سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمت با عصمت همراه است . [امام علی علیه السلام]
 
یکشنبه 87 فروردین 11 , ساعت 9:10 صبح
«یوم‌الله – دوازدهم فروردین»
 در این روز مقدس، این یوم‌الله پربرکت سرآغازی نوین بر حیات واقعی اسلام در عصر زورمداران زرپرست دنیامدار است که از معنویت و روح ایمان گستر و سعادت ابدی خود را در پیروزی بی‌چون و چرا از امیال و آرزوهای پست حیوانی می‌دانند. این روز فرخنده وعظیم، روز جریان خونی تازه در رگ‌های خشکیده جهان اسلام و بخشیدن جانی دوباره بر پیکره اسلام و دمیدن روح امید در کالبد تاریخ و نویدبخش پگاه پیروزی و غلبه حق بر باطل است.

پنج شنبه 87 فروردین 8 , ساعت 10:17 صبح
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت آغاز سال 1387، امسال را سال «نوآوری و شکوفایی» نامیدند و تصریح کردند: امسال باید فضای نوآوری، کشور را فرابگیرد و همه مسئولان خود را موظف بدانند با بهره گیری از امکانات مادی و معنوی، کارهای نو و ابتکاری و راههای میان بر را در سایه مدیریت صحیح، تدبیر درست و حکمت در فعالیت کشور وارد کنند تا کام مردم از ثمره این تلاش ها شیرین شود.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به عید سه گانه در طلیعه بهار امسال، میلاد نبی مکرم اسلام (ص) و حضرت امام صادق (ع) و عید نوروز را به آحاد ملت ایران و همه ملتهایی که عید نوروز را گرامی می دارند، تبریک گفتند و با اشاره به چشم اندازها و امیدهای بسیار روشن در سال 1387، افزودند: امسال نظام مقدس جمهوری اسلامی سی سالگی خود را که در راه دفاع از استقلال و عزت ملی و حرکت به سمت اعتلای علمی و عملی گذشت، پشت سر می گذارد که همه این تلاشها در تاریخ ملت ایران برجسته و ماندگار خواهد ماند.

ایشان با اشاره به آغاز فعالیت مجلسی تازه نفس در سال جاری و همچنین فعالیت دولتی خدمتگزار، پرتلاش و خستگی ناپذیر، همکاری و برنامه ریزی این دو قوه را زمینه ساز انجام کارهای بزرگ دانستند و تأکید کردند: ما نمی توانیم آرام و معمولی حرکت کنیم، بلکه باید با تلاشی مضاعف، جدی تر و با نهایت شتاب اما حساب شده، منظم و منضبط به جلو برویم و در عرصه داخلی و همچنین عرصه پیچیده بین المللی از تمام ظرفیت ها برای دست یابی به پیشرفتهای بزرگ استفاده کنیم.

حضرت آیت الله خامنه ای، با تأکید بر اینکه برنامه ریزی مدبرانه، شجاعانه و عزت مدارانه در عرصه سیاست خارجی و موفقیت در این عرصه در توفیقات داخل کشور نیز تأثیرگذار است خاطرنشان کردند: علاج ملت ایران در کسب اقتدار است و امروز خوشبختانه مسئولان کشور عزت ملی را کاملاً در نظر دارند و در مقابل زورگویی و زورگیری دشمن ایستاده اند.

ایشان همکاری کامل دولت و ملت و اتکاء به خداوند را زمینه ساز پیشروی در عرصه قدرت یابی ملت ایران و اقتدار روزافزون کشور به ویژه اقتدار معنوی و روحی برشمردند و تصریح کردند: یکی از دو انتظار من در سال 1387، نوآوری در بخشهای مختلف و دستگاههای گوناگون اجتماعی، اقتصادی و خدماتی کشور از جمله در دیپلماسی، حرکت به سمت علم و تحقیق، گسترش فرهنگ مطلوب در ارائه خدمات به همه قشرها به خصوص قشرهای محروم، و در آبادانی کشور است.

رهبر انقلاب اسلامی افزودند: انتظار دوم در سال جاری این است که فعالیتهایی که در سالهای گذشته انجام شده و کارهایی که دولت در سالهای اخیر انجام داده، به نتیجه و شکوفایی برسند و کام مردم از نتیجه این فعالیتها و تلاشها شیرین شود بنابراین امسال را سال نوآوری و شکوفایی می نامم.

حضرت آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از سخنان خود، سال 86 را سالی مهم، پرحادثه و عزت آفرین برای ملت ایران دانستند و خاطرنشان کردند: در آغاز سال 86، ماجرای دستگیری ملوانهای متجاوز بیگانه و سپس عفو و آزادی آنان، چهره ای مقتدر و عین حال بردبار و پرگذشت از ملت ایران به جهانیان ارائه کرد و در پایان این سال نیز حضور پرشکوه و با عظمت مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی، بار دیگر چهره پرصلابت و همراه با اقتدار ملت ایران و عزم جدی آنان برای درست اداره کردن کشور را نشان داد.

رهبر انقلاب اسلامی کارهای با ارزش مسئولان اعم از دولت، مجلس و بخشهای گوناگون و همچنین کارهای بزرگ آحاد ملت به ویژه فعالیتهای علمی مجموعه های دانشجویی و کاوشگر را از دیگر نقاط مثبت در سال 86 و زمینه ساز پیشرفت کشور برشمردند و افزودند: در کنار این پیشرفتها، ضایعات، فقدانها و ناکامی هایی هم وجود داشت که آخرین آن حادثه تأسف بار فقدان عزیزان دانشجو در یک سانحه دلخراش بود اما به هر حال زندگی آمیخته از شادیها و غمها، شیرینی ها و تلخی ها است و مهم این است که یک ملت بتواند در میانه این حوادث گوناگون هدف خود را در نظر داشته باشد و به سوی آن هدف گامهای بلند بردارد.

حضرت آیت الله خامنه ای در پایان اظهار امیدواری کردند: ملت سرافراز ایران، سال جدید را با بهره گیری از نوآوریها و شکوفایی ها، به بهترین وجه با عزت، موفقیت، کامیابی، شادابی و با توان بیشتر به پایان برساند.


