سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زیور دانش، احسان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
پنج شنبه 86 شهریور 29 , ساعت 11:14 صبح
سلام همراهان عزیز
  در ادامه سلسله بحث های مربوط به آداب ورسوم مردم روستای شلی قصد دارم طی چند نوشته به مهم ترین آداب روستا اشاراتی داشته باشم هر چند متاسفانه خیلی از این مراسمات به باد فراموشی سپرده شد ولی دانستن آن خصوصا برای جوانان روستا خالی از لطف نیست.لازم به ذکر است به خاطر عللی که در بخشهای قبلی از نزدیکی این روستا به استان مازندران اشاره کردم بسیاری از آداب بر گرفته از فرهنگ مازندران می باشد.
   بخش اول:مراسم نوروز خوانی
  نوروز خوانی

نوروز خوانان معمولا" پانزده روز قبل از فرا رسیدن عید نوروز به داخل روستاها می‌‌آیند و با خواندن اشعار در مدح امامان ترانه‌های محلی، طلیعه سال نو را به آنان مژده می‌‌دهند. نوروز خوانان چند نفر هستند که یک نفر اشعار را می‌‌خواند، یک نفر ساز می‌‌زند، نفر دیگر که به آن کوله کش (بارکش) می‌گویند به در خانه‌های مردم می‌رود و می‌‌خواند:

باد بِهارون بِیَمو / نِئروز سِلطون بِیَمو
مژده هادین دوستان رِ / گل بیَمو گلستون رِ
بهار آمد بهار آمد خِش آمد / علی با ذولفقار آمد، خوش آمد

نِئروزتان نِئروز دیگر / شِه ما رِ سال نِئ بووئه مِوارِک

صاحب خانه نیز با دادن پول، شیرینی، گردو، تخم مرغ و نخود، و کشمش از آنان پذیرایی می‌کند .

تنگه پر رمز وراز هیروتتتتت
سه شنبه 86 شهریور 27 , ساعت 8:0 صبح

سلام دوستان
  حال که تمایل به دانستن بیشتر در خصوص روستای شلی شما از طریق ارسال پیام به من ثابت شد بد نیست بدانید که در مسیر سمنان به شلی بعداز عبور از روستای کاورد وارد تنگه کاورد می شوید که اولا باید عرض کنم که باز گشایی این تنگه از برکات نظام مقدس جمهوری اسلامی وتلاش برادران جهاد سازندگی می باشه ثانیا چشم انداز بسیار زیبایی داره که عکس زیر بخشی از این طبیعت زیبا را نشون می ده که تقدیم شما می کنم..

  

