سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ کس به لاغ نپرداخت جز که اندکى از خرد خود بپرداخت . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 86 اردیبهشت 16 , ساعت 10:7 صبح

 تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

16 اردیبهشت 1358 - به منظورپاسداری ازانقلاب اسلامی و فقط مرزهای کشورایران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد. این نیروی عظیم نظامی به منزله بازوی مسلح درکنارعقیده و تفکراسلامی در8 سال دفاع مقدس حماسه های بزرگی آفرید. حضرت امام خمینی(ره) رهبرکبیرانقلاب اسلامی برای تجلیل ازپاسداران فداکاردرپیامی فرمودند:« ای کاش من هم یک پاسداربودم.»


چهارشنبه 86 اردیبهشت 12 , ساعت 10:58 صبح

((وظیفه مهم هدایت جامعه است به سوى اللّه ))
امام خمینى ((ره ))

اسـتـاد مـرتـضـى مـطـهـرى در شـامـگـاه 11 اردیـبـهـشـت مـاه سـال 1358 تـوسـط کـوردلان گـروه فـرقـان بـه شـهـادت نـایـل آمـد و بـعـد از عـمـرى مـجاهدت در راه خدا و تلاش خستگى ناپذیر در زمینه هاى فرهنگى و سیاسى مذهبى به دست جاهلترین و جنایتکارترین دشمنان اسلام به ملکوت اعلى پیوست . استاد شـهـیـد در طـول عـمـر خـود رنـج هـاى فـراوانـى تـحـمل کرد و در زمینه تعلیم و تربیت کوشش فراوانى انجام داد و آثار بسیارى نیز در زمینه هاى مختلف علمى ، فلسفى و اجتماعى و... از خود بـه جـاى گـذاشـت او کـه مـعـلم اخـلاق ، فـلسـفـه ، عـرفـان و مـسـائل اقـتـصـادى بـود در تمامى این زمینه ها کارهاى تحقیقاتى و بنیادى شایسته اى انجام داده است به همین مناسبت سالروز شهادت این معلم نمونه و اسوه تقوى به عنوان روز معلم نامگذارى شـده اسـت تـا هـمواره و همه ساله ضمن بزرگداشت خاطره آن رادمرد بزرگ و مجتهد و فیلسوف بـلنـدآوازه از زحـمـات بـى شـائبـه و

ایـثارگرانه طبقه عظیم معلمان که وظیفه سنگین آموزش و پرورش کودکان ، نوجوانان و جوانان این مرز و بوم را برعهده دارند قدردانى گردد

 

 

12 اردیبهشت 1361 - مرحله دوم طرح عملیاتی بیت المقدس با حضوررزمندگان دلیرجمهوری اسلامی ایران برضدّ قوای رژیم بعثی آغازشد. ازاولین ساعات این حمله تپه استراتژیک 182درحوالی نوارمرزی فکه ازاشغال عراقی ها آزاد شد. همچنین بیش از700تن ازافراد ارتش بعثی عراق به اسارت نیروهای اسلام درآمدند.                                                                                                                

 