چهارشنبه 86 اسفند 22 , ساعت 11:58 صبح

                                                      تفکر

 مراحل اخلاق در قرآن، جوادی آملی

نویسنده: آیت الله

چون اخلاق سیری باطنی است و باطن با ادراک و عمل درونی حرکت می‏کند، از اولین قدمهایی که سائران و سالکان کوی حق بر می‏دارند، نظر و فکر است. از این رو تفکر را برای سیر و سلوک، لازم دانسته‏اند؛ بلکه باید گفت آوای انسان سالک، همان نظر و فکر اوست.انسان متفکر از راه مشخصی مجهول خود را معلوم می‏کند؛ یعنی در گام نخست، مطلوب خود را بررسی می‏کند و می‏بیند برای او مجهول است؛ سپس به سراغ مقدماتش می‏رود و آنها را از نظر ماده و صورت، تنظیم می‏کند و از راه مقدمات تنظیم شده به مقصد می‏رسد؛ پس فکر، عبارت از سیر درونی یا حرکت از مقدمات به نتیجه و از معلوم به مجهول است.«تفکر» در قرآن و روایاتقرآن حکیم از دو راه انسانها را به فکر و نظر فرا می‏خواند: یکی با ذکر عنوان «تفکر» و «تعقل» و دیگری با طرح بحثهای قرآنی که با تفکر همراه است؛ گاهی در یک آیه از عنوان تفکر و تعقل سخنی به میان نمی‏آید، ولی در آن، برهان عقلی و فکری مطرح می‏شود. خود استدلال، تشویق به تفکر است و بنابراین، لازم نیست گفته شودإن فی ذلک لایات لقوم یتفکرون» (1).روایات هم مانند قرآن از دو راه، جامعه بشری را دعوت به تفکر می‏کند: هم در خود روایات، عنوان تفکر و تعقل مطرح می‏شود؛ مانندتفکر ساعة خیر من عبادة سنة» (2) یا «ستین سنة» (3).گاهی نیز معارف برهانی در روایت، ارائه می‏شود که ادارک آن بدون فکر و نظر ممکن نیست .محورهای اصلی فکرفکر، نوعی حرکت است و حرکت گر چه به شش امر، متکی است؛ اما محور اصلی بحث در سیر باطنی فکری، سه چیز است: متحرک، مسافت و هدف. سیر باطنی نیز سه‏گونه است:.1 این که این سه امر جدای از یکدیگر باشد؛ مثلا در جایی که انسان درباره نظم جهان برای پی بردن به توحید خالق می‏اندیشد، «روح اندیشمند» او متحرک، «نظم جهان» ، مسافت، و «پی بردن به توحید خالق» ، هدف است؛ یعنی، او نظم جهان را بررسی می‏کند و به این مقصد می‏رسد که هر حرکتی محرک، طلب می‏کند و محرک کل، خدای واحد است.گاهی نیز مسافت سیر درونی انسان متفکر، نظم یا حرکت عالم نیست؛ بلکه «حدوث جهان» است؛ یعنی، روح سالک در باره حدوث جهان می‏اندیشد و به محدث جهان که خداست پی می‏برد و گاهی هم در باره «امکان جهان» می‏اندیشد؛ یعنی، مسافت تفکر که سیر علمی است، امکان ماهوی یا فقری است؛ که جهان، «ممکن» است و هر ممکنی «واجب» می‏طلبد، پس جهان، محتاج به خالقی است که واجب و «لا شریک له» باشد. در این گونه از حرکتها متحرک، غیر از مسافت حرکت است، چنانکه متحرک و مسافت، غیر از هدف است..2 این‏که متحرک ومسافت یکی، وهدف، جدا باشد؛ مانند انسانی که در راه معرفت نفس، تلاش و کوشش می‏کند و از راه «خودشناسی» به «خداشناسی» می‏رسد. البته گاهی از راهعرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم» (4)به آن می‏رسد؛ وگاهی به راههای دقیقتر درونی ومشاهده ذات‏خویش، پی به خدا می‏برد که در این صورت، متحرک و مسافت خود نفس، و هدف، نیل به توحید خداست و به این طریق او پی به خالق می‏برد و این دومین قسم معرفت است..3 این که نفس از راه بررسی عمیق، هدف را از راه خود هدف می‏شناسد؛ مانند کسانی که بر اساس «برهان صدیقین» با تأمل در حقیقت هستی پی می‏برند که حقیقت هستی، خداست؛ چنانکه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در دعای «صباح» به خدای سبحان عرض می‏کندیا من دل علی ذاته بذاته» (5)یا در دعای «عرفه» ، وارد شده است:

«أ یکون لغیرک من الظهور ما لیس لک» (6).در این قسم از اندیشه و حرکت، مسافت و هدف، یکی و متحرک، جداست؛ یعنی روح متحرک و اندیشمند در خود خدا نظر می‏کند و از خود خدا پی به وجود او می‏برد.از باب تشبیه معقول به محسوس می‏توان گفت گاهی انسان نگاه می‏کند می‏بیند هوا روشن است و از این روشنی فضا و هوا پی می‏برد که آفتاب طلوع کرده است که در این جا متحرک، روح انسان است و مسافت حرکت، روشنی فضا، و هدف علم به طلوع آفتاب است؛ اما گاهی به خود خورشید می‏نگرد و همین که خورشید را می‏بیند می‏فهمد خورشید، طلوع کرده است؛ نه این که از روشنی هوا پی به طلوع آفتاب ببرد. موحدان ناب، کسانی هستند که با تفکر، در حقیقت هستی پی می‏برند که این حقیقت هستی، خداست و هر هستی محدود را او آفریده است. به هر تقدیر، حرکت فکری از اولین وظایف ضروری سائران و سالکان کوی حق است.


دوشنبه 86 اسفند 13 , ساعت 10:0 صبح
 

و مما رزقناهم ینفقون

انفاق چیست؟ معنى اینکه انفاق مى‏کنند البته این نیست که خودشان را تهى دست و بى‏چیز مى‏کنند (چنانکه بعضى گمان کرده‏اند) بلکه یعنى انباشته شده‏ها را مصرف مى‏کنند و ممکن است که انفاق به معناى ازاله باشد یعنى از اله نفق و فقر آنان فقرها و مستمندیها را از بین مى‏برند.

انفاق رابطه انسان را با جامعه‏اش مستقر مى‏سازد. چنانکه اصل اول یعنى ایمان به غیب مربوط به جهان بینى انسان و اصل دوم اقامه نماز مربوط به رابطه دائمى انسان با غیب بود.

آیا انفاق اختصاص به مال دارد؟

در این آیه مى‏فرماید: از آنچه که روزى آنها نموده‏ایم انفاق مى‏کنند. روزى معناى عامى دارد و در خود قرآن این کلمه به روزیهاى معنوى و مادى اطلاق گشته است دانائیها و دانشها نیز جزء روزى‏هاى پروردگار است و بایستى آنان که از یک چنین رزقى برخوردارند، انفاق نموده و دیگران را نیز بهره‏مند سازند.