تنگه کاورد بین سمنان شلی.
سه شنبه 86 شهریور 27 , ساعت 8:0 صبح
اگر یکی از عزیزان شما مبتلا به سرطان است
زمانیکه از شنیدن خبر ابتلای عزیزی به بیماری سرطان بهت زده می شوید چه عکس العملی نشان می دهید؟ آیا خشمگین می شوید و انکار می کنید؟ آیا خشمگین می شوید و به دنبال مقصر می گردید؟ آیا افسرده می شوید و خود را می بازید؟ آیا وحشتزده می شوید و جرأت مقابله با موضوع را از دست می دهید؟
شما حق دارید هر واکنشی از خود بروز دهید چراکه هر کس در موقعیت منحصر به فرد خود، شرایط متفاوتی را تجربه می کند که باعث می شود قابل قضاوت نباشد. ولی اگر بدانید فردی که اکنون بیمار است چه توقعات، افکار، احساسات و نگرانی هایی دارد و در حال دست و پنجه نرم کردن با چه چالشی است حتما بهترین رفتار را از خود نشان خواهید داد. بنابراین سعی کنید بیشتر درباره سرطان بدانید تا فرد بیمار را بهتر درک کنید. فرد بیمار ممکن است رفتاری از خود بروز دهد که مانند قبل از بیماری و خلق و خویی که از او سراغ دارید نباشد. او را مورد قضاوت قرار ندهید و متوجه باشید که حالات فیزیکی و احساسی بیمار هر لحظه دستخوش تغییر است و توقعاتش از اطرافیان خود با قبل از بیماری متفاوت است. اگر با عزیز بیمار خود صحبت می کنید بهتر است به یاد داشته باشید:
  • اورا مورد قضاوت قرار ندهید
  • او را نصیحت نکنید
  • گوش شنوای خوبی باشید
  • تا وقتی او از شما اظهار نظر نخواسته، نظر ندهید
  • اگر جیزی را نمی دانید به راحتی بگویید نمی دانم
  • او را بیهوده امیدوار یا نا امید نکنید
  • گذشت و شفقت داشته باشید
  • خوش رو باشید
  • راز دار و مورد اطمینان باشید
اگر این عوامل را در برخورد و رفتار با عزیز بیمارتان رعایت کنید به او کمک خواهید کرد که دوران دشوار درمان را بدون تحمل سختی دو چندان آشفتگی ذهن و احساسات راحت تر بگذراند. تصوری وجود دارد که اگر همراهان بیمار نام بیماری را از فرد مبتلا مخفی کنند و او را در جریان مراحل درمان و عوارض جانبی آن قرار ندهند به او کمک می کنند تا بعلت ترس ناشی از روبرویی با واقعیت بیماری، از پا درنیاید. امروزه روانشناسان و متخصصان معتقدند که این یک روش نادرست است (با این حال تصمیم برای این کار بر عهده خودتان است زیرا شما هستید که شرایط بیمارتان را بهتر از هر کس دیگر درک می کنید.). اگر فرد بیمار از عنوان "سرطان" یا "مراحل درمان" وحشت زده می شود حتما به یکی از دلایل زیر است:
  • نسبت به بیماری و مراحل درمان آن آگاهی ندارد.
  • از برخورد، رفتار و عکس العمل اطرافیانش واهمه دارد
  • سرطان را پایان زندگی می داند و از مرگ محتمل وحشت زده می شود
  • خود، اطرافیان، محیط زندگی یا شرایط را مقصر می داند و سعی در تنبیه خود یا دیگر عوامل دارد
  • از آینده درمان و عوارض جانبی مثل از دست دادن موی سر می ترسد
  • از خدمات درمانی و خدمات اجتماعی که در دست رس اوست با خبر نیست
  • خود را در مقابل هزینه های درمان ناتوان می داند
  • از اینکه مورد قضاوت واقع شود می ترسد
بنابراین باید به او کمک کرد تا نگرانی های فوق از او رفع شود. در اینصورت ترس او از شرایط بیماریش کاهش می یابد و این در روند درمان بسیار مؤثر خواهد بود. نحوه رفتار اطرافیان تأثیر مستقیم در احساس ترس بیمار از سرطان دارد. این نکته را همواره به خاطر داشته باشید.
از سوی دیگر شما هم به عنوان همراه بیمار نیاز دارید با یک فرد مورد اطمینان یا یک مشاور متخصص صحبت کنید. خود را محق دریافت همراهی و کمک بدانید ولی به خاطر داشته باشید هر کسی نمی تواند گوش شنوای خوبی برای شما باشد.

اگر فرزندتان بیمار است
مادر و پدر کودک مبتلا به سرطان بودن قطعا یکی از سخت ترین تجربیاتی است که هر کس می تواند با آن روبرو شوذ.
ممکن است خشمگین باشید و یا احساس تهدید کنید. ممکن است دچار احساس تنهایی شدید و یا بی پناهی شوید. درباره احساسات، افکار و نگرانی هایتان با دوستی قابل اطمینان یا یک مشاور متخصص صحبت کنید. برای انجام روند درمان دنبال کمک بگردید. مؤسسات حمایتی و خیریه ای در سطح کشور فعال هستند که می توانند باری را هر چند اندک از روی شانه های شما را بردارند.
به یاد داشته باشید که افراد زیادی وجود دارند که با جان و دل مایل به همراهی و کمک به شما هستند. اگر نیازمند راهنمایی بیشتر هستید با ما تماس بگیرید.

اگر همسرتان بیمار است
مهمترین ارکان در تحمل شرایط بیماری همسرتان این است که:
  • او را درک کنید و مورد قضاوت قرار ندهید
  • به صحبتها و درد دلهایش با صبر و گذشت گوش دهید
  • به او اطمینان دهید که تفاوتهایی که در جسم او ایجاد شده از عشق و علاقه شما نخواهد کاست
  • با کلام و رفتار به او ابراز محبت کنید
  • به او اجازه دهید افکار، احساسات و ترسهایش را بدون نگرانی از مورد قضاوت واقع شدن براز کند
برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.
به یاد داشته باشید که افراد بسیاری هستند که تجربه ای مشابه شما داشته اند و می توانند افکار و احساسات خود را با شما سهیم شوند و با عرضه گوش شنوا به شما از بار روانی شما بکاهند.
اگر نیازمند راهنمایی بیشتر هستید با ما تماس بگیرید و یا به سایر مؤسسات حمایتی که فکر می کنید می توانند به شما کمک کنند مراجعه فرمایید.
 