جمعه 86 اردیبهشت 7 , ساعت 12:56 عصر


ز. روحانى‏
ازدواج، یک مکالمه طولانى است که گاهى اوقات با جرّ و بحث‏هاى بیهوده قطع مى‏گردد. همان گونه که ارتباط، مهم‏ترین اساس زندگى است، مشاجره هم مخرب‏ترین عامل آن است.
زن و شوهر با مشاجره، هم عواطف خود را جریحه‏دار مى‏سازند و هم رابطه زناشویى‏شان را مختل مى‏سازند. همان گونه که ارتباط، باعث نزدیکى ما انسان‏ها به هم مى‏شود، دعوا و مشاجره، این ارتباط را خراب کرده، انسان‏ها را از هم دور و دورتر مى‏سازد. بسیارى از زنان و مردان، از برقرارى یک ارتباط سالم، عاجز هستند و به محض مطرح ساختن مسئله و یا مشکلى با همسر خود، وارد گرداب جرّ و بحث‏ها و سوءتفاهم‏هاى پى‏درپى مى‏شوند.
هنگامى که دو نفر ارتباط عاطفى با هم ندارند، به هنگام پیش آمدن اختلاف، نمى‏توانند از دعوا، اجتناب کنند. زن و شوهرها، هنگام دعوا و مشاجره، خیلى ساده، مسائل را به موارد شخصى و خصوصى، ربط مى‏دهند.
به جاى مشاجره و بزرگ کردن نکات منفى، باید با یکدیگر گفت‏وگو کرد. بهتر است خواسته‏هاى خود را صریح و البته با رعایت ادب و احترام، مطرح کرد. بعضى زن و شوهرها، به قدرى با هم مشاجره مى‏کنند که کم کم محبتشان از بین مى‏رود.
گاهى اوقات همسران، احساسات صادقانه، اما منفى خود را براى جلوگیرى از مشاجره، انکار مى‏کنند؛ اما در نتیجه این عمل، عشق را در خود نابود مى‏کنند. بهتر است بین گفت‏وگو و سکوت، تعادلى برقرار کرد و در نتیجه، براى ایجاد یک ارتباط سالم، باید به مهارت‏هاى ویژه‏اى مجهز باشیم و بى‏آن که احساسات صادقانه، اما منفى خود را انکار کنیم، از جرّ و بحث اجتناب کنیم.
اگر تفاوت‏هاى روحى و روانى زن و مرد، نادیده گرفته شوند، ناخواسته، دعوا پیش مى‏آید. بهترین راه براى جلوگیرى از دعوا، این است که در ایجاد و نیز حفظ رابطه‏اى صمیمى و صادقانه، تلاش کنیم. هر چه انسان با کسى صمیمى‏تر باشد، گوش دادن به حرف‏هاى او - آن هم بدون عکس العمل به احساسات منفى - مشکل‏تر است.
در دعواى بین زن و شوهرها، معمولاً موضوع مورد اختلاف، باعث دعوا نمى‏شود؛ بلکه نحوه بیان نظرات است که طرفین را مى‏رنجاند و به موضع‏گیرى وادار مى‏کند. هنگامى که مردى از لحن همسرش این چنین برداشت مى‏کند که زن، قصد مبارزه با او را دارد، همه تلاش خود را به کار مى‏برد تا ثابت کند که خودش درست مى‏گوید و حق با اوست و بنابراین، به احساسات زن، توجهى نمى‏کند و هنگامى که مرد به احساسات زن توجه نمى‏کند، او را با بى‏مهرى مى‏رنجاند؛ و حتى حق ناراحت شدن را نیز به او نمى‏دهد، بدیهى است که زن را از خود رنجانده و او را آزار داده است. در این گونه موارد، زن هم از خود واکنش نشان داده، مرد را ناراحت مى‏کند. مرد که علت واکنش زن را نمى‏داند، به جاى تغییر لحن، به تفسیر و توجیه منظور خود مى‏پردازد و نمى‏داند که در حال تدارک مقدمات یک مشاجره و دعواى تمام عیار است. او تصور مى‏کند که این زن است که قصد دعوا دارد؛ در حالى که زن، در واقع، قصد دارد در مقابل لحن تهاجمى شوهر، از خود دفاع کند و توضیحات شوهر را یک توجیه بى‏مورد دانسته، عصبانیتش بیشتر و بیشتر مى‏شود.
نکته مهم این است که برخلاف مردها که یا سکوت مى‏کنند و یا راه‏حل نشان مى‏دهند، زن‏ها با گله کردن و شکایت، کار را به دعوا و مشاجره مى‏کشانند.
زن و شوهرها براى اجتناب از دعوا، باید بدانند که موضوع اختلاف آنها، آن قدر طرف مقابل را نمى‏رنجاند که لحن آنها مى‏رنجاند. در یک دعوا، یکى از طرفین باید کوتاه بیاید وگرنه، دعوا دامنه پیدا کرده، هرگز تمام نمى‏شود.