فلسفه انفاق

ممکن است برخى گمان کنند که انفاق تنها فلسفه‏اش پرشدن خلاءهاى اجتماعى است، و لذا مى‏گویند اگر این مسئله را حکومت و دولت بعهده بگیرد و با سازمانهائى که تشکیل مى‏دهد مشکلات فقر و مسکنت را حل نماید دیگر نیازى نیست که بصورت انفاق‏هاى فردى انجام گیرد.

ولى اینچنین نیست، یعنى انفاق فلسفه‏اش تنها پرشدن خلاءها نمى‏باشد بلکه رابطه‏اى با «ساخته‏شدن‏» دارد.

اینکه انسان چیزى داشته باشد و از خود جدا کند، و مظهر رحمانیت پروردگار بشود، نقش بزرگى در ساختن انسان دارد. عطوفت که از ماده عطف است‏یعنى تمایل و توجه به دیگران، با دیگران یکى شدن و دل بجاى دل آنها نهادن خود هدف است و هدفى اساسى و قابل اهمیت اگر چنین مفهومى در جامعه نباشد. عینا مثل آن است که در محیط خانواده محبت و عطوفت مفقود گردد و بجایش مؤسسات تربیتى تشکیل شود.

راسل و پیروانش مى‏گویند: فلسفه زندگى خانوادگى مگر جز این است که پدر و مادرها بچه‏ها را بزرگ کنند و از حوادث محافظت نموده و در هنگام بیمارى سرپرستى نمایند؟ این نحو تربیت کودک در زندگانى‏هاى قدیم بوده است. ولى اینک که جامعه‏ها تکامل یافته‏اند، بایستى این وظایف از خانواده‏ها به مؤسسات بزرگ دولتى منتقل گردد. کودک از زایشگاه یکسره به مهد کودک برود و در آنجا در کنار کنار کودکان دیگر بزرگ شود و بدین ترتیب آن مؤسسات جاى پدر و مادر را بگیرند و آن حقوقى که در جوامع قدیم ابوین بر عهده فرزندان داشتند و بالعکس وظائفى که والدین نسبت به آنها باید انجام دهند، همگى بصورت روابط ملت و دولت تبدیل مى‏گردد!!

ولى عیب بزگ این قضیه، خارج شدن از مسیر فطرت انسانى است! مادر و پدر، با عاطفه پدر و مادرى آفریده شده‏اند و فرزندان با عاطفه فرزندى، یعنى مادر بدلیل اینکه مادر است، روحش این چنین است که مى‏خواهد کودکش را در آغوش مهر خود بپروراند و این مطلب فطرى اوست، و حتى چنان ناخود آگاه این اعمال انجام مى‏گیرد که خودش هم نمى‏داند چه مى‏کند.

و از طرفى دیگر همان بوسه مهربانانه مادر که بصورت فرزندش مى‏زند و آنگونه که او را به سینه خودش مى‏چسباند در ضمن این رفتار او را به مهر و محبت پرورش مى‏دهد و به عبارت دیگر با گرمى محبت او را مى‏پزد. یعنى این محبتها نقش شارژ کردن او را دارد، که زمانى که بزگر مى‏شود بایستى محبتهائى که به او در کودکى شارژ شده است برق بدهد و با نگاه مهربانى بدیگران بنگرد. و لذا است کودکانى که از آغاز تولد در پرورشگاه تربیت‏شده‏اند و آغوش مادر و محبت پدر را ندیده‏اند گاهى اوقات جانیان خطرناکى از آب درمى‏آیند.

انفاق نیز از این قبیل است نباید از یک جنبه آنرا ملاحظه کرد و گفت فلسفه‏اش تنها سیر کردن شکم گرسنگاه است و لذا مى‏شود آنرا از راه دیگر انجام داد. بلکه فلسفه انفاق انسان سازى است زیرا که انسانها در سایه گذشته‏ها، بخششها و ایثارها، روحشان روح انسان مى‏گردد.

روى این حساب کسى نمى‏تواند بگوید من شخص قانعى هستم و به بادامى مى‏سازم و نمى‏خواهم چیزى داشته باشیم لذا شخص کاملى هستم. خیر، شخصى که مى‏تواند داشته باشد بایستى بدست بیاورد و با دهش مال، خود را تکمیل کند. نداشتن و ندادن کمال نیست. بدست آوردن و از خود جدا ساختن عامل سازندگى انسان است.

این نکته از قرآن مجید بخوبى بدست مى‏آید، آنجا که خطاب به رسول الله مى‏فرماید: خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکیهم (توبه 104)

در این آیه به همان فلسفه سازندگى صدقه اشاره مى‏نماید نه به فلسفه اجتماعیش یعنى سیر کردن شکم مستمندان، زیر مى‏فرماید از اموال آنهاصدقه بگیرد که به این وسیله آنها را پاکیزه مى‏کنى، آنها را رشد مى‏دهى درست مثل گیاهى که با وجین کردن رشد بیشترى یابد، و اصولا هر موجود زنده‏اى این چنین است که گرفتن آفتها مساوى با رشد بیشتر آن است.

و الذین یؤمنون . . .

یکى دیگر از صفات متقین ایمان به وحى است. ممکن است کسى آن را قبول داشته باشد و در عین حال هم قبول نداشته باشد. یعنى آن را بعنوان یک کتاب بزگ از کتابهاى جهان بشناسد و معتقد باشد که در این کتاب تعلیمات نجات بخشى وجود دارد ولى آن را یک کتاب وحى شده و فرود آمده از ناحیه خدا نداند.

چنانکه شاید بیشتر افرادى که مسلمان نیستند، چنین اعتقادى دارند و وقتى مى‏خواهند کتابهائى را براى تعلیم و تربیت معرفى کنند، قرآن را نیز مى‏شمرند.

نویسنده کتاب «در آغوش خوشبختى‏» در فصلى که کتاب خواندن را مطرح مى‏کند و سپس کتابهاى بزرگ پرورشى را معرفى مى‏نماید قرآن را نیز نام مى‏برد.

شبلى شمیل لبنانى عرب ماتریالیست مادى، راجع به پیامبر اکرم و قرآن مجید اشعار جالبى دارد که خطاب به رشید رضاى مصرى صاحب المنار مى‏گوید:

انى و ان اک قد کفرت بدینه هل اکفرن بمحکم الایات

من اگر چه بدین او کفر مى‏ورزم ولى چگونه مى‏توانم آیات محکم قرآن را منکر شو.؟!

ولى اینگونه قبول داشتن قرآن ایمان به قرآن نیست. بلکه ایمان به قرآن آن است که انسان معتقد باشد که قرآن وحى است و از جانب الله فرود آمده است نزل به الروح الامین على قلبک لتکون من المنذرین (شعرا 194)

یعنى آن را کتابى بداند که مجموعه پیامهائى است که از عالم غیب به عالم شهادت رسیده است.