   

سه شنبه 86 شهریور 13 , ساعت 9:20 صبح

شلی جایی است که تمام تابستانهای دوران خردسالی ام را درآنجا وییلاقهای تابستانی آن خصوصا شن چاله گذراندم. آخرین سالها کودکی ام همزمان با آغاز انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی  بود و اولین سالهای نوجوانی ام با سالهای آغاز جنگ تحمیلی مصادف شد. ملتی که تازه داشت استقلال وآزادی را تجربه می کرد، به یکباره مورد هجوم صدام  تحت حمایت همه جانبه شرق و غرب  و همه کشورهای عربی(بجز سوریه) قرار گرفت. پول نفت وهابیون برهبری فهد و شیوخ کویت و امارات و ...، موشک های زمین به زمین  کمونیست های تحت رهبری برژنف و گورباچف، سربازان بی رحم بعثی (به زنان وکودکان عرب زبان سوسنگردی هم رحم نکردند) و سلاح های مرگبار شیمیایی آمریکا و انگلیس و آلمان، میراژها و سوپر اتاندار فرانسه همه و همه به کمک صدام آمدند و از هوا و دریا و زمین کشور ایران مورد هجوم همه جانبه قرار دادند و با این برنامه که در مدتی کمتر از سه روز کار ایران را یکسره و صدام در تهران با یک مصاحبه مطبوعاتی  خبر پیروزی  را اعلام نماید.

    آن سالها  هر کس حتی اگر اندکی تدین و احساس و نوعدوستی در او وجود داشت (صرف نظر از سن وسال) نمی توانست نسبت به اوضاع و احوال کشورش بی تفاوت باشد.  ترک تفریح  و سرگرمی روتین شده تابستان برای من و بسیاری از هم سن و سال من اولین اقدام بود، خانه ییلاقی پدرم در روستا واقع شده است که از نظر منظره و چشم انداز و اشراف به روستا، انصافا کم نظیره

     یادش بخیر! می گویند آن زمان های قدیم کوچه های محله، حیاط منازل بود و به استثنای خانه های واقع شده در حواشی، هیچ خانه ای در داخل روستا حیاط مجزا نداشت! روستا کاملا کوهستانی و متمرکز بود.  اگر چه مکان مسطحی در آن یافت نمی شد. خانه ها کوچک اما با صفا بود، خانه هایی با دیوارهای گلی و سقفهای پوشیده از تخته های چوبی بود. خانه ها عموما دارای دونوع معماری (دیوار ساخته شده از گل و سنگ) و کل خنه (دیوار چوبی) بودند.

    آب روستا از چشمه, معروف به حلیبنی تامین میشود.وچشمه های دیگری مانند خوندارچشمه.کورچشمه و... در نزدیکی روستا وجود دارد .  در کنار خانه های آدم های با سلیقه  تنورهایی گلی برای پخت نان وجود دارد که به غایت دیدنی است.از اهالی آن که نگو و نپرس! اگرغریبه باشی آنجا همه اول به تو سلام می کنند و احوال تو را می پرسدند. در حالی که اصلا تو را نمی شناختند همه تو را به خانه هایشان دعوت می کنند و با نگاههای مهربانشان به تو خوش آمد می گویند.دلهاشان به زلالی چشمه هاشان و به صداقت و پاکی آسمان لاجوردی شان. ولی اگر آشنا باشی، سلام کردن وظیفه کوچکترها و نشانه ادب آنها است. انصافا عجب جایی هست همه چیز طبیعی و از های وهوی شهر در آن خبری نیست. 

    مهمتر و جالبتر از همه امام زاده قدیمی روستا به نام شاه ولی سلطان است که از تقدس خاصی در میان اهالی برخوردار می باشد، به طوری که هر یک از اهالی که از راه می رسد مستقیم به طرف آن رفته و با اعتقاد تمام اداب زیارت را بجا می اوردوبرای اموات که درجوارامام زاده دفن هستن فاتحه ای می خوانند.

ادامه دارد.....