چند نکته براى جلوگیرى از پدیدار شدن دعوا و جرّ و بحث بین همسران‏
1. همسران باید دقت داشته باشند که چه وقت یک گفت‏وگوى سالم به بحث تبدیل مى‏شود و درست در همان موقع، سکوت کنند.
2. آنها علاوه بر این که باید لحن صحبت کردن خود را درست کنند، باید به لحن طرف مقابل نیز توجه داشته باشند و ببینند نیاز عاطفى او را برآورده مى‏سازند یا نه.
3. سکوت کردن، به فرد فرصت مى‏دهد تا خونسردى خود را باز یابد و آرام گیرد؛ پس از هر سکوتى، مى‏توان با ملایمت و آرامش بیشترى گفت‏وگو را ادامه داد؛ پس شخص باید تمرین کند و در بین صحبت، اندکى سکوت کرده، درباره آن چه گفته، صادقانه فکر کند.
گفت‏وگویى که پایان خوشى دارد، نشانه صمیمیت است. طرفین مى‏دانند که دیگرى چه مى‏گوید و از این که مى‏توانند آزادانه حرف بزنند و منظور یکدیگر را بفهمند، لذت مى‏برند. گفت‏وگو در این شرایط، آهنگى نرم و ملایم دارد؛ اما در ازدواج‏هاى ناموفق، لذت گفت‏وگو در فضایى آلوده به شکایت، گله کردن خشمگینانه و سوءتفاهم، گم مى‏شود و جاى اشارات دل‏نشین ابروها و ایماهاى شیرین را نگاه‏هاى خیره و اشارات انتقادى، بهانه‏گیرى‏ها و تهدیدها پر مى‏کند.
چه حادثه‏اى رخ مى‏دهد؟ چرا صحبت‏هاى دل‏نشین، از دست مى‏روند؟ مسئله این جاست که به مرور، شیوه‏هاى متفاوت صحبت، منافع و چشم‏اندازهاى متضاد و سوءتفاهم‏ها، روى هم انباشته مى‏شوند و آهنگ دل‏پذیر صحبت را تغییر مى‏دهند.
بعضى از مسائل ارتباطى، ناشى از تفاوت‏هاى طرز تکلم زن و مرد است. اختلافِ زمانى در حاضرجوابى زن و مرد، ممکن است باعث ناراحتى طرف مقابل شود. خانم‏ها از روى عادت و در مقایسه با آقایان، به زمان بیشترى براى پاسخ‏گویى نیاز دارند و در نتیجه، زمانى را براى پیدا کردن جواب صرف مى‏کنند و این موضوع، کاسه صبر آقایان را لبریز مى‏کند و یا ممکن است مردى با تأنى و با جملات فاصله‏دار، حرف بزند و زنش که حاضرجواب و بى‏قرار است، مرتب به میان صحبت او پریده، رشته کلام او را قطع کند. در این شرایط، ممکن است مرد، عصبانى شده، زن را مورد انتقاد قرار دهد و او را متهم سازد که تو همیشه حرف مرا قطع مى‏کنى و هیچ وقت نمى‏خواهى حرف‏هاى مرا بشنوى.
بعضى‏ها اصولاً در صحبت کردن، مهارت دارند؛ زیاد حرف مى‏زنند و صحبت را کش مى‏دهند. بسیارى از پرحرف‏ها، همسر خود را به بى‏توجهى متهم مى‏سازند؛ مثلاً بارها از زنان شنیده‏ایم که مى‏گویند: شوهرم هرگز به حرف‏هاى من توجه نمى‏کند و حال آن که شوهر، کم حرف است؛ ولى کلمه به کلمه صحبت‏هاى زنش را مى‏تواند تکرار کند. دلیل این گلایه، آن است که شوهر کم حرف است؛ سکوت مى‏کند و به صحبت‏هاى زنش گوش مى‏دهد؛ ولى حالت چهره و نوع برخوردش، به گونه‏اى است که زنش او را به بى‏توجهى به حرف‏هایش متهم مى‏کند. این مشکل، ناشى از شیوه‏هاى متفاوت گوش دادن در زن و مرد است. مردها هنگام گوش دادن، سکوت بیشترى دارند و منظورشان موافقت با نظر طرف مقابل است؛ اما زن‏ها در مقایسه با مردها، با تغییر حالت چهره و اشارات مختلف، گوش دادن خود را بیشتر نمایان مى‏سازند؛ اما مردها هم انتظار دارند رفتار مشابهى از خود نشان دهند.
در نظر بسیارى از افراد، اشارات مستمع بدین معناست که «به صحبت‏هاى تو گوش مى‏دهم و از آن لذت مى‏برم» و یا این که «به خود تو توجه مى‏کنم و برایم مهم هستى» و برعکس، فقدان اشارات چهره، معانى منفى‏اى را تداعى مى‏کند که «براى تو احترام قائل نیستیم و حرف‏هایت برایم مهم نیست».
زوج‏ها اغلب از نقش و اهمیت این جنبه مهم ارتباطى، بى‏اطلاع هستند؛ حال آن که طرز صحبت و گوش دادن، احترام، محبت و توجه را تداعى مى‏کند و یا بى‏توجهى، بى‏احترامى و بى‏مهرى را مى‏رساند.
زن و شوهر، با وجود شیوه‏هاى ارتباطى متفاوت، مى‏توانند براى اجتناب از بروز کدورت‏هاى احتمالى، با هم به توافق برسند. در این صورت، زن یا شوهرى که با تأنى حرف مى‏زند، از قطع صحبت از سوى همسرش، ناراحت نمى‏شود. افرادى که صحبت دیگران را قطع مى‏کنند، مى‏توانند درباره رفتارشان، قضاوت بهترى داشته باشند که آیا بى‏جهت و بدون عمد و قصد، صحبت را قطع کرده‏اند یا نه؟
پرحرف‏ها، مى‏توانند کمتر صحبت کردن و خلاصه‏گویى را تمرین کنند و کم‏حرف‏ها هم مى‏توانند مشارکت بیشتر در گفت‏وگو را یاد بگیرند. مستمع بى‏توجه، مى‏تواند اشاراتى دال بر توجه داشتن به طرف مقابل را نشان دهد و گوینده مى‏تواند درک کند که سکوت، لزوماً به مفهوم بى‏توجهى نیست.