باید توجه داشت که ایمان به غیب شامل وحى هم بود و ذکر مجدد آن تفصیل بعد از اجمال است چون مسئله وحى به وضوح مسائلیى مثل «خدا» نیست لذا مجددا بیان شده است.

و بالاخرة هم یوقنون . . .

آنان به آخرت یقین مى‏ورزند.

کلمه آخرة که در فارسى بصورت «آخرت‏» نوشته مى‏شود مؤنث آخر است که در مقابل کلمه اول بکار مى‏رود که مؤنث آن اولى است.

آنکه قرآن آخرة را به صورت مؤنث آورده بجهت آن است که معمولا در موارد دیگر صفت براى کلمه دیگرى مثل کلمه دار و یا حیات آورده مى‏شده است و چون موصوف مؤنث بوده صفت به تبع موصوف مؤنث استعمال مى‏گردد.

آخرة گاهى در مقابل دینا قرار مى‏گیرد و گاهى در مقابل اولى. کلمه دنیا، ممکن است از ماده دنو باشد به معناى قرب و نزدیکى، و ممکن است از ماده دنى به معناى پس باشد. اگر از دنو باشد یعنى این زندگى کنونى که نزدیک‏تر است بما و قهرا معناى آخرت یعنى زندگى دورتر ما. و اگر از ماده «دنى‏» باشد یعنى این زندگى که نسبت به آن دیگرى، در سطح پائین‏تر است و آخرت یعنى آن که در سطح بالاتر قرار دارد.

ولى در سوره و الظحى; آخرت در مقابل الاولى قرار گرفته است. در آنجا خداوند در مقام تسلى خاطر رسول الله(ص) مى‏فرماید: از انقطاع وحى خاطرت آزرده نگردد خدایت با تو وداع ننموده و لسوف یعطیک ربک فترضى پروردگار آرزوهایى که نسبت به هدایت مردم دارى، برآورده خواهد کرد تا خشنود گردى، و للآخرة خیر لک من الاولى یعنى آخر کار تو از اول کار تو بهتر است‏یعنى هرچه رو به پیش روى به کمال والاترى خواهى رسید.

در هر حال اینجا که مى‏فرماید و بالاخرة هم یوقنون یعنى آنها که به هدایت قرآن مهتدى هستند، یقین دارند که یک زندگى دیگرى وراء این زندگى وجود دارد که همان جهان پاداش و کیفر است.

اعتقاد به آخرت مساوى با اعتقاد به جاودانگى است. چون فرق دنیا و آخرت یکى همین است که دنیا پایان پذیر است و آخرت پایان‏ناپذیر و جاودانه. چه انسان اهل سعادت باشد و چه اهل شقاوت. البته بعضى از اهل شقاوت یک شقاوت موقت دارند و بعد در سعادت جاودانه بسر مى‏برند و بعضى هم شقاوت جاودانه دارند و این است معناى خلود که مکرر به تعبیرات گوناگونى در قرآن آمده است.

اعتقاد به جاودانگى از امتیازات مکتب‏هاى الهى است و چنین اندیشه‏ایست که مى‏تواند جهان را توجیه کند. زیرا لازمه مکتبهاى مادى که به جاودانگى معتقد نیستند و انسان را همچون حبابى مى دانند که پس از ترکیدن هیچ و فانى مى‏گردد پوچى گرائى و بدبینى به هستى است.

این مطلب که ثمره طرز تفکر آنان است، سخت آنها را ناراحت کرده و لذا بعضى از ماتریالیستها اخیرا نیرنگى بکار برده‏اند که بتوانند مکتب خود را از پوچى نجات دهند.

مى‏گویند: درست است که فرد فانى مى‏شود ولى از آنجا که جامعه در مسیر تکامل است این فرد راهش ادامه مى‏یابد. اگر من و تو کشته شویم از آنجا که راه ما جاوید است ما جاوید هستیم!!

این گونه توجیهات واضح است که دست و پائى است که آنها براى دفاع از فلسفه خودشان مى‏کنند ولى آنچه که مایه تاسف است این است که عده‏اى مى‏خواهند مفاهیم قرآن را با همین حرفها تطبیق کنند چنانکه مى‏گویند:بالاخرة هم یوقنون یعنى به نظام برتر و به نظام تکاملى جهان ایمان دارند!! یعنى فرد جاودانه نیست نوع جاودان است.

ولى باید به آنها گفت اگر ما قائل به جاودانگى فرد نباشیم خواهیم گفت نوع هم جاودان نیست. زیرا طبق محاسباتى که دانشمندان فیزیک کرده‏اند از عمر زمین میلیونها سال مى‏گذرد و روزى خواهد رسید که نه زمینى باقى خواهد ماند و نه انسانى بر روى آن در این صورت جاودانگى نوع چه معنا دارد؟!

اولئک على هدى من ربهم . . .

آنان بر هدایت پروردگارند. پروردگار که مربى و پرورش دهنده عالم است همه موجودات را بکمال خودشان هدایت مى‏کند. بعضى را با هدایت تکوینى و انسان را با هدایت تشریعى یعنى بوسیله انبیاء و فرستادگان خویش. ولى تنها این گونه افراد هستند که بوسیله هدایت تشریعى حق به کمال رسیده‏اند.

و اولئک هم المفلحون

تنها این دسته رستگارانند و باقى هیچ گروهى رستگا نیستند. در اینجا بخش ایمان در این سوره پایان مى‏پذیرد و بخش کفر شروع مى‏شود.

ان الذین کفروا . . .

نخست لازم است که ما دو لغت را توضیح دهیم و سپس در مفهوم آیه بحث کنیم.

کلمه کفر ریشه‏اش «کفر» است به معناى «ستر» و پوشاندن. قرآن منکران دین را کافر مى‏گوید بخاطر آن است که آنان حقیقت برایشان روشن شده است ولى بجاى آنکه تسلیم شوند، روى حقیقت را پوشانده‏اند.

انذار این کلمه را معمولا به «بیم دادن‏» ترجمه مى‏کنند ولى کاملا ر سا نیست. زیرا بیم دادن ترجمه تخویف است. مثلا مثلا اگر کسى در محلى عبور مى‏کند شخصى ناگهان در جلوى پایش ترقه‏اى را به زمین بزند، او مى‏ترسد. این را تخویف مى‏گویند ولى انذار نیست. انذار اعلام خطر است‏یعنى اگر آینده خطرناکى در پیش روى کسى قرار داشته باشد اگرشما از حال به او خبر بدهید و او را بترساند، این نوع خاص از ترساندن را انذار مى‏گویند. بنظر مى‏رسد که واژه «هشدار» که امروز در فارسى معمول شده است با این مفهوم نزدیکتر است. پیامبران هشدار دهنده هستند.