سه شنبه 86 شهریور 13 , ساعت 8:49 صبح

موسیقی اصیل وسنتی در شلی نیز مانند دیگر نقاط در گذشته از رونق خوبی برخوردار بوده و اکنون نیز بندرت در گوشه و کنار این منطقه مورد استفاده قرار گرفته اگرچه علاقمندان بسیاری دارد. ساز سنتی و اصلی در موسیقی این ناحیه نوع خاصی از نی یا همان لله وا می باشد و هر ملودی آن مضراب ویژه ای دارد. این ساز از دیر باز تا زمان حاضر بیشتر توسط  چوپانان نواخته می شد. قطعاتی مانند. لیلی جان، عامی دترجان، زَ را، امیری، طالبا  و مش حال با لله وا نواخته می شود. هر یک از این ملودی ها از احساسات پاک و شگرف بومیان بیقرار در دل طبیعت زیبای منطقه حکایت دارد. برای مثال ملودی مش حال هنگامی نواخته می شود که چوپان گوسفندان را در هوای برفی، به چرا می برد و بر ا ثر صدا و آوای برخاسته از لله وا، گوسفندان برف را با پا کنار زده و علفها را پیدا می کنند و به چرا می پردازند. هنگام بازگشت گله نیز ملودی دنباله مش حال نواخته می شود.امیری خوانی نیز در شلی و روستاهای اطراف بسیار رایج بوده و طرفداران زیادی دارد. هنگامی که آواز خوانان خوش صوت شعر امیر پازواری شاعر سرگشته و عاشق دوران صفویه را در مایه امیری در بیشه های پرطراوت و جنگل های سرسبز وکوهستانهای زیبا می خواندند طنین آواز و مفاهیم شعرشان، همگان را به مهمانی آن دامنه های دلنواز و مراتع سرسبز و کوههای سر به فلک کشیده می برد. حتی صدای نی چوپانان در شبان گاهان نیز جان مایه ای از شعر امیر دارد که خود از طبیعت بی نظیر لفور الهام گرفته و هنگام غم و اندوه نیز شعر امیر و صدای خواننده امیری خوان داروی زخم دل های بومیان بوده است. در منطقه پشتکوه مهدیشهر  هم مانند دیگر نقاط ایران، چوپانان و هنرمندان شعرهای زیبای امیر پازواری را به گونه ای اصیل و شیدا می خواندند. صدای آواز بعضی از آنها در دل طبیعت آنچنان باشکوه و دلنشین بود که گویی پرندگان و چرندگان نیز از آن بوجد می آمدند. امیر پازواری از اهالی ناحیه پازوار در حاشیه شمالی شهر بابل بود علاقه مردم این منطقه به موسیقی مازندرانی بعلت زبان مادریشان که محلی مازندرانی هست می باشد که در اولین قسمت معرفی روستای شلی به آن اشاره شده بود هر چند رفت وآمد مردم بیشتر به سمت سمنان و شهرهای اطراف می باشد ولی وابستگی آنان به زبان مادری از یک سو وحضور در منطقه ای سمنان که معروف به جزیره لهجه ها می باشد به نحوی که از بیست وپنج کیلومتری شمال شهر سمنان یعنی شهمیرزاد که به گویش مازندرانی تکلم می کنند موجب گردیید این زبان همچنان در منطقه رونق داشته و موسیقی هر منطقه نیز متناسب با زبان و گویش منطقه می باشد.

یاد آوری این نکته ضروری است که متاسفانه این منطقه نیز از تهاجم فرهنگی بی نصیب نبوده ورواج موسیقی های گوناگون حتی غربی در بین جوانان بزرگترین تهدیدی است که در مناطق شاهد آن هستیم


