلمه اول بکار مى‏رود که مؤنث آن اولى است.

آنکه قرآن آخرة را به صورت مؤنث آورده بجهت آن است که معمولا در موارد دیگر صفت براى کلمه دیگرى مثل کلمه دار و یا حیات آورده مى‏شده است و چون موصوف مؤنث بوده صفت به تبع موصوف مؤنث استعمال مى‏گردد.

آخرة گاهى در مقابل دینا قرار مى‏گیرد و گاهى در مقابل اولى. کلمه دنیا، ممکن است از ماده دنو باشد به معناى قرب و نزدیکى، و ممکن است از ماده دنى به معناى پس باشد. اگر از دنو باشد یعنى این زندگى کنونى که نزدیک‏تر است بما و قهرا معناى آخرت یعنى زندگى دورتر ما. و اگر از ماده «دنى‏» باشد یعنى این زندگى که نسبت به آن دیگرى، در سطح پائین‏تر است و آخرت یعنى آن که در سطح بالاتر قرار دارد.

ولى در سوره و الظحى; آخرت در مقابل الاولى قرار گرفته است. در آنجا خداوند در مقام تسلى خاطر رسول الله(ص) مى‏فرماید: از انقطاع وحى خاطرت آزرده نگردد خدایت با تو وداع ننموده و لسوف یعطیک ربک فترضى پروردگار آرزوهایى که نسبت به هدایت مردم دارى، برآورده خواهد کرد تا خشنود گردى، و للآخرة خیر لک من الاولى یعنى آخر کار تو از اول کار تو بهتر است‏یعنى هرچه رو به پیش روى به کمال والاترى خواهى رسید.

در هر حال اینجا که مى‏فرماید و بالاخرة هم یوقنون یعنى آنها که به هدایت قرآن مهتدى هستند، یقین دارند که یک زندگى دیگرى وراء این زندگى وجود دارد که همان جهان پاداش و کیفر است.

اعتقاد به آخرت مساوى با اعتقاد به جاودانگى است. چون فرق دنیا و آخرت یکى همین است که دنیا پایان پذیر است و آخرت پایان‏ناپذیر و جاودانه. چه انسان اهل سعادت باشد و چه اهل شقاوت. البته بعضى از اهل شقاوت یک شقاوت موقت دارند و بعد در سعادت جاودانه بسر مى‏برند و بعضى هم شقاوت جاودانه دارند و این است معناى خلود که مکرر به تعبیرات گوناگونى در قرآن آمده است.

اعتقاد به جاودانگى از امتیازات مکتب‏هاى الهى است و چنین اندیشه‏ایست که مى‏تواند جهان را توجیه کند. زیرا لازمه مکتبهاى مادى که به جاودانگى معتقد نیستند و انسان را همچون حبابى مى دانند که پس از ترکیدن هیچ و فانى مى‏گردد پوچى گرائى و بدبینى به هستى است.

این مطلب که ثمره طرز تفکر آنان است، سخت آنها را ناراحت کرده و لذا بعضى از ماتریالیستها اخیرا نیرنگى بکار برده‏اند که بتوانند مکتب خود را از پوچى نجات دهند.

مى‏گویند: درست است که فرد فانى مى‏شود ولى از آنجا که جامعه در مسیر تکامل است این فرد راهش ادامه مى‏یابد. اگر من و تو کشته شویم از آنجا که راه ما جاوید است ما جاوید هستیم!!

این گونه توجیهات واضح است که دست و پائى است که آنها براى دفاع از فلسفه خودشان مى‏کنند ولى آنچه که مایه تاسف است این است که عده‏اى مى‏خواهند مفاهیم قرآن را با همین حرفها تطبیق کنند چنانکه مى‏گویند:بالاخرة هم یوقنون یعنى به نظام برتر و به نظام تکاملى جهان ایمان دارند!! یعنى فرد جاودانه نیست نوع جاودان است.

ولى باید به آنها گفت اگر ما قائل به جاودانگى فرد نباشیم خواهیم گفت نوع هم جاودان نیست. زیرا طبق محاسباتى که دانشمندان فیزیک کرده‏اند از عمر زمین میلیونها سال مى‏گذرد و روزى خواهد رسید که نه زمینى باقى خواهد ماند و نه انسانى بر روى آن در این صورت جاودانگى نوع چه معنا دارد؟!

اولئک على هدى من ربهم . . .