حال ببینیم، اینکه قرآن مى‏فرماید، آنان که کافر شده‏اند چه هشدار بدهى و چه هشدار ندهى سودى ندارد یعنى چه؟ آیا مردم، باید مؤمن باشند تا مورد دعوت پیامبران قرار گیرند؟ اگر چنین است که باصطلاح ما تحصیل حاصل است!

...پیامبر آمده است تا کافران را تبدیل به مؤمن کند نه مؤمنان را مؤمن سازد!

این مطلب دستاوز عده‏اى قرار گرفته که مى‏گویند اصولا قرآن در توجیه جامعه و تاریخ، جامعه را بشکل مادى توجیه مى‏کند یعنى مى‏گویند مردم دو گروهند یک گروه استثمارشده و گروه دیگر استثمارگر استثمار شده‏ها هستند که آمادگى قبول دعوت دارند و اصولا پیامبر براى آنان مبعوث شده است و مخاطب او هم آنان هستند. و گروه استثمارگر مورد دعوت رسول الله نیستند.

و حال این که این سخن بسیار نامربوط است. زیرا خطابهاى قرآن عام است و مخاطب رسول الله همه مردمند.

یا ایهاالناس انى رسول الله الیکم جمیعا (اعراف 158)

ناس یعنى عموم مردم و این اشتباه است که مى‏گویند ناس یعنى توده مردم!

پیامبر که مبعوث شده است دعوتش سیاه و سفید استعمارگر و استعمار شده غنى و فقیر. همه و همه را شامل مى‏گردد. پس معناى این آیه چیست؟

در اصطلاح قرآن، اگر نگوئیم در همه موارد در اکثر موارد، کلمه «کافر» به هر غیر مسلمانى گفته نشده است. بلکه قرآن کسانى را کافر مى‏گوید که بعد از آنکه پیامبر مبعوث شده و از آنها دعوت کرده و حقیقت براى آنها روشن گشته است آنان در مقابل پیامبر ایستاده و انکار نموده‏اند یعنى قبل از دعوت پیامبر هنوز مردم نه مؤمند و نه کافر و نه منافق، بلکه الناس هستند.

و بعد از آمدن او و دعوت نمودن او مردم به سه گروه تقسیم مى‏گردند. گروهى مؤمن مى‏گردند و گروهى انکار مى‏کنند و گروه دیگر به ظاهر تسلیم مى‏گردند و در باطن مخالفند.

در این آیه شریفه مقصود از کفار نه آنانیست که قبلا اسلام نیاورده‏اند بلکه آنهائى که تو دعوت کردى و پس از آگاهى و شناخت‏حقیقت، با درک عقلى و خرد خودشان مبارزه نموده و تو را انکار کردند و جحد و ابها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا (نمل 14)

اصولا اگر انسان روحا تسلیم حقیقت باشد، وقتى حقیقت بر او عرضه گردد تسلیم مى‏شود آنچه که انسان را به هلاکت مى‏کشاند موضع گیرى در مقابل حقیقت است.

چنانکه گروه زیادى این چنین‏اند که پیشاپیش در مقابل حقیقت موضع‏گیرى مى‏کنند.

قرآن تابلوى این گونه موضع‏گیریها را در یک آیه شریفه زیبا مجسم فرموده است. آنجا که مى‏فرماید:

و اذ قالوا اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماء (انفال 32)

آنگاه گفتند: خدایا اگر این قرآن حق است از جانب تو پس سنگى از آسمان بفرست و ما را از بین ببر که طاقت تحملش را نداریم.

یعنى بجاى اینکه بگویند خدایا اگر حق است و از جانب توست توفیق پذیرش آن را بما عطا کن مى‏گویند اگر حق است ما را نابود کن!!

این است معناى موضع گیرى در مقابل حق! براى این گونه افراد هشدا دادن هیچگونه ارزشى ندارد و به اصطلاح فقهاء اینها مقصرند نه قاصر.

خلاصه اینکه; اینطور نیست که هر کس که مسلمان نباشد پس کافر است، خیر، بلکه چنانکه گفتیم در اصطلاح قرآن کفر یعنى انکار پوشانیدن. و کافر بر کسانى اطلاق مى‏گردد که در مقابل فرستادگان حق و آورندگان دین خدا جبهه گرفته‏اند و عکس‏العمل مخالف نشان داده‏اند و موضع منفى دارند.

البته ممکن است‏سؤال شود که کسانیکه اصولا اسلام و یا دین دیگرى بر آنها عرضه نشده است و طبعا نه مخالفتى نشان داده‏اند و نه موافقتى پس آنها چه نام دارند؟

جواب این استکه; بدون شک آنان مؤمن نیستند و احکام خاص مؤمن بر آنها مترتب نیست ولى در عین حال آیاتى از قبیل آیه مورد بحث نیز شامل آنها نمى‏گردد. بلکه این دعوت انبیاء است که سه گروه (مؤمن - کافر - منافق) را بوجود مى‏آورد.

کفر مقدس

ضمنا این نکته را نیز متذکر مى‏گردیم که از آنجا که ریشه اصلى لغت کفر همان پوشاندن و مخالفت کردن و جبهه گرفتن است لذا گاهى اوقات در قرآن چهره مقدس به خود مى‏گیرد یعنى در مورد جبهه گیرى در مقابل باطل بکار مى‏رود. که از همه روشنتر در آیات الکرسى است:

لا اکراه فى الدین قد تبین الرشد من الغى. فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله...

اجبارى در دین نیست - رشد و هدایت از گمراهى آشکار شده است. هرکس که کافر به طاغوت گردد و به خدا ایمان آورد آنکس بدستگیره محکم متمسک گردیده است...

یعنى هر مؤمنى باید کافر نیز باشد یعنى بحق که ایمان دارد بایستى در مقابل باطل موضع بگیرد. و آن را انکار کند و این است همان کفر مقدس!