مقررات گفت‏وگو
شما مى‏توانید با به کارگیرى روش‏هاى زیر، گفت‏وگوهاى خود را شیرین و لذت‏بخش سازید.
1. با همسر خود هماهنگ شوید.
2. با علاقه گوش کنید.
3. از قطع صحبت او خوددارى ورزید.
4. سؤالات خود را از طرف مقابل، ماهرانه مطرح کنید.
5. سیاست و نزاکت به خرج دهید.
قانون شماره 1: شرط لازم صحبت ثمربخش، هماهنگى زن و شوهر است؛ به عبارت دیگر، زن و شوهر براى این که بتوانند با یکدیگر، ارتباط سازنده‏اى برقرار کنند، باید در مسیر صحبت یکدیگر قرار گیرند؛ زیرا در بسیارى از مواقع، زن و شوهر با آن که درباره موضوع واحدى صحبت مى‏کنند، اما روش صحبت آنها به قدرى متفاوت است که نمى‏توانند ارتباطى خوب با هم داشته باشند. ممکن است زن یا شوهر، قصد تسکین ناراحتى همسر خود را داشته باشند؛ ولى برعکس، بر ناراحتى او بیفزایند.
قانون شماره 2: گاهى اوقات، زن شکایت مى‏کند که شوهرش به حرف‏هاى او گوش نمى‏دهد؛ در حالى که شوهر مى‏تواند تمام حرف‏هاى او را تکرار کند. این مشکل، از تفاوت و اختلاف جنسى ناشى مى‏شود؛ به این معنى که زن، هنگام گوش کردن، با ابراز کلماتى مانند راستى، آره، عجب و تکان دادن اجزاى صورت یا دست، توجه خود را به طرف مقابل نشان مى‏دهد و از همسر خود مى‏خواهد رفتارى مشابه داشته باشد و در غیر این صورت، از همسرش عصبانى مى‏شود.
قانون شماره 3: قطع صحبت، براى کسى که این کار را انجام مى‏دهد، شاید خیلى طبیعى باشد؛ ولى در طرف مقابل، حس نارضایتى و افکار منفى ایجاد مى‏کند. قطع صحبت هم مانند سایر عادات مربوط به تکلم، ممکن است بخشى از طرز مکالمه اشخاص باشد و برخلاف برداشت کسى که صحبتش قطع شده، ارتباطى با خودمحورى و مخالفت نداشته باشد. در این جا نیز زن و مرد، رفتار متفاوتى از خود نشان مى‏دهند. مردها بیش از زن‏ها صحبت دیگران را قطع مى‏کنند و این رفتار آنها، تنها درباره زن‏ها نیست. قطع صحبت از سوى مردان، الزاماً نشانه بى‏احترامى آنها به شخص مخاطب نیست.
قانون شماره 4: سؤال مى‏تواند آغازگر صحبت و ادامه آن و سرانجام اسباب توقف و ناتمام ماندن آن گردد. بعضى‏ها به طور طبیعى، کم‏حرف هستند؛ در برخورد با این اشخاص، باید زمینه صحبت با آنان را فراهم ساخت. گاهى یک سؤال دقیق و حساب شده، مى‏تواند به گونه‏اى اعجاب‏انگیز، آنها را به صحبت کردن تشویق کند؛ اما پرسشى نابهنگام، طعنه‏آمیز و بى‏تناسب، مى‏تواند از ادامه صحبت، جلوگیرى کند.
گاهى اوقات، طرز سؤال و لحن پرسش‏گر، ممکن است مکالمه را متوقف کند. در بسیارى از مواقع، لحن عتاب‏آمیز سؤالات، مسئله‏ساز است. «چرا دیشب دیر آمدى؟»، از سؤالاتى است که در ادامه مکالمه، مشکل ایجاد مى‏کند. به نظر مى‏رسد که سؤال کردن در یک گفت‏وگو، امرى طبیعى است؛ اما گاهى ممکن است فردى که مورد سؤال قرار مى‏گیرد، پرسش را به حساب تردید در صلاحیت، دانش و یا صداقت خود تلقى کند. از سوى دیگر، چون شخص در حال صحبت، معمولاً به صحبت خود و ادامه آن علاقه‏مند است، سؤال بیش از حد یا بى‏جا، ممکن است مسئله‏ساز شود. گاهى نیز سؤالاتى که با چرا شروع مى‏شوند، تولید اشکال مى‏کنند؛ به این صورت که این قبیل سؤالات، اغلب، مخاطب را در موضع دفاع قرار مى‏دهد. استفاده از کلمه چرا، احتمالاً شماتت‏ها و خطاب‏هاى آمرانه و پدرانه را تداعى کند؛ چرا دیر کردى؟ چرا تلویزیون هنوز روشن است؟ این گونه سؤالات، حالت سوءظن و بى‏اعتمادى را تداعى مى‏کند(برگرفته از سایت پرسمان)