دوشنبه 86 شهریور 5 , ساعت 8:24 صبح

بسیار پیش آمده است که مردم روستا‌ی شلی به چیزی  نیاز  داشته‏اند، ولی برای حفظ آبرو و  موقعیت  خویش، آن را با کسی مطرح نساخته‏اند. حتی بانزدیکترین نزدیکان خود. یا گاهی مشکلی پیش آمده  اما آن را در حدی ندانسته‏اند که برای چاره‏جویی وحل آن، با کسی در میان بگذارند. بسیار مشاهده شده است که  افراد  برای روبه‏رو نشدن با یک نفر ناباب، راه خود را کج می کردند  و برای دهان به دهان نشدن با یک فرد هرزه و هتاک، دندان روی جگر گذاشته، حتی به دفاع از خویش نپرداخته‏اند؟  دیده یا شنیده نشده است که تا کنون یک نفر ازشلی آبروی خود را به کف نانی  بفروشد ویا  خواسته‏های دل خود را زمینه‏ساز حقارت و زبونی و خفت و خواری خود کند. اینها و نمونه‏های دیگری از این قبیل، شواهدی بر روحیه‏ای متعالی اکثریت قریب به اتفاق مردم شلی است که در فرهنگ ایرانی و اسلامی از آن با عزّت نفس یاد می‏کنند.
   جان آدمی عزیز است و رفاه و برخورداری دوست داشتنی است؛ اما انسانیت انسان بالاتر از هر چیز است و شخصیت و آبرو قیمتی بسیار بالاتر از مال و اندوخته دارد. کرامت نفس نیز، ارزشی برتر از معادلات و محاسبات منفعت‏گرایانه و مادی دارد.وقتی انسان به چیزی طمع می‏بندد، در واقع بخشی از انسانیت والای خویش را درمعرض خطر و تلف شدن قرار می‏دهد تا آن  خواسته  را برآورده سازد.آیا به راستی خواسته‏های نفسانی تا این حد مهم است که در چنین معامله زیانباری پی‏گیری شود؟ چگونه می‏توان به خواسته‏های دل، بی‏حساب و بی‏حدّ و مرز رسید، بی‏آنکه از معنویت و کمال و ارزش، چیزی را فدا کرد و از دست داد؟  همین عزت نفس و مناعت طبع شلی ها با عث شده است که ارزش فوق مادی خود را با خواسته‏های حقیر و هوسهای ناپایدار و درخواستهای ذلت‏بار، لکه‏دار نسازند.  عزت  به معنای صلابت و صاحبان  عزت نفس، هرگز آبروی خود را به کف نانی نمی‏فروشند و به خاطر  مناعت طبع ، هرگز خواسته‏های دل را زمینه‏ساز حقارت و زبونی و خفت و خواری نمی‏کنند.   کسی عزت نفس دارد که هویت انسانی خویش را در مقابل ضربه‏های خردکننده فسادها و تباهیها حفظ کند و این جز در سایه  خودشناسی  و آگاهی به ارزش انسانی و والایی جایگاه معنوی انسان فراهم نمی‏آید.انسان خود را با چه چیزی مقایسه می‏کند و به چه چیزی می‏فروشد و خود را به چه می‏دهد و چه می‏گیرد؟ اصلاً انسان به چه و چند می‏ارزد؟
حضرت علی(ع) در سخن زیبا و بلند و شیوایی، در بیان جایگاه رفیع انسان و ارزش وجودی او می‏فرماید:  انّه لَیْسَ لأنفُسِکم ثَمَنٌ اِلاّ الجَنَّةَ، فلا تَبیعُوها اِلاّ بِها 
یعنی؛ بدانید که برای جانها و وجودهای شما، قیمت و بهایی جز  بهشت، نیست. آگاه باشید و خود را جز به بهشت نفروشید :کسی که این جایگاه را بشناسد و از آن مراقبت کند، هرگز به پستی و حقارت و طمع و ذلت کشیده نمی‏شود و گوهر خود را به تمنیّات نفسانی و خواهشهای مادی نمی‏فروشد. عزت نفس، مانع می‏شود که انسان آگاه، خود را ارزان بفروشد. کیان وجودی  انسان، گاهی به خاطر  طلب  در هم می‏شکند. هر کس می‏کوشد خود را کامل و بی‏نیاز و بزرگوار جلوه دهد و شخصیت خویش را نگهبان باشد. ولی گاهی افراد سست اراده و طمّاع در برابر  خواستن ، آن گوهر را از کف می‏دهند.خواستن، سندِ  احتیاج  است و نشانه فقر و ناداری. گاهی یک  آبرو  در گرو یک  درخواست  قرار دارد و با گشودن دست نیاز، آن آبرو و حیثیتِ سالیان دراز، یکباره بر خاک می‏ریزد و بر باد می‏رود.امام علی(ع) فرموده است: ماءُ وَجْهِکَ جامِدٌ تُقْطِرُهُ السّؤالُ، فَانْظُرْ عِندَ مَنْ تُقْطِرُهُ؟ آبروی تو، جامد است و با سؤال و درخواست، قطره قطره می‏ریزد. بنگر که قطرات آبرو را پیش چه کسی می‏ریزی!