آنان بر هدایت پروردگارند. پروردگار که مربى و پرورش دهنده عالم است همه موجودات را بکمال خودشان هدایت مى‏کند. بعضى را با هدایت تکوینى و انسان را با هدایت تشریعى یعنى بوسیله انبیاء و فرستادگان خویش. ولى تنها این گونه افراد هستند که بوسیله هدایت تشریعى حق به کمال رسیده‏اند.

و اولئک هم المفلحون

تنها این دسته رستگارانند و باقى هیچ گروهى رستگا نیستند. در اینجا بخش ایمان در این سوره پایان مى‏پذیرد و بخش کفر شروع مى‏شود.

ان الذین کفروا . . .

نخست لازم است که ما دو لغت را توضیح دهیم و سپس در مفهوم آیه بحث کنیم.

کلمه کفر ریشه‏اش «کفر» است به معناى «ستر» و پوشاندن. قرآن منکران دین را کافر مى‏گوید بخاطر آن است که آنان حقیقت برایشان روشن شده است ولى بجاى آنکه تسلیم شوند، روى حقیقت را پوشانده‏اند.

انذار این کلمه را معمولا به «بیم دادن‏» ترجمه مى‏کنند ولى کاملا ر سا نیست. زیرا بیم دادن ترجمه تخویف است. مثلا مثلا اگر کسى در محلى عبور مى‏کند شخصى ناگهان در جلوى پایش ترقه‏اى را به زمین بزند، او مى‏ترسد. این را تخویف مى‏گویند ولى انذار نیست. انذار اعلام خطر است‏یعنى اگر آینده خطرناکى در پیش روى کسى قرار داشته باشد اگرشما از حال به او خبر بدهید و او را بترساند، این نوع خاص از ترساندن را انذار مى‏گویند. بنظر مى‏رسد که واژه «هشدار» که امروز در فارسى معمول شده است با این مفهوم نزدیکتر است. پیامبران هشدار دهنده هستند.

حال ببینیم، اینکه قرآن مى‏فرماید، آنان که کافر شده‏اند چه هشدار بدهى و چه هشدار ندهى سودى ندارد یعنى چه؟ آیا مردم، باید مؤمن باشند تا مورد دعوت پیامبران قرار گیرند؟ اگر چنین است که باصطلاح ما تحصیل حاصل است!

...پیامبر آمده است تا کافران را تبدیل به مؤمن کند نه مؤمنان را مؤمن سازد!

این مطلب دستاوز عده‏اى قرار گرفته که مى‏گویند اصولا قرآن در توجیه جامعه و تاریخ، جامعه را بشکل مادى توجیه مى‏کند یعنى مى‏گویند مردم دو گروهند یک گروه استثمارشده و گروه دیگر استثمارگر استثمار شده‏ها هستند که آمادگى قبول دعوت دارند و اصولا پیامبر براى آنان مبعوث شده است و مخاطب او هم آنان هستند. و گروه استثمارگر مورد دعوت رسول الله نیستند.

و حال این که این سخن بسیار نامربوط است. زیرا خطابهاى قرآن عام است و مخاطب رسول الله همه مردمند.

یا ایهاالناس انى رسول الله الیکم جمیعا (اعراف 158)

ناس یعنى عموم مردم و این اشتباه است که مى‏گویند ناس یعنى توده مردم!

پیامبر که مبعوث شده است دعوتش سیاه و سفید استعمارگر و استعمار شده غنى و فقیر. همه و همه را شامل مى‏گردد. پس معناى این آیه چیست؟

در اصطلاح قرآن، اگر نگوئیم در همه موارد در اکثر موارد، کلمه «کافر» به هر غیر مسلمانى گفته نشده است. بلکه قرآن کسانى را کافر مى‏گوید که بعد از آنکه پیامبر مبعوث شده و از آنها دعوت کرده و حقیقت براى آنها روشن گشته است آنان در مقابل پیامبر ایستاده و انکار نموده‏اند یعنى قبل از دعوت پیامبر هنوز مردم نه مؤمند و نه کافر و نه منافق، بلکه الناس هستند.

و بعد از آمدن او و دعوت نمودن او مردم به سه گروه تقسیم مى‏گردند. گروهى مؤمن مى‏گردند و گروهى انکار مى‏کنند و گروه دیگر به ظاهر تسلیم مى‏گردند و در باطن مخالفند.