دوشنبه 86 اردیبهشت 3 , ساعت 9:11 صبح

ریاست از دیدگاه امام

ریاست در نگاه امام؛ سخت ترین امتحان انسان
امتحان مردم به ریاست، به ریاست در هر مقام، به رسیدن به هر مقام، این امتحان سخت تر است از امتحان در نقص اولاد و انفس. و مشکلتر است که انسان بتواند از این امتحان نجات پیدا بکند، و درست امتحان بدهد در معرض اعمالی که می کند و در پیشگاه خدا آبرومند باشد. رؤسا هرجا هستند، درهرکشوری هستند، دولتمردان درهرکشوری که هستند و درهرجا که هستند باید بدانند که رسیدن به این مقام، امتحان الهی بوده است و سخت امتحانی است. خودشان توجه کنند به اینکه قبل از رسیدن به این مقام به رؤسای جمهوری که سابق بودند، به نخست وزیرانی که سابق بودند، به وکلای مجلسی که سابق بودند، به استاندارهایی که سابق بودند، به دادگاه هایی که در سابق بودند، قبل از رسیدن خودشان به این مقامات به آنها اشکال داشتند و آنها را تقبیح می کردند، الان که خودشان رسیدند آیا همان نقشه را عمل می کنند که آیندگان آنها را تقبیح کنند؟ یاخیر، وقتی که به مقام رسیدند رفتاری می کنند که همان طوری که بعد از هزار و چهارصدسال نسبت به امیرالمؤمنین مردم نظر می دهند؟ ... رؤسا و دولتمردان بیدار بشوند! مخاصمه را ترک کنند!
صحیفه امام- جلد 13- صفحات 457 تا 459