 

بیکی از چشمه سار های زیبای منطقه در اردیبهشت ماه
پنج شنبه 86 شهریور 1 , ساعت 7:0 صبح

قسمت دوم و پایانی   منافقین انقلاب اسلامی همزمان با اوج‌گیری نهضت اسلامی ایران و پیروزی آن در سال 1357، سازمان مجاهدین خلق با این اعتقاد که نظام جمهوری اسلامی نظامی مرتجع است و با بزرگ جلوه‌دادن خطر ارتجاع، مبارزه علیه انقلاب اسلامی و برنامه‌ریزی جهت به دست گرفتن حکومت را آغاز کرد. سازمان با جمع‌آوری سلاح از پادگان‌ها و جذب و اغفال نیروهای جوان و سازماندهی آنها در پی فراهم آوردن یک زمینه اجتماعی مناسب بود. در ابتدا مزورانه خود را همگام و همراه نهضت اسلامی نشان می‌داد و حتی عکس امام را نیز در کنار آرم سازمان قرار داده و از ایشان به عنوان رهبری قاطع و سازش ناپذیر یاد می‌کرد. پس از روی کار آمدن بنی‌صدر با نزدیک شدن به او آشوب‌ها و تظاهرات زیادی را آشکارا سازمان دادن و دست پنهان آنان در بسیاری از آشوب‌های منطقه‌ای محسوس بود، اما پس از عزل بنی‌صدر از ریاست جمهوری، منافقین که تنها امید خود را از دست رفته می‌دیدند در تاریخ 30 خرداد 1360 با انتشار اطلاعیه‌ای علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اعلان جنگ مسلحانه کردند و درصدد نابودی انقلاب اسلامی برآمدند. بدین ترتیب تابستان 1360 با ایجاد آشوب و هرج و مرج در شهرها، به آتش کشیدن وسایل نقلیه عمومی، ضرب و شتم مردم بی‌دفاع و ترورهای کور، علیه نظام اسلامی آغاز گردید. منافقین اولین ضربه هولناک را در ششم تیر 1360 با انفجار بمبی در مسجد ابوذر و سوء قصد به جان آیت‌الله خامنه‌ای و سپس در هفتم تیر همان سال با انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی و به شهادت رساندن 72 تن از مسئولین طراز اول کشور از جمله دکتر بهشتی رئیس دیوان عالی کشور وارد آوردند. دو ماه بعد نیز با انفجار دفتر نخست‌وزیری موجبات شهادت رئیس‌جمهور رجایی و نخست‌وزیر باهنر را فراهم کردند. 14 از جمله اقدامات دیگر منافقان می‌توان به ترور شهید دکتر آیت، انفجار دفتر دادستانی، به شهادت رساندن آیت‌الله قدوسی، شهدای محراب و تعداد زیادی از مردم عادی اشاره نمود. 15
اقدامات تروریستی این سازمان از مهمترین خساراتی بود که بر نظام نوپای جمهوری اسلامی وارد آمد. زیرا دولت انقلابی به ناگهان با از دست دادن حدود دویست‌ نفر از دولتمردان و رهبران طراز اول خود مواجه شد. از سوی دیگر تصور طراحان اعمال فوق این بود که با از دست دادن این عده، رژیم انقلابی سقوط کرده و زمینه برای کسب قدرت ‌آنها فراهم می‌شود. با این حال سازمان مجاهدین خلق با رهبری مقتدرانه امام خمینی و حضور پرشور مردم در صحنه‌های مختلف مواجه شد و از توطئه‌های فوق راه به جایی نبرد.
از این رو رئیس سازمان همراه بنی‌صدر به پاریس گریخت و بقیه کادرهای آن تحت امر موسی خیابانی به ایجاد ترور و انفجار ادامه دادند. تقریباً تا سال 61 کلیه خانه‌های تیمی و پایگاه‌های عملیات شهری آنها از بین رفت و باقی مانده ‌آنها سعی کردند آخرین ضربات خود به انقلاب را با استقرار در عراق و ارائه اطلاعات به بعثی‌ها و بازجوئی از اسرای ایرانی وارد کنند. اوج وابستگی منافقین به رژیم تجاوزگر بعثی را می‌توان در اواخر جنگ تحمیلی مشاهده نمود که عمده قوای خود را با پشتیبانی عراق وارد مرزهای غربی کشور کردند که البته به لطف پایمردی رزمندگان ایرانی در عملیات مرصاد به کلی نابود شدند.
همچنین منافقین طی تمام این سال‌ها که مستقیماً در به شهادت رساندن چند هزار نفر از ملت مسلمان ایران نقش داشتند. روابط گسترده‌ای با رژیم صهیونیستی و سازمان‌های جاسوسی غربی نیز برقرار کرده بودند. اگر چه فعالیت‌ های منافقین در عراق و مناطق مرزی تحت نظر عراقی‌‌ها صورت می‌گرفت، با این حال فعالیت‌های سازمان در بیرون از عراق خارج از کنترل رژیم بعثی بود و شامل رابطه بابسیاری از سرویس‌های اطلاعاتی غربی به ویژه سازمان اطلاعاتی اسراییل (موساد) می‌شد.
نخستین همکاری‌های سازمان با موساد در اوایل دهه 80 شکل گرفت و از آن زمان تاکنون، منافقین از حمایت سرویس‌های صهیونیستی برخوردار می‌باشند. به هر حال با توجه به این مطلب که میان رژیم صهیونیستی و فرقه‌ای نامتعارف که ایدئولوژی خود را ملغمه‌ای دروغین از مارکسیسم و مذهب شیعه قرار داده است،‌ هیچگونه وابستگی ایدئولوژیک یا اهداف دراز مدت نمی‌تواند وجود داشته باشد،‌ بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که صهیونیست‌ها از اعمال وطن فروشانه و خائنانه‌ی این گروهک به نفع خود نهایت استفاده را می‌برند و در عوض منافقین چیزی به جز ننگ به دست نمی‌آورند.