در این آیه شریفه مقصود از کفار نه آنانیست که قبلا اسلام نیاورده‏اند بلکه آنهائى که تو دعوت کردى و پس از آگاهى و شناخت‏حقیقت، با درک عقلى و خرد خودشان مبارزه نموده و تو را انکار کردند و جحد و ابها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا (نمل 14)

اصولا اگر انسان روحا تسلیم حقیقت باشد، وقتى حقیقت بر او عرضه گردد تسلیم مى‏شود آنچه که انسان را به هلاکت مى‏کشاند موضع گیرى در مقابل حقیقت است.

چنانکه گروه زیادى این چنین‏اند که پیشاپیش در مقابل حقیقت موضع‏گیرى مى‏کنند.

قرآن تابلوى این گونه موضع‏گیریها را در یک آیه شریفه زیبا مجسم فرموده است. آنجا که مى‏فرماید:

و اذ قالوا اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماء (انفال 32)

آنگاه گفتند: خدایا اگر این قرآن حق است از جانب تو پس سنگى از آسمان بفرست و ما را از بین ببر که طاقت تحملش را نداریم.

یعنى بجاى اینکه بگویند خدایا اگر حق است و از جانب توست توفیق پذیرش آن را بما عطا کن مى‏گویند اگر حق است ما را نابود کن!!

این است معناى موضع گیرى در مقابل حق! براى این گونه افراد هشدا دادن هیچگونه ارزشى ندارد و به اصطلاح فقهاء اینها مقصرند نه قاصر.

خلاصه اینکه; اینطور نیست که هر کس که مسلمان نباشد پس کافر است، خیر، بلکه چنانکه گفتیم در اصطلاح قرآن کفر یعنى انکار پوشانیدن. و کافر بر کسانى اطلاق مى‏گردد که در مقابل فرستادگان حق و آورندگان دین خدا جبهه گرفته‏اند و عکس‏العمل مخالف نشان داده‏اند و موضع منفى دارند.

البته ممکن است‏سؤال شود که کسانیکه اصولا اسلام و یا دین دیگرى بر آنها عرضه نشده است و طبعا نه مخالفتى نشان داده‏اند و نه موافقتى پس آنها چه نام دارند؟

جواب این استکه; بدون شک آنان مؤمن نیستند و احکام خاص مؤمن بر آنها مترتب نیست ولى در عین حال آیاتى از قبیل آیه مورد بحث نیز شامل آنها نمى‏گردد. بلکه این دعوت انبیاء است که سه گروه (مؤمن - کافر - منافق) را بوجود مى‏آورد.

کفر مقدس

ضمنا این نکته را نیز متذکر مى‏گردیم که از آنجا که ریشه اصلى لغت کفر همان پوشاندن و مخالفت کردن و جبهه گرفتن است لذا گاهى اوقات در قرآن چهره مقدس به خود مى‏گیرد یعنى در مورد جبهه گیرى در مقابل باطل بکار مى‏رود. که از همه روشنتر در آیات الکرسى است:

لا اکراه فى الدین قد تبین الرشد من الغى. فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله...

اجبارى در دین نیست - رشد و هدایت از گمراهى آشکار شده است. هرکس که کافر به طاغوت گردد و به خدا ایمان آورد آنکس بدستگیره محکم متمسک گردیده است...

یعنى هر مؤمنى باید کافر نیز باشد یعنى بحق که ایمان دارد بایستى در مقابل باطل موضع بگیرد. و آن را انکار کند و این است همان کفر مقدس!

شیعه معتقد است که فروع دین ده تا است و نهم و دهم را تولى و تبرى مى‏شمارند و معنى آن این است که هر کس باید بولایت على ابن ابیطالب(ع) معتقد باشد، ولى همینقدر کافى نیست، بلکه درهمان حال بایستى یک حالت منفى نیز داشته باشد یعنى آنجه را که ضد على و راه او است نفى و انکار کند. در اینجا هم تنها ایمان به الله کافى نیست بلکه بایستى نفى طاغوت در کنار آن قرار بگیرد