شنبه 86 اردیبهشت 1 , ساعت 7:0 عصر

کاربرد بوق در جامعه

1 بوق کوچولو:(یعنی)سلام علیک(نشانه)احوال پرسی با راننده ی اشنا

2بوق:(یعنی)به...خیلی مخلصیم(نشانه)احوال پرسی با راننده ی اشنا

3بوق:(یعنی)کجایی بی وفا؟؟؟(نشانه)احوال پرسی با راننده ی اشنا

569بوق:(یعنی)کجا؟؟؟ویژه ی مسافر کشی

بوق بدون وقفه به مدت نیم ساعت:(یعنی)بدو بیا دیر شد(نشانه)صدا زدن خانم جهت رفت به مهمانی

بوق بدون وقفه معمولی با اهنگ:(یعنی)دید دید...دیدید دید!!!(نشانه)جلو مراکز درمانیهنگام مشاهده ی ماشبن عروس حتی خالی!

نصب بوق قطار روی پیکان:معنی نداره (نشانه)ذوق سر شار راننده

نصب بوق کامیون روی موتور سیکلت:نشانه بزرگواری موتور سوار

نصب ازیر به جای بوق:(یعنی)بی بو...بیبو...ویژه ی رانندگانی که عشق پلیس بازی دارند(نشانه)همکاری مردم با پلیس برای فراری دادن دزدها!!!

تیس تیس:(معنی نداره)نشانه ی کلاس بالا ی راننده.

 


جمعه 86 فروردین 31 , ساعت 1:0 عصر

چگونه خوش اخلاق شوم؟

راهکار تحصیل خوش اخلاقى و مبارزه با بداخلاقى و علاج آن عبارت است از:
1. توجه به ارزش و آثار خوش اخلاقى و آثار نیک آن و همچنین زشتى بداخلاقى و آثار بد آن: براى این منظور بهترین راه موجود، مطالعه ی روایات و آیاتى است که در زمینه حسن خلق و سوء خلق وارد شده است. در این زمینه فعلا سخن نمی گوییم چون در فصلی مستقل بدان خواهیم پرداخت.

راه دیگری که وجود دارد مطالعه در احوال مردمان است. در جامعه افراد خوش اخلاق و بد اخلاق فراوانند. با کمی دقت در احوال دیگران خواهیم دید که افراد خوش اخلاق در زندگی و روابط خود موفق تر و شادتر اند، سالم تر زندگی می کنند، روزی آن ها بیشتر است، دوست داشتنی تراند و بیشتر مورد احترام مردم هستند. مردم به آن ها اعتماد و وثوق بیشتری دارند و از لذت و سعادت بیشتری برخوردارند و در مقابل آدم های بداخلاق کم روزی، منزوی، غمگین، بیمار و دارای شخصیتی شکننده تر هستند و از زندگی خود جز رنج و زحمت نصیبی ندارند.