امام خمینی که آگاهانه وقایع را نظاره می‌کردند، ضمن منافق نامیدن سازمان مجاهدین خلق آنان را چنین معرفی نمودند: «اینان که از امپریالیسم انتقاد سرسختانه منافق‌گونه می‌کردند، اکنون معلوم شد که چهره واقعی آنان چه چهره کریهی است و امروز به خوبی روشن است که اینان به دامان امپریالیست‌ها پناهنده و با کمک آنان به توطئه علیه جمهوری اسلامی برخاسته‌اند و با شایعه‌سازی و دروغ‌پردازی می‌خواهند جوانان معصوم را به دام بکشند و با استفاده از خون مظلومان، امر اربابانشان را اجرا کنند. باید در همه منابر به این جوان‌هایی که گول خورده‌اند از این منافقین و امثال آنها نصیحت بشود، دعوت به حق بشود، باید آنها را فهماند که اینهایی که شما را دعوت می‌کنند به ضد جمهوری اسلامی قیام کنید، اینها با اسلام بد هستند،‌ با اسم اسلام می‌خواهند اسلام را از بین ببرند. اینهایک روز با مقاصد اسلامی همراه نبوده‌اند، اینها نهج‌البلاغه و قرآن را اسباب دست قرار دادند برای این که نهج‌البلاغه و قرآن را از بین ببرند و این جوان‌های بی‌اطلاع، این پسرهای بی‌اطلاع، دستخوش این تبلیغات سوء اینها شده‌اند و در مقابل ملت ایستاده‌اند.» 16
اهمیت نفاق و منافق در نزد امام آنچنان زیاد بود که حتی ایشان در وصتیت‌نامه سیاسی ـ الهی خویش نیز توصیه‌هایی را درباره مقابله با منافقین مطرح کردند: «امروز و در آتیه نیز آنچه برای ملت ایران و مسلمانان جهان باید مطرح باشد و اهمیت آن را در نظر گیرند، خنثی کردن تبلیغات تفرقه‌افکن خانه‌برانداز است. توصیه اینجانب به مسلمین و خصوص ایرانیان بویژه در عصر حاضر، آن است که در مقابل این توطئه‌ها عکس‌العمل نشان داده و به انسجام و وحدت خود، به هر راه ممکن افزایش دهند و کفار و منافقان را مأیوس نمایند.» 17
نتیجه‌گیری
انقلاب اسلامی و حوادث پس از آن چهره‌ی واقعی بسیاری از افراد و گروه‌ها را آشکار ساخت. یکی از این گروه‌ها، که به سبب نادیده گرفته شدن از سوی مردم به اعمال خشونت‌آمیز روی آورد و بسیاری از بزرگان انقلاب و مردم عادی را به شهادت رساند، سازمان مجاهدین خلق است که از سوی امام خمینی با عنوان «منافقین» یاد شد. بنابر آموزه‌های دینی و قرآنی، نه تنها اعمال خشونت‌آمیز این گروه در داخل، بلکه همکاری منافقین با دشمنان ایران، نیز کاملاً مردود شناخته شده است؛ زیرا مطابق با آیات قرآن، کسانی که دم از اسلام می‌زنند اما با دشمنان اسلام رابطه برقرار می‌کنند و حرف‌های دشمنان اسلام را ترویج می‌کنند، همان منافقینی هستند که جایگاهشان همچون کافران در جهنم است.
با توجه به آن‌چه گذشت از یک سو می‌توان به عمق اعمال خائنانه، وطن‌فروشانه و منافقانه‌ی این گروهک تروریستی پی‌برد و از سوی دیگر می‌توان دلایل انزجار ملت ایران نسبت به گروهک منافقین را به خوبی درک نمو
پی‌نوشت‌ها:
1. قرآن مجید،‌ سوره المنافقون، آیات 4 و 6.
2. قرآن مجید،‌سوره اعراف، آیه 27.
3. قرآن مجید، سوره نساء، آیه 76.
4. قرآن مجید، سوره نساء، آیه 141.
5. قرآن مجید، سوره توبه، آیه 73 و سوره تحریم،‌آیه 91.
6. نهج‌البلاغه، باب خطب، کلام 210.
7. صحیه‌نور، ج 12، صص 192 ـ 202.
8. حمید روحانی، نهضت امام خمینی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1372، ج 3، ص 355 ـ 345.
9. روزنامه جمهوری اسلامی، سال دوم، شماره 317، تیرماه 1359، ص 3.
10. حسین روحانی،‌نشریه پیکار، شماره 80، ص 17.
11. رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی سیاسی ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 683، و همچنین ر. ک. وصیت‌نامه سیاسی ـ‌الهی امام خمینی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1379، ص 72 و 115.
12. علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه،‌زیر نظر محسن هاشمی، تهران:د فتر نشر معارف انقلاب، 1384، ج1، ص 245 ـ 249.
13. پیشین، حمید روحانی، ص 499.
14. وصیت‌نامه سیاسی ـ الهی امام خمینی، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1379، ص 193.