شیعه معتقد است که فروع دین ده تا است و نهم و دهم را تولى و تبرى مى‏شمارند و معنى آن این است که هر کس باید بولایت على ابن ابیطالب(ع) معتقد باشد، ولى همینقدر کافى نیست، بلکه درهمان حال بایستى یک حالت منفى نیز داشته باشد یعنى آنجه را که ضد على و راه او است نفى و انکار کند. در اینجا هم تنها ایمان به الله کافى نیست بلکه بایستى نفى طاغوت در کنار آن قرار بگیرد


جمعه 86 اسفند 10 , ساعت 7:56 عصر

. شخصی که به معنویا ت اهمیت می دهد ، درست مانند کسی است که از یک پشتیبان بسیار قوی برخوردار است و در پیمودن راههای پر پیچ و خم زندگی او را یاری نماید. بنابراین افراد این چنینی به طور قطع موفق تر و کوشا تر از کسانی هستند که نسبت به امور معنوی اهمیت نمی دهند . آثار توجه به معنویات :
1
ـ آرامش خاطر : پرداختن به امور معنوی از قبیل نماز،روزه،توسل به اهل بیت علیهم السلام و تلاوت قرآن کریم آرامش خا طری به انسان می دهد که هرگز از امور مادی چنین آرامشی برای انسان حاصل نمی شود. در زندگی حضرت امام خمینی می خوانیم که ایشان آنقدر آرامش خاطر داشتند که در حساس ترین لحظات و دوران انقلاب هرگز دیده نشد که از روی خشم یا غضب یا احساسات مادی تصمیمی بگیرند.2ـ محبوبیت اجتماعی : توجه به امور معنوی و عبادی،چنان محبوبیتی به انسان می دهد که هیچ گاه احساس بی کسی و تنهایی و یا خواری در انظار مردم را نداشته باشد. قرآن کریم در سوره ی مریم می فرماید :" ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّا ."" همانا آ نا نکه ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند خداوند آنها را (در نظر مردم ) محبوب می گرداند."3ـ شجاعت و نترسیدن : یکی دیگر از ثمرات توجه به امور معنوی شجاعت و نترسید ن از غیر است. کسی که در زندگیش به این واقعیت دست یافته است که تمام لذت ها و ناگواری ها ی دنیوی به دست خداوند است و ا و ست که عالم را برای رشد و کمال انسان آفریده است؛هرگز در راه رسیدن به هدفش از ناملایمات و گرفتاریها هراسی ندارد. همو اگر در راه کمال و سعادت با دشمنانی خطرناک مواجه شود ؛هرگز ترس بر او غلبه نمی کند و با شجاعت تمام با سختی ها مبارزه می کند.حضرت امام خمینی سخن جاویدی فرموده ا ند که حاکی از روح بالای ایشان و توجه و عنایت خاصی است که آن عزیز به امور معنوی داشته است. ایشان فرموده است: وا لله به عمرم نترسید ه ام.   شایستگی های جوانان در عرصه ی تهذیب نفس: ویژگی های چشمگیر جوانان در این عرصه عبارت است از: 1ـ روشنی دل و دیده ، پاکی فطرت:  پیامبر اکرم (ص) نازک دلی ،پاکی فطرت، حق طلبی و آرمان خواهی  را صفات برجسته جوانان دانسته و در گفتاری گهر بار می فرماید: " من به شما د ربا ره ی جوانان توصیه به خیر و نیکی می کنم . چرا که آنان نازک دل و زود رنج بوده ،عاطفه ای بسیار دارند ،زیرا فطرتشا ن پاک و پیراسته است . خداوند مرا به پیامبری و بشارت و ا نذ ا ر بر انگیخت ، جوانان به من گرویدند و یاری ام کردند(اما) بزرگسالان و پیران به مخالفت با من پردا ختند"رهبر کبیر انقلاب در نامه ای عارفانه ای به خانم فاطمه طباطبایی ،با اشاره به این ویژگی شایسته در جوانان و دوره ی جوانی چنین می نویسد: " تا جوانی در دست توست کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و در شکستن ا قفا ل و رفع حجب ،که هزاران جوان که به افق ملکوت نزد یکتر ند موفق می شوند و یک پیر موفق نمی شود. قید و بندها و ا قفا ل شیطانی که در جوانی ،غفلت از آنها شود ،هر روز که از عمر بگذرد ریشه دار تر و قوی تر می شوند...از مکا یر بزرگ  شیطان و نفس خطرناک تر از آن ،آن است که به انسان وعده ی اصلاح در آخر عمر و زمان پیری می دهد و تهذیب و توجه الی الله را به تعویق می اندازد برای زمانی که درخت فساد و شجر ه ی ز قو م ، قوی شده و اراده و قیام به تهذیب ،ضعیف بلکه مرده است." 2ـ آمادگی روح و روان ،پذیرش قلبی: حضرت علی (ع) وجود جوان را چونان سرزمین آماده و پاکی دانسته که هر بذری در آن افشانده شود همان را می پذیرد و زمینه ساز رشد و تکامل  آن می گردد. پیشوای ششم شیعیان نیز این حقیقت زیبا را در عبارتی گویا، این گونه ترسیم کرده می فرماید:" جوان پارسا و مؤ منی که به قرائت قرآن بپردازد،قرآن با گوشت و خون او در می آمیزد و مخلوط می شود." 3ـ سرعت در اصلاح نفس : سفارش ا ند یشمند ا نه ی امام صادق (ع) به اصحاب درباره ی " تربیت و تهذیب  جو ا نا ن " بر گرفته از معارف و حیا نی و آموزه های عقلانی است که این گونه در آسمان ذ هن آن حضرت ، درخشیدن گرفته است که : " جوانان را دریاب ،زیرا آنان سریع تر از دیگران به کارهای خیر روی می آورند." بی تردید اندک دقتی در واژه های روشن این سخن ، ما را به فضای جدیدی از صفات جوانان و دوره ی جوانی سوق می دهد ،چرا که آنان "اسرع " یعنی شتابان و سریع تر از دیگران به سوی " کلّ خیر" که تمامی خوبی ها و صفات ارزنده است ،رو می کنند و تا پایان در این مسیر ،مردانه به کار و کارزار می پردازند؛صفات برجسته ای که در هیچ گروه سنی دیگری یافت نمی شود و باید را هبرا ن و پیشوایان دلسوز و با توجه به این خصلت ها تمامی جوانان را به بلند ای کمال و تکامل رهنمون سازند.
4
ـ تأثیر جاودان و آثار ماندگار : آمادگی روحی ، دوری از دغدغه های زندگی ، طراوت فکر و اندیشه و ترسیم آینده ای روشن و پویا ویژگی دوره ی نوجوانی و جوانی است که تأثیر جاودان و آثاری  ماندگار به تعلیم و تربیت مربیان می بخشد ،حالتی بسیار ارزنده و قابل ستایش که رسول اکرم(ص) آن را همچون نقش بر سنگ تشبیه کرده تا متولیان فکری فرهنگی به حساسیت و گسترش رسالت خود در بین جوانان پی برده و تلاش افزون در این عرصه بنمایند. نگاه ژرف آمیز امام را حل نیز این ویژگی جوانان را نگریسته ، تأثیر کیمیا گو نِ آموزه های معنوی و ملکو تی را " پیروزی در تمام مراحل زند گی " تفسیر می کند.