جمعه 86 اسفند 10 , ساعت 7:56 عصر

. شخصی که به معنویا ت اهمیت می دهد ، درست مانند کسی است که از یک پشتیبان بسیار قوی برخوردار است و در پیمودن راههای پر پیچ و خم زندگی او را یاری نماید. بنابراین افراد این چنینی به طور قطع موفق تر و کوشا تر از کسانی هستند که نسبت به امور معنوی اهمیت نمی دهند . آثار توجه به معنویات :
1
ـ آرامش خاطر : پرداختن به امور معنوی از قبیل نماز،روزه،توسل به اهل بیت علیهم السلام و تلاوت قرآن کریم آرامش خا طری به انسان می دهد که هرگز از امور مادی چنین آرامشی برای انسان حاصل نمی شود. در زندگی حضرت امام خمینی می خوانیم که ایشان آنقدر آرامش خاطر داشتند که در حساس ترین لحظات و دوران انقلاب هرگز دیده نشد که از روی خشم یا غضب یا احساسات مادی تصمیمی بگیرند.2ـ محبوبیت اجتماعی : توجه به امور معنوی و عبادی،چنان محبوبیتی به انسان می دهد که هیچ گاه احساس بی کسی و تنهایی و یا خواری در انظار مردم را نداشته باشد. قرآن کریم در سوره ی مریم می فرماید :" ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّا ."" همانا آ نا نکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند خداوند آنها را (در نظر مردم ) محبوب می گرداند."3ـ شجاعت و نترسیدن : یکی دیگر از ثمرات توجه به امور معنوی شجاعت و نترسید ن از غیر است. کسی که در زندگیش به این واقعیت دست یافته است که تمام لذت ها و ناگواری ها ی دنیوی به دست خداوند است و ا و ست که عالم را برای رشد و کمال انسان آفریده است؛هرگز در راه رسیدن به هدفش از ناملایمات و گرفتاریها هراسی ندارد. همو اگر در راه کمال و سعادت با دشمنانی خطرناک مواجه شود ؛هرگز ترس بر او غلبه نمی کند و با شجاعت تمام با سختی ها مبارزه می کند.حضرت امام خمینی سخن جاویدی فرموده ا ند که حاکی از روح بالای ایشان و توجه و عنایت خاصی است که آن عزیز به امور معنوی داشته است. ایشان فرموده است: وا لله به عمرم نترسید ه ام.   شایستگی های جوانان در عرصه ی تهذیب نفس: ویژگی های چشمگیر جوانان در این عرصه عبارت است از: 1ـ روشنی دل و دیده ، پاکی فطرت:  پیامبر اکرم (ص) نازک دلی ،پاکی فطرت، حق طلبی و آرمان خواهی  را صفات برجسته جوانان دانسته و در گفتاری گهر بار می فرماید: " من به شما د ربا ره ی جوانان توصیه به خیر و نیکی می کنم . چرا که آنان نازک دل و زود رنج بوده ،عاطفه ای بسیار دارند ،زیرا فطرتشا ن پاک و پیراسته است . خداوند مرا به پیامبری و بشارت و ا نذ ا ر بر انگیخت ، جوانان به من گرویدند و یاری ام کردند(اما) بزرگسالان و پیران به مخالفت با من پردا ختند"رهبر کبیر انقلاب در نامه ای عارفانه ای به خانم فاطمه طباطبایی ،با اشاره به این ویژگی شایسته در جوانان و دوره ی جوانی چنین می نویسد: " تا جوانی در دست توست کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و در شکستن ا قفا ل و رفع حجب ،که هزاران جوان که به افق ملکوت نزد یکتر ند موفق می شوند و یک پیر موفق نمی شود. قید و بندها و ا قفا ل شیطانی که در جوانی ،غفلت از آنها شود ،هر روز که از عمر بگذرد ریشه دار تر و قوی تر می شوند...از مکا یر بزرگ  شیطان و نفس خطرناک تر از آن ،آن است که به انسان وعده ی اصلاح در آخر عمر و زمان پیری می دهد و تهذیب و توجه الی الله را به تعویق می اندازد برای زمانی که درخت فساد و شجر ه ی ز قو م ، قوی شده و اراده و قیام به تهذیب ،ضعیف بلکه مرده است." 2ـ آمادگی روح و روان ،پذیرش قلبی: حضرت علی (ع) وجود جوان را چونان سرزمین آماده و پاکی دانسته که هر بذری در آن افشانده شود همان را می پذیرد و زمینه ساز رشد و تکامل  آن می گردد. پیشوای ششم شیعیان نیز این حقیقت زیبا را در عبارتی گویا، این گونه ترسیم کرده می فرماید:" جوان پارسا و مؤ منی که به قرائت قرآن بپردازد،قرآن با گوشت و خون او در می آمیزد و مخلوط می شود." 3ـ سرعت در اصلاح نفس : سفارش ا ند یشمند ا نه ی امام صادق (ع) به اصحاب درباره ی " تربیت و تهذیب  جو ا نا ن " بر گرفته از معارف و حیا نی و آموزه های عقلانی است که این گونه در آسمان ذ هن آن حضرت ، درخشیدن گرفته است که : " جوانان را دریاب ،زیرا آنان سریع تر از دیگران به کارهای خیر روی می آورند." بی تردید اندک دقتی در واژه های روشن این سخن ، ما را به فضای جدیدی از صفات جوانان و دوره ی جوانی سوق می دهد ،چرا که آنان "اسرع " یعنی شتابان و سریع تر از دیگران به سوی " کلّ خیر" که تمامی خوبی ها و صفات ارزنده است ،رو می کنند و تا پایان در این مسیر ،مردانه به کار و کارزار می پردازند؛صفات برجسته ای که در هیچ گروه سنی دیگری یافت نمی شود و باید را هبرا ن و پیشوایان دلسوز و با توجه به این خصلت ها تمامی جوانان را به بلند ای کمال و تکامل رهنمون سازند.
4
ـ تأثیر جاودان و آثار ماندگار : آمادگی روحی ، دوری از دغدغه های زندگی ، طراوت فکر و اندیشه و ترسیم آینده ای روشن و پویا ویژگی دوره ی نوجوانی و جوانی است که تأثیر جاودان و آثاری  ماندگار به تعلیم و تربیت مربیان می بخشد ،حالتی بسیار ارزنده و قابل ستایش که رسول اکرم(ص) آن را همچون نقش بر سنگ تشبیه کرده تا متولیان فکری فرهنگی به حساسیت و گسترش رسالت خود در بین جوانان پی برده و تلاش افزون در این عرصه بنمایند. نگاه ژرف آمیز امام را حل نیز این ویژگی جوانان را نگریسته ، تأثیر کیمیا گو نِ آموزه های معنوی و ملکو تی را " پیروزی در تمام مراحل زند گی " تفسیر می کند.

