سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر مستحبات واجبات را زیان رساند بنده را به خدا نزدیک نگرداند . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 86 اسفند 22 , ساعت 11:58 صبح

                                                      تفکر

 مراحل اخلاق در قرآن، جوادی آملی

نویسنده: آیت الله

چون اخلاق سیری باطنی است و باطن با ادراک و عمل درونی حرکت می‏کند، از اولین قدمهایی که سائران و سالکان کوی حق بر می‏دارند، نظر و فکر است. از این رو تفکر را برای سیر و سلوک، لازم دانسته‏اند؛ بلکه باید گفت آوای انسان سالک، همان نظر و فکر اوست.انسان متفکر از راه مشخصی مجهول خود را معلوم می‏کند؛ یعنی در گام نخست، مطلوب خود را بررسی می‏کند و می‏بیند برای او مجهول است؛ سپس به سراغ مقدماتش می‏رود و آنها را از نظر ماده و صورت، تنظیم می‏کند و از راه مقدمات تنظیم شده به مقصد می‏رسد؛ پس فکر، عبارت از سیر درونی یا حرکت از مقدمات به نتیجه و از معلوم به مجهول است.«تفکر» در قرآن و روایاتقرآن حکیم از دو راه انسانها را به فکر و نظر فرا می‏خواند: یکی با ذکر عنوان «تفکر» و «تعقل» و دیگری با طرح بحثهای قرآنی که با تفکر همراه است؛ گاهی در یک آیه از عنوان تفکر و تعقل سخنی به میان نمی‏آید، ولی در آن، برهان عقلی و فکری مطرح می‏شود. خود استدلال، تشویق به تفکر است و بنابراین، لازم نیست گفته شودإن فی ذلک لایات لقوم یتفکرون» (1).روایات هم مانند قرآن از دو راه، جامعه بشری را دعوت به تفکر می‏کند: هم در خود روایات، عنوان تفکر و تعقل مطرح می‏شود؛ مانندتفکر ساعة خیر من عبادة سنة» (2) یا «ستین سنة» (3).گاهی نیز معارف برهانی در روایت، ارائه می‏شود که ادارک آن بدون فکر و نظر ممکن نیست .محورهای اصلی فکرفکر، نوعی حرکت است و حرکت گر چه به شش امر، متکی است؛ اما محور اصلی بحث در سیر باطنی فکری، سه چیز است: متحرک، مسافت و هدف. سیر باطنی نیز سه‏گونه است:.1 این که این سه امر جدای از یکدیگر باشد؛ مثلا در جایی که انسان درباره نظم جهان برای پی بردن به توحید خالق می‏اندیشد، «روح اندیشمند» او متحرک، «نظم جهان» ، مسافت، و «پی بردن به توحید خالق» ، هدف است؛ یعنی، او نظم جهان را بررسی می‏کند و به این مقصد می‏رسد که هر حرکتی محرک، طلب می‏کند و محرک کل، خدای واحد است.گاهی نیز مسافت سیر درونی انسان متفکر، نظم یا حرکت عالم نیست؛ بلکه «حدوث جهان» است؛ یعنی، روح سالک در باره حدوث جهان می‏اندیشد و به محدث جهان که خداست پی می‏برد و گاهی هم در باره «امکان جهان» می‏اندیشد؛ یعنی، مسافت تفکر که سیر علمی است، امکان ماهوی یا فقری است؛ که جهان، «ممکن» است و هر ممکنی «واجب» می‏طلبد، پس جهان، محتاج به خالقی است که واجب و «لا شریک له» باشد. در این گونه از حرکتها متحرک، غیر از مسافت حرکت است، چنانکه متحرک و مسافت، غیر از هدف است..2 این‏که متحرک ومسافت یکی، وهدف، جدا باشد؛ مانند انسانی که در راه معرفت نفس، تلاش و کوشش می‏کند و از راه «خودشناسی» به «خداشناسی» می‏رسد. البته گاهی از راهعرفت الله سبحانه بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم» (4)به آن می‏رسد؛ وگاهی به راههای دقیقتر درونی ومشاهده ذات‏خویش، پی به خدا می‏برد که در این صورت، متحرک و مسافت خود نفس، و هدف، نیل به توحید خداست و به این طریق او پی به خالق می‏برد و این دومین قسم معرفت است..3 این که نفس از راه بررسی عمیق، هدف را از راه خود هدف می‏شناسد؛ مانند کسانی که بر اساس «برهان صدیقین» با تأمل در حقیقت هستی پی می‏برند که حقیقت هستی، خداست؛ چنانکه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) در دعای «صباح» به خدای سبحان عرض می‏کندیا من دل علی ذاته بذاته» (5)یا در دعای «عرفه» ، وارد شده است:

«أ یکون لغیرک من الظهور ما لیس لک» (6).در این قسم از اندیشه و حرکت، مسافت و هدف، یکی و متحرک، جداست؛ یعنی روح متحرک و اندیشمند در خود خدا نظر می‏کند و از خود خدا پی به وجود او می‏برد.از باب تشبیه معقول به محسوس می‏توان گفت گاهی انسان نگاه می‏کند می‏بیند هوا روشن است و از این روشنی فضا و هوا پی می‏برد که آفتاب طلوع کرده است که در این جا متحرک، روح انسان است و مسافت حرکت، روشنی فضا، و هدف علم به طلوع آفتاب است؛ اما گاهی به خود خورشید می‏نگرد و همین که خورشید را می‏بیند می‏فهمد خورشید، طلوع کرده است؛ نه این که از روشنی هوا پی به طلوع آفتاب ببرد. موحدان ناب، کسانی هستند که با تفکر، در حقیقت هستی پی می‏برند که این حقیقت هستی، خداست و هر هستی محدود را او آفریده است. به هر تقدیر، حرکت فکری از اولین وظایف ضروری سائران و سالکان کوی حق است.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