سه شنبه 86 مرداد 23 , ساعت 10:27 صبح

سلام مجدد خدمت دوستان خوش ذوق
  اگه یادتون باشه در بخش اول معرفی روستای شلی عرض کردم که این روستا از یک طرف درحاشیه جنگل سرسبز مازندران قرار گرفته واز طرف دیگر به کوهستاهای زیبا ختم می شه. عکسی که در زیر مشاهده می کنید شمال روستا قسمت جنگلی انتهای حوزه استحفاظی استان مازندران و ابتدایی استان سمنان را نشون می ده.
    خداوکیلی از این زیباتر طبیعت سراغ دارید؟ به حرف من پی بوردید که عرض کرده بودم که سمنان خیلی متنوع تر از اون چیزهای است که شما شنیده بودید .پس این عکس هم تقدیم شما باد.

 

عکس
دوشنبه 86 مرداد 22 , ساعت 10:54 صبح

سلام

درقسمت قبل که منطقه (او بن)را معرفی کردم توفیق دوباره نصیب این جانب شد و تاریخ 19 مرداد (یعنی همین چند روز قبل)دوباره به آن منطقه سفر کردم جای همه دوستان خالی بود با توجه به هوای گرم تابستان سمنان این منطقه آنقدر خنک بود که بعضی از همراهانم که تازه توفیق مشرف شدن در اینگونه مناطق نصیب آنان شده بود شروع به پوشیدن کاپشن کردن چون اونا هم مثل بعضی افراد از سمنان فقط منطقه کویری خشک و گرم شنیده بودن غافل از اینکه به اعتقاد من این استان از خیلی از استانهای به نام کشور هم متنوع تر است که انشاا... در قسمت های بعدی بیشتر با مناطق آن آشنا خواهید شد

 راستی عکس زیر را همین تاریخ از (اوبن)گرفتم حیفم آمد که نشونتان ندم  پس تقدیم شما.

 


چهارشنبه 86 مرداد 17 , ساعت 8:56 صبح

باسلام به شما خوانندگان خوش ذوق

در سلسله مباحث معرفی روستای شلی عکسی که در ذیل مشاهده می کنید مربوط به منطقه (اوبن)یا به معنی فارسی زیراب می باشه که در سه کیلومتری شمال غربی روستا قرار دارد مکانی که یکی از چشمه های جوشان روستا از انجا سر چشمه می گیرد ضمنا از این گونه مناطق زیبا در منطقه زیاد وجود دارد که انشاا...درنوشته های بعدی بیشتر معرفی خواهم کرد.

 


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