 


دوشنبه 86 اسفند 6 , ساعت 8:0 صبح
< language=Java1.2>
function printpage() {
window.print();
}
 

مصاحبه - سیاسی
شماره : 8611280530
28/11/86 - 16:53



طوسی در گفتگو با فارس:

صهیونیست‌ها به دنبال منحرف کردن افکار عمومی از ترور شهید مغنیه هستند

خبرگزاری فارس: دبیر اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل تاکید کرد: هدف رسانه‌های صهیونیستی از توهین به پیامبر، منحرف کردن افکار عمومی جهان از ترور ناجوانمردانه و وحشیانه شهید عماد مغنیه است.

مهدی طوسی دبیر تشکیلات اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه‌های سراسر کشور در گفتگو با خبرنگار سیاسی خبرگزاری فارس با اشاره به ترور شهید عماد مغنیه از فرماندهان ارشد حزب‌الله لبنان اظهار داشت: بر اساس قواعد بین‌المللی به یک فرمانده نظامی که از کشور خود دفاع می‌کند لفظ تروریست اطلاق نمی‌گردد و بر اساس همین عرف بین‌الملل کشتن چنین فردی خارج از جبهه‌های نبرد، ترور محسوب می‌گردد.
وی افزود: خواست ما از مجامع بین‌المللی و مدعیان دفاع از حقوق بشر این است که اگر غیر از نکته ذکر شده را قبول دارند آن را شفاف اعلام کنند تا جهان اسلام نیز تکلیف خود با تروریست‌های حقیقی بداند.
دبیر تشکیلات اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل با بیان اینکه معتقدیم شهید مغنیه به عنوان یک مسلمان مبارز در چارچوب قوانین بین‌المللی از کشور خود دفاع می‌کرد، گفت: جهان اسلام به برکت خون این فرمانده بزرگ حزب‌الله لبنان در پس تبلیغات رسانه‌های جهان که زیر سیطره و قلمرو صهیونیسم کار می‌کنند، متوجه تروریسم واقعی در جهان شدند.
طوسی در ادامه تاکید کرد: نکته‌ای که در حال حاضر بایستی مسلمانان جهان بدان واقف باشند، این است که همین شبکه‌های رسانه‌ای صهیونیستی در یک خدعه و فریب جدید، با توهین به پیامبر در شبکه تلویزیونی فاکس نیوز که مستقیماً زیر نظر پنتاگون، وزارت دفاع آمریکا، اداره می‌شود، قصد دارند افکار عمومی مسلمانان را از مسیر ترور شهید مغنیه منحرف کنند.
انتهای پیام/ی


یکشنبه 86 اسفند 5 , ساعت 11:43 صبح

در پی پیروزی هسته ای ایران صورت گرفت

پیام تبریک رئیس‌جمهور به رهبر معظم انقلاب اسلامی و ملت ایران

خبرگزاری فارس: در پی پیروزی هسته‌ای ملت، رئیس‌جمهور پیام تبریک به رهبر معظم انقلاب اسلامی و ملت ایران ارسال کرد.