 


دوشنبه 86 دی 10 , ساعت 7:51 صبح

اره سری یا قند شکنی ) همان بله برون امروزی)
یکی دو شب بعد از خواستگاری مراسم اره سری برگزار می شد به طوری که یک قواره پارچه به عنوان نشانه در مجمه ای قرار می دادند و به خانه عروس می بردند. کله قند پای تقریبا ثابت همه ی >> اره سری <<ها بود . در شب اره سری از طرف خانواده داماد یک نفر شیخ یا پا منبری خوان برای جاری کردن صیغه ی محرمیت دعوت می شد و پس از خواندن دعای مخصوص با چکش کله قند را می شکست. مادر عروس در سینی ای که معمولا با یک بقچه ی زیبا تزیین شده بود یک قواره پارچه پیراهنی و یا دستمال و جوراب مردانه می گذاشت و به مجلس می برد که این هدیه سهم کسی بود که کله قند را شکست. تکه های کله قند را به مادر عروس می دادند تا عروس خانم آن را با خود به خانه بخت ببرد و با داماد نوش جان کند.
در مراسم "اره سری" معمولا مهریه و شیربها و مدت نامزدی و چند و چون مراسم شربت خوری و یا عقد کنان مطرح می شد.
اگر خانواده عروس برای تهیه جهزیه پول و یا لوازم زندگی مطالبه می کردند معمولا از اصل مهریه کم می شد. مثلا قید می کردند از کل مهریه 500 تومان 200 تومان گرفته و 300 تومان نگرفته . البته این مبلغ و این رسم بر می گردد به حدود صد سال پیش.
لوازم مورد مطالبه معمولا دو دسته بودند :
1)
مجمعه با ظرف:شامل یک مجمعه ی مسی و 6 عدد بشقاب و 6 عدد کاسه و یک عدد دیس و یک دست قاشق. کاسه و بشقاب معمولا مسی و یا لعابی بودند.
2)
سماور با ظرف: شامل سماور و قوری و سینی چای و استکان و نعلبکی و قندان
عروس خانم یک متکا و یک جاجیم بافته ی خود را به آ ن اضافه می نمود و در مجموع یک صندوق چوبی وسیله ای بود که بار یک اسب می شد و جهزیه عروس را تشکیل می داد. در بعضی از نقاط رسم بر این بود که مادر یا خواهر بزرگ داماد انگشتری هم به دست عروس خانم می زد. عروس و داماد تا روز عقد کنان در هیچ کدام از مراسم حضور نداشتند . در بعضی نقاط عروس و داماد تا روز عروسی چهره همدیگر را نمی دیدند.
وظایف خانواده داماد در هنگام نامزدی
اگر در دوران نامزدی اعیاد و یا روزهای خاصی وجود داشت خانواده ی داماد وظایفی داشتند که باید به فراخور وضع مالی خود به آن عمل می کردند.
مثلا قبل از عید نوروز شیر و بره و نان خانگی و حلوا و یک قواره پارچه برای عروس خانم می فرستادند. شیر و بره شامل سه من (9 کیلو) شیر و یک بره بود که بره را خانواده ی عروس شب عید می کشتند و ته چین درست می کردند.
مادر عروس هم یک سبد تخم مرغ رنگ شده برای خانواده داماد می فرستاد. قبل از عید قربان هم گوسفندی برای قربانی به خانه عروس فرستاده می شد. برای شب تیر ماه سیزه تمام سور و سات این شب شامل میوه و نان خانگی و حلوا و دختر دونه به منزل عروس فرستاده می شد.
از مشخصه های دیگر دوران نامزدی این بود که عروس و داماد کمتر یکدیگر را ملاقات می کردند. اگر ملاقاتی صورت می گرفت پنهانی و دور از چشم بزرگترها بود به خاطر اینکه حجاب کردن در مقابل دیگران خصوصا بزرگتر ها حرمت نگه داشتن محسوب می شد.

 


جمعه 86 دی 7 , ساعت 6:48 عصر

1 - اگر داروک بخونده گنه وارش انه 
اگر قورباغه سبز روی درخت بخواند می گویند باران می آید.


2-
پنج شنبه نون و خرما در کامبی تا امه مرده جه برسه
پنجشنبه نان و خرما بیرون می دهیم تا ثوابش به مرده ما برسد.


3-
چایی دله دار دره مهمان قد بلند انه
روی چایی ساقه اش قرار گرفته مهمان قد بلند می آید.


4-
خوی بد بدی صدقه درها کن تا بدی اون خو بر طرف بوشه
خواب بد دیدی صدقه بده تا بدی آن خواب بر طرف شود.


5-
سگ سر انشند ته دست گند موک زنده

روی سگ آب نریز دستت زگیل می زند


6- شو بی وقتی نونه جارو بزوئن فرشته ملائکه ره از شه سره بیرون کاندی
شب بی موقع نباید جارو بزنی چون فرشته و ملائکه را از خانه خود بیرون می کنی


7-
گرم تندیر سره دپوشی ته وشته حادثه پیش انه
سر تنور گرم را بپوشانی برای تو حادثه پیش می آید.


شنبه 86 دی 1 , ساعت 9:42 صبح

دام دارهای روستای شلی عقیده دارند افراد ناپاک نباید وارد گله گوسفند بز شوند زیرا گوسفند از رمه حضرت موسی ( ص ) است. به همین دلیل نیز زن ها کمتر شیر گوسفندان رامی دوشند زیرا ممکن است ناپاک باشند از این رو دوشیدن شیر گوسفند و بز وظیفه مردان و دوشیدن شیر گاو بر عهده زن ها است.. در گذشته که دام دارها پس از پایان فصل سرما به طرف کوه می آمدند عقیده بر این بود که یک روز  گوسفندان را بدوشند وشیر آن را تحویل متولی امام زاده شاه ولی سلطان بدهند تا شیر برنج درست کرده وبین اهالی پخش نماییند.

