بسیار پیش آمده است که مردم روستای شلی به چیزی نیاز داشتهاند، ولی برای حفظ آبرو و موقعیت خویش، آن را با کسی مطرح نساختهاند. حتی بانزدیکترین نزدیکان خود. یا گاهی مشکلی پیش آمده اما آن را در حدی ندانستهاند که برای چارهجویی وحل آن، با کسی در میان بگذارند. بسیار مشاهده شده است که افراد برای روبهرو نشدن با یک نفر ناباب، راه خود را کج می کردند و برای دهان به دهان نشدن با یک فرد هرزه و هتاک، دندان روی جگر گذاشته، حتی به دفاع از خویش نپرداختهاند؟ دیده یا شنیده نشده است که تا کنون یک نفر ازشلی آبروی خود را به کف نانی بفروشد ویا خواستههای دل خود را زمینهساز حقارت و زبونی و خفت و خواری خود کند. اینها و نمونههای دیگری از این قبیل، شواهدی بر روحیهای متعالی اکثریت قریب به اتفاق مردم شلی است که در فرهنگ ایرانی و اسلامی از آن با عزّت نفس یاد میکنند.
جان آدمی عزیز است و رفاه و برخورداری دوست داشتنی است؛ اما انسانیت انسان بالاتر از هر چیز است و شخصیت و آبرو قیمتی بسیار بالاتر از مال و اندوخته دارد. کرامت نفس نیز، ارزشی برتر از معادلات و محاسبات منفعتگرایانه و مادی دارد.وقتی انسان به چیزی طمع میبندد، در واقع بخشی از انسانیت والای خویش را درمعرض خطر و تلف شدن قرار میدهد تا آن خواسته را برآورده سازد.آیا به راستی خواستههای نفسانی تا این حد مهم است که در چنین معامله زیانباری پیگیری شود؟ چگونه میتوان به خواستههای دل، بیحساب و بیحدّ و مرز رسید، بیآنکه از معنویت و کمال و ارزش، چیزی را فدا کرد و از دست داد؟ همین عزت نفس و مناعت طبع شلی ها با عث شده است که ارزش فوق مادی خود را با خواستههای حقیر و هوسهای ناپایدار و درخواستهای ذلتبار، لکهدار نسازند. عزت به معنای صلابت و صاحبان عزت نفس، هرگز آبروی خود را به کف نانی نمیفروشند و به خاطر مناعت طبع ، هرگز خواستههای دل را زمینهساز حقارت و زبونی و خفت و خواری نمیکنند. کسی عزت نفس دارد که هویت انسانی خویش را در مقابل ضربههای خردکننده فسادها و تباهیها حفظ کند و این جز در سایه خودشناسی و آگاهی به ارزش انسانی و والایی جایگاه معنوی انسان فراهم نمیآید.انسان خود را با چه چیزی مقایسه میکند و به چه چیزی میفروشد و خود را به چه میدهد و چه میگیرد؟ اصلاً انسان به چه و چند میارزد؟
حضرت علی(ع) در سخن زیبا و بلند و شیوایی، در بیان جایگاه رفیع انسان و ارزش وجودی او میفرماید: انّه لَیْسَ لأنفُسِکم ثَمَنٌ اِلاّ الجَنَّةَ، فلا تَبیعُوها اِلاّ بِها یعنی؛ بدانید که برای جانها و وجودهای شما، قیمت و بهایی جز بهشت، نیست. آگاه باشید و خود را جز به بهشت نفروشید :کسی که این جایگاه را بشناسد و از آن مراقبت کند، هرگز به پستی و حقارت و طمع و ذلت کشیده نمیشود و گوهر خود را به تمنیّات نفسانی و خواهشهای مادی نمیفروشد. عزت نفس، مانع میشود که انسان آگاه، خود را ارزان بفروشد. کیان وجودی انسان، گاهی به خاطر طلب در هم میشکند. هر کس میکوشد خود را کامل و بینیاز و بزرگوار جلوه دهد و شخصیت خویش را نگهبان باشد. ولی گاهی افراد سست اراده و طمّاع در برابر خواستن ، آن گوهر را از کف میدهند.خواستن، سندِ احتیاج است و نشانه فقر و ناداری. گاهی یک آبرو در گرو یک درخواست قرار دارد و با گشودن دست نیاز، آن آبرو و حیثیتِ سالیان دراز، یکباره بر خاک میریزد و بر باد میرود.امام علی(ع) فرموده است: ماءُ وَجْهِکَ جامِدٌ تُقْطِرُهُ السّؤالُ، فَانْظُرْ عِندَ مَنْ تُقْطِرُهُ؟ آبروی تو، جامد است و با سؤال و درخواست، قطره قطره میریزد. بنگر که قطرات آبرو را پیش چه کسی میریزی!
لیست کل یادداشت های این وبلاگ