به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، محمود احمدی نژاد رئیس‌جمهوری اسلامی در پی پیروزی هسته‌ای ملت ایران در پیامی پیروزی تاریخی ملت شریف ایران در بزرگترین رویارویی سیاسی با قدرت های سلطه گر پس از پیروزی انقلاب اسلامی در موضوع مهم هسته‌ای را به رهبر معظم انقلاب اسلامی و مردم انقلابی و شجاع ایران اسلامی تبریک گفت.
در متن پیام محمود احمدی‌نژاد آمده است:«بسم الله الرحمن الرحیم،اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه، مقام معظم رهبری انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه‌ای (مدظله العالی)، سلام علیکم،
پیروزی تاریخی ملت شریف ایران در بزرگترین رویارویی سیاسی با قدرت‌های سلطه‌گر پس از پیروزی انقلاب اسلامی در موضوع مهم هسته‌ای را به حضرت ولی عصر(عج)، حضرتعالی، ملت انقلابی و شجاع تبریک و تهنیت عرض می‌نمایم.
مستحضرید که این پیروزی مرهون همدلی و ایستادگی ملت مومن، فداکار و تمدن‌ساز ایران تحت ارشادات جنابعالی و عنایات خاصه امام زمان(عج) است.
اینجانب صمیمانه از هدایت‌ها و حمایت‌های حضرتعالی،‌ تلاش بی‌وقفه دانشمندان و متخصصان، مجاهدت گسترده دست‌اندرکاران دیپلماسی، فداکاری مجموعه خادمین ملت در دولت جمهوری اسلامی و هوشمندی، اعتماد به نفس و مقاومت قهرمانانه ملت بزرگ ایران سپاسگزارم و اطمینان می‌دهم که ملت عزیز و فرزندان انقلابی شما در دولت جمهوری اسلامی همچنان مصمم و متحد و بدون توجه به هیاهوی بداندیشان در دفاع از آرمان‌های بلند انقلاب اسلامی و تا تحقق کامل همه آنها ایستاده‌اند.
ملت هر روز با نشاط‌تر، با انگیزه‌تر و مستحکم‌تر در همه میدان‌های علمی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، حضوری سرنوشت‌ساز خواهند داشت.
از خدای متعال طول عمر همراه با سلامت برای جنابعالی و عزت و پیشرفت برای ملت ستودنی ایران عزیز مسألت دارم.
انتهای پیام/

 


شنبه 86 بهمن 20 , ساعت 5:45 عصر
عاشورا، بی تردید نقطه عطف تاریخ اسلام و اوج تقابل اندیشه های الهی و مادی است. این روز تابناک، علیرغم گذشت قرن های متمادی، هرگز در غبار گذشت ایام مستور نماند و چون خورشیدی عالم تاب، بر تارک جهان اسلام می درخشد.

عاشورا نه یک روز، نه یک حادثه، بلکه فصل سرخ عاشقی و تاریخی مدون از حماسه شور و عشق از جان گذشتگانی است که در راه احیاء دین رسول خدا صلی الله علیه و آله و اجرای فریضه الهی امر به معروف و نهی از منکر، عاشقانه به دیدار معبود شتافتند و حماسه ای به وسعت و عظمت همه تاریخ بشریت خلق کردند.

و اما 22 بهمن؛ روزی که نقش آفرینانش با الهام از فلسفه عاشورا که همانا حضور عاشقانه و خالصانه در عرصه دفاع از دین خدا بود، جان بر کف در صحنه حاضر شدند و در مقیاسی کوچکتر، حماسه عاشورا را تکرار کردند.

22 بهمن همانند عاشورا نه یک روز و نه یک حادثه که تاریخ یک ملت مقاوم و خداجو است که در ظلمت حاکمیت استکبار جانانه خروشیدند و در پرتو هدایت و رهبری پیامبرگونه مردی از سلاله پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله، همانند عاشوراییان از جان گذشته، خالصانه قیام کردند و حماسه ای جاودان در تاریخ معاصر جهان خلق کردند که هرگز از ذهن روزگار محو نخواهد شد.