           (نقل قول از مرحوم مشهدی هادی واحدی)


جمعه 86 شهریور 30 , ساعت 11:7 صبح

ماه رمضان ماه خود سازی و خود یابی است.این ماه فرصت بسیار طلایی است تا اینکه انسان تاملی به زندگی و افعال و کردارش داشته باشد تا ببیند واقعا این ایام عمر که همانند ابر بهاری یکی پس از دیگری در حال سپری شدن است ، را در چه مسیری مشغول صرف کردنش است.
ولی امان از غفلت. در لحظات نورانی و با برکت سحر و افطار اکثر ما مشغول خوردن هستیم(کاری که دائما با آن مانوسیم)در سحرهای این ماه بجای ضجه و زاری و انابه و توبه در پیشگاه خداوند جل جلاله ،دائما در مسیر آشپز خانه و دستشویی در حال عبور و مرور هستیم.سحر که برای عبادت است(فتهجد من اللیل عسی ربک ان یبعثک مقاما محمودا )ما آدمها آنرا می خوریم .چه طور!اگر در کلام محاوریمان کمی دقت کنیم می بینیم که دائما می گوییم:سحری خوردیم می خوریم و...آخه سحر که برای خوردن نیست.ولی چه کنیم که ما انسانهای ضعیف و اسیر دام شیطان همتمان بیش از شکممان نیست.از کوزه بیرون تراود هرچه که در او است.
چند روز پیش جایی بودم که گوشیم زنگ زد ( صدای زنگ موبایلم (ربنا)استاد شجریان است)همین که صدای ربنا از گوشی بلند شد یه بنده خدایی که اونجا بود گفت الان با این صدای ربنا یاد «فرنی» پای سفره افطاری افتادم.موقع اذان مغرب که لحظه استجابت دعا و بخشش گناهان است چنان در سر سفره مشغول غذا خوردن هستیم که انگار در این عالم نیستم و در ان لحظه به غیر از خوردن نمی خواهیم به امور دیگری بیندیشیم.بعد از افطار هم که تازه سریالهای ویژه تلوزیون به مناسبت این ایام پخش می شه و بعدش هم دور هم نشینی و گعدهگیری و...بیچاره خدا.اصلا انگار کسی به یادش نیست.چرا بیچاره خدا!بیچاره خودمان که لحظه به لحظه به عذاب خدا بخاطر غفلتهایمان داریم نزدیکتر میشیم ولی گویی اینکه هیچ وقت قصد بیدار شدن از خواب خرگوشی خود را نداریم.
خدایا اولیایت در طول سال به مراقبت می نشینند تا بتوانند از ماه مبارکت به بهترین وجه استفاده گنند و شب قدر را درک نمایند ولی ما ها کجا هستیم و در چه اندیشه هایی سیر میکنیم.
بار اله ها به لطف و کرم و جود و رحمت خودت بر ما ببخشای.آمین یا رب العالمین.


پنج شنبه 86 شهریور 29 , ساعت 10:44 صبح
ماجرای بمب ایرانی یا بمباران ایرانی فرانسوی ها
مجله تایم نوشت : فرانسوی ها این روزها نظراتی را بیان می دارند که یادآور نگاه فرااقیانوسیه و شبیه به نگاه تندرو های واشنگتن شامل آنانی که به دنبال حمله نظامی علیه برنامه هسته ای ایران هستند، می باشد.آنها می خواهند به یک بازیگر فعال مسائل بین المللی تبدیل شوند و بویژه رابطه فرانکو آمریکن (فرانسه و آمریکا) را پس از جنگ عراق را بهبود بخشند.
سارکوزیمقامات فرانسوی به دنبال نقش آفرینی بیشتر در تحولات جهانی هستند و سعی می کنند از طریق اظهار نظرهای ضد ایرانی خود را مطرح نمایند.
 به گزارش سرویس بین الملل « فردا »، مجله تایم در تحلیلی درباره علت واقعی اظهارات ضد ایرانی مقامات فرانسوی نوشت : نیکولاس سارکوزی، رئیس جمهور فرانسه، پس از به قدرت رسیدن در ماه می، مرتبا اظهار داشته است که می خواهد که بار دیگر، فرانسه را به یک بازیگر فعال مسائل بین المللی تبدیل کند و بویژه رابطه فرانکو آمریکن (فرانسه و آمریکا) پس از جنگ عراق را بهبود بخشد. با توجه به سخنان بحران آفرین وی در فرانسه و در خارج از آن، سارکوزی نظراتی را بیان می دارد که یادآور نگاه فرااقیانوسیه و شبیه به نگاه تندرو های واشنگتن شامل آنانی که به دنبال حمله نظامی علیه برنامه هسته ای ایران هستند. در شانزده سپتامبر، برنارد کوشنر، وزیر امور خارجه فرانسه، هشدار داد که جامعه جهانی باید برای «بدترین حالت» در مذاکره با تهران که «بدترین حالت آن،جنگ است» آماده شود. این نظر، یکماه پس از پیشنهاد سارکوزی مبنی بر اینکه باید مذاکرات با تهران برای دو حالت پیش رود، اظهار می شود. دو پیشنهاد سارکوزی عبارت بودند از: بمب ایرانی یا بمباران ایرانی.
تحلیلگر این نشریه آمریکایی ادامه داده است : چنین سخنان نقادانه ای نسبت به عراق نیز بعنوان مدرکی برای اینکه، تکبر دیپلماتیک موجب سرگردانی سیاستها می شود، به حساب می آید. دومنیک دو ویلپن، وزیر امور خارجه سابق فرانسه در سخنرانی ضد جنگ وی در فوریه 2003، به طور طعنه آمیزی گفته بود: « ما نباید پیامی اشتباه به دولت بوش بفرستیم، این دولت اصلا نیازی به تشویق ما به جنگ ندارد.» و محمد البرادعی، رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی که مذاکرات فعلی با تهران را رهبری می کند نیز می گوید: « قوانینی برای چگونگی استفاده از زور وجود دارد. من امیدورام که همه از وضعیت عراق که 700 هزار نفر غیر نظامی بی گناه در آن به اتهام اینکه سلاح هسته ای دارند، کشته شدند؛ درس بگیرند.
سارکوزی و کوشنر هم الان فقط ژست نمی گیرند، آنها واقعا اعتقاد دارند که زمان برای رخ داد جنگی ناخواسته علیه ایران، نزدیک است. فرانسوا هیسبورگ، مشاور ویژه بنیاد مطالعات استراتژیک پاریس می گوید: « مشکل این است که رهبریت ایران فکر می کند، بدلیل اینکه آمریکا، مشغول جنگ نامحبوب عراق است، حمله نظامی علیه ایران منتفی است. سارکوزی و کوشنر هم به آنها می گویند که تهدید نزدیک است! بترسید! فقط شمایید که می توانید جلوگیری کنید!»
البته این زنگ خطر دولت فرانسه، فقط برای ایران نبود؛ بلکه منظورش، چین و روسیه هم که لزوم حمایت آنها از تحریمات سخت تر حس می شود نیز بود. اما به نظر می رسد که این پیغام ها، چیزی را در مسکو تغییر نداده است، جایی که معاون وزیر خارجه روسیه، الکساندر لوسیوکوف می گوید: « بمباران ایران، یک حرکت بسیار بد خواهد بود که با پیامدهایی فاجعه بار همراه خواهد بود.»
کد خبر: ۳۴۵۱۸
تاریخ: ۱۱:۳۷:۲۸ - ۱۳۸۶/۰۶/۲۸سایت فردا

   1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