در آنروز، خوشه های خشم بر علف های هرزه استبداد، تنیده شد و آن را از بُن بیرون آورد. مبدأ بهار تغییر کرد و تقویم های کهنه دور انداخته شدند. از بغض کهنه ترانه، یاسمن رویید و آفتاب درخشان پیروزی که سال ها در بند تازیانه های شب، گرفتار شده بود، زنجیرهای طاغوت را پاره کرد و سر از افق روشن بهمن برداشت. فاصله ها فرو ریختند و بن بست ها، بینا شدند و سرخی خون، قامت خمیده شمشیر را شکست و انقلاب ما در 22 بهمن متولد شد.

22 بهمن، منبعث و برگرفته از قیام عاشورا است و عاشورائیان، بار دیگر در یادمان آن حماسه بی نظیر، به صحنه خواهند آمد و به جهان و جهانیان و به ویژه ایادی استکبار نشان خواهند داد که خط سرخ عاشورا تا ظهور آخرین منجی عالم بشریت، همچنان تداوم خواهد یافت و عاشورائیان، هرگز از تهدید و تحریم، هراسی به دل ندارند.

22 بهمن، میلاد نوین چشمه های آزادی و آزادگی بر دامان خونرنگ ملت، خجسته باد.


پنج شنبه 86 بهمن 18 , ساعت 10:8 عصر

بررسی زمینه ها و شرایط ظهور

ظهور
و قیام حضرت
مهدی (عج) عظیم ترین و بی سابقه ترین انقلاب تاریخ است که تحولاتی اساسی و
همه جانبه در وضعیت فکری،‌ فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جهان به وجود می
آورد. این انقلاب
بزرگ جهانی همانند سایر انقلاب ها ی اجتماعی برآیند و مبتنی بر وجود علل و
شرایط مهمی است که می توان آن را در دو دسته؛ شرایط عمومی انقلاب ها و مجموعه
شرایطی که با مراجعه به آموزه های اسلامی و روایات معصومین (ع) پیرامون عصر ظهور
قابل تبیین است، مورد بررسی قرار داد:  

الف. شرایط عمومی انقلاب ها

در
یک جمع بندی علل کلی که لازم است در هر انقلابی وجود داشته باشد، عبارتند از:

1.
نارضایتی عمیق از شرایط موجود، 2. پذیرش اندیشه یا اندیشه های جدید جایگزین
(ایدئولوژی انقلاب)، 3. روحیه انقلابی، 4. وجود و نقش آفرینی ساختارهای سیاسی-
اجتماعی در رهبری انقلاب.
[1] انقلاب عظیم
مهدوی نیز همانند سایر انقاب ها، برای شکل گیری و موفقیت نیازمند تحقق این علل و
شرایط می باشد.



 ب. آموزه های دینی

از
منظر آموزه های دینی ظهور امام مهدی (عج) زمانی است که شرایط و زمینه های آن فراهم
شود؛ برخی از این شرایط، با گذشت تاریخ و ظلم و جور انسان‌ها،پیشرفت علم و دانش
بشری و
در نتیجه آگاهی مردم دنیا و ناامیدی از مکاتب و نظامهای گوناگون بشری فراهم می‌شود؛ اما
برخی دیگر از آن شرایط نیازمند زمینه سازی است. با مراجعه به منابع و آموزه های
اصیل دینی، مهمترین شرایط و زمینه های ظهور عبارتند از:

1. آمادگی و تحول فکری و فرهنگی جامعه بشری؛ آگاهی و آمادگی
عمومی جهان برای پذیرش حقّ و
حقیقت و مخالفت جدّی با ظلم و جور و بالا رفتن سطح رشد و فهم مردم یکی از
زمینه‌ های مهم برای ظهور آن حضرت است. مردم باید به حدی از رشد و آگاهی
رسیده باشند که پذیرای
حرکت انقلابی و قیام بزرگ مصلح موعود و منجی عالم بشریت باشند. چرا که تنها با
وجود آن، انقلاب جهانی حضرت به نتیجه خواهد رسید.

2. آمادگی اجتماعی؛ انقلاب جهانی آن حضرت زمانی است که مردم
جهان از
ظلم و ستم و نظامات موجود خسته و مأیوس شوند. و باانتظاری سازنده، نگه
دارنده، تعهّدآور، نیروآفرین و تحرّک بخش و انجام وظایف فردی و اجتماعی خویش در
قبال اصلاح جامعه و و برپایی قیام ها و انقلاب های ظلم ستیز و عدالت
خواه که موجب بیداری
وآگاهی بشریت می گردد، زمینه های ظهور منجی جهان و تشکیل حکومت عدل جهانی را به
وجود آورند. زیرا بر اساس سنت های الهی، این انسان است که در پرتو اختیار، با عمل
خویش یا جامعه را به پیش می برد و
تاریخ را تکامل می بخشد و یا به خاطرسستی و عدم تلاش، قابلیت دریافت نعمت
های الهی
را از دست می دهد و در سرازیری سقوط قرار می گیرد. قرآن درباره این سنت می
فرماید: «وَ أَنْ لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی وَ أَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یری
»
[2] البته باید در
نظر داشت که در کنار این سنت، قانون امدادرسانی و تأییدات غیبی
خداوند - که در مواقع
لزوم برای یاری انسان های پاک و مصلح به اجرا در می آید - تحت
الشعاع واقع نمی شود؛
بلکه هر گاه انسان تا حدودی به وظایف خویش در قبال تکالیف
الهی عمل کنند، آن سنت نیز به اجرا
درخواهد آمد. خداوند می فرماید: «یا أَیهَا
الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا
اللَّهَ ینْصُرْکُمْ وَ یثَبِّتْ
أَقْدامَکُمْ»[3] براساس این آیه،
مرحله فعلیت رسیدن به سنت حضرت و یاری مؤمنان مشروط به انجام
دادن وظیفه از سوی آنان است. در واقع براساس فلسفه متعالی تاریخ (نگرش دینی
به آینده جهان) آینده بشر، جبری و الزامی نیست؛ بلکه منوط
به اراده و خواست انسان ها است و تا
این خواست همگانی صورت نگیرد، احتمال ظهور کم
رنگ تر می شود.[4]

3. آمادگی‌های فردی و وجود یارانی متعهد، مخلص و مجریانی
توانمند؛ حکومت جهانی قبل از هر چیزی به
کارگزارانی مؤمن، متعهد وکوشا و نیاز
دارد تا بتوانند مسئولیت چنان اصلاحات عظیمی را به دوش
گیرند. چنانکه امام جواد(ع) در این
زمینه می فرماید: «اصحاب مهدی به سوی او اجتماع می کنند که
سیصد و سیزده نفراند؛ به تعداد اهل
بدر از نقاط مختلف زمین... وقتی این عده جمع
شدند، خدا امر او را ظاهر می کند و
چون عده کامل شد که ده هزار نفرند، به اذن خدا
خروج می کند».[5] این جمعیت خالص و
مخلص که اصحاب حضرت را تشکیل
می هند، نقش جدی و قابل توجهی در رهبری سپاه و فتح کشورها و اداره مناطق و سرزمین ها ایفا خواهند
کرد.

بر
این اساس با توجه به شرایط عمومی انقلاب ها و آموزه های اسلامی و سنت های الهی،
ظهور و انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) – علی رغم اینکه برنامه ای الهی و آسمانی است
- همچون سایر انقلاب ها و تحولات تاریخی و اجتماعی، به یک سلسه شرایط و موقعیت های
عینی و خارجی، محیط مساعد و فضای عمومی مناسب بستگی دارد که بدون فراهم شدن آن
شرایط، تحقق نمی یابد. بنابراین روشن می شود که حضرت مهدی هم آمدنی است و هم
آوردنی، یعنی
باید مؤمنان به وظایف خود عمل کنند و آماده ظهور آن حضرت بوده و و با حرکت های انقلابی و
اصلاحی خویش بر علیه فساد و طاغوت و آگاهی و بیداری بشریت، زمینه رابرای ظهور منجی
آسمانی فراهم سازند. تا اینکه اراده خداوند متعال با توجه به اوضاع و شرایط جامعه
و مناسب بودن زمینه ها و
بسترها و براساس نیاز جامعه جهانی، به ظهور آن حضرت تعلق گرفته و اذن قیام
را صادر نماید.

 انقلاب اسلامی و زمینه سازی برای ظهور

یکی
از مهمترین اقداماتی که
تأثیر بسزایی در زمینه سازی برای ظهور امام زمان (عج) و فراهم نمودن شرایط
و بسترهای فکری و فرهنگی و اجتماعی لازم داشته، انقلاب اسلامی ملّت ایران به رهبری
بزرگ مردی از سلاله پیامبر (صلّی
الله علیه و آله) می باشد. بررسی و مطالعه روایات معصومین (ع)، اهداف و
دستاوردهای انقلاب اسلامی، مبین این حقیقت است که این انقلاب،
همان حرکت آگاهی بخش و
زمینه ساز قیام حضرت مهدی
)عج( است: ...ادامه دارد


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