 2. پرورش عواطف انسانی: یکى از ابعاد مهم وجودى انسان عواطف طبیعى، انسانى و ایمانى او است. دوست داشتن دیگران و ایجاد رابطه عاطفى با سایر انسان ها قابل رشد و تربیت است. انسان های مهربان شاخص ترین و دوست داشتنی ترین افراد جامعه و یک فامیل هستند. قسمت بزرگى از لذت و شادى زندگى از طریق ایجاد ارتباط عاطفى با دیگران تأمین می شود باید توجه نمود که این شادى و لذت از طریق خوش اخلاقى، یعنى ایجاد رابطه ی عاطفى مثبت، محبت کردن و دوست داشتن دیگران بدست می آید و بد اخلاقى که در واقع همان رابطه ی عاطفى منفى است، موجب کدورت و عذاب زندگى خواهد بود و دیگران را از گرداگرد انسان می پراکند. على(ع) فرمود: بداخلاقى زندگى را سخت می کند و موجب عذاب نفس است.
3. تمرین و نهادینه سازی: از راه هاى دیگر تحصیل خوش اخلاقى و رفع بداخلاقى تمرین عملى خوش اخلاقى هنگام برخورد با دیگران است. هر کس قادر است با یک تصمیم قوى و عزم جزم با رعایت اصل تدریج، به تمرین عملى در این زمینه بپردازد. اگر کسى تصمیم بگیرد حداقل به مدت چهل روز در برخورد خود نسبت به اطرافیان تجدید نظر نماید و در این مدت باروئى گشاده، لبى خندان و رابطه ی صمیمى برخورد نماید، نرم و زیبا سخن بگوید، قطعا نتایج خوبى خواهد گرفت.

یکی از مهمترین کار هایی که در این زمینه باید تمرین کرد برخورد شاد است.  سلام و احوالپرسى توأم با تبسم، دست دادن و گاهی که فاصله ها زیاد می شود، معانقه همراه با صمیمیت و احترام، اولین فن موثر ارتباطى، به منظور تمرین خوش اخلاق بودن و همچنین جلب محبت دیگران است. اولین لحظه ملاقات از اهمیت فوق العاده ی برخوردار است، به نحوى که موفقیت یا شکست در امر دوست یابى به آن بستگى دارد.

معمولاً افرادى که ما با آنها ملاقات می کنیم دو دسته اند:

 دسته اول برخوردى شاد و صمیمى دارند. این دسته داراى محبوبیت اجتماعى و دوستان فراوان ترى هستند

 دسته دوم در برخورد اولیه خشک و بی روح می نمایند. کسانى که لبخند زدن به چهره دیگران بر ایشان دشوار است. افراد این گروه یا تنها هستند و یا دوستان کمى دارند.

در فرهنگ دینى ما، نسبت به سلام کردن، مصافحه و تبسم، احترام، محبت و ابراز علاقه قلبى سفارش و اهتمام فراوان شده است.

عدى بن حاتم می گوید: "وارد مدینه شدم. پیامبر خدا(ص) مرا شناخت از جاى خود برخاست و دست مرا گرفت و به خانه خود برد... من از فروتنى وى غرق حیرت شدم و از اخلاق پسندیده و ملکات فاضله، و از احترام فوق  العاده ی که نسبت به تمام افراد قائل بود دریافتم که وى فرد عادى، و فرمانرواى معمولى نیست.

حتّى وقتى که عمیقاً غمگین و ناراحت هستید، سعی کنید خود را شاد نشان دهید و تبسم نمایید. چنان که امام على (ع) در توصیف مؤمن می فرماید: شادى مؤمن در چهره او، واندوه وى در دلش پنهان است. (المؤمن بِشره فى وجهه، و حزنه فى قلبه).(1) به قول حافظ:

با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام              نى گرت زخمى رسد آیى چو چنگ اندر خروش.

4. شوخ طبعی: یکی دیگر از عوامل خوش اخلاقی، داشتن روحیه شوخی و مزاح است. به عبارت دیگر جدی بودن زیاد سبب سرد شدن روابط می شود، بنابراین گاهی هم شوخی و مزاح لازم است. ولی باید توجه داشت که شوخی کردن رفتار بسیار ظریفی است که اگر مناسب نباشد تأثیر معکوس می دهد. یعنی به جای شاد کردن، سبب ناراحتی فرد می شود. پس باید در شوخی ها به شخصیت فرد لطمه وارد نشود و احترام او کاملا حفظ شود و شخصیت و وقار فرد شوخی کننده نیز تضعیف نگردد.

5. نگرش توحیدی: راه بنیادین تحصیل خوش اخلاقى، نگاه توحیدی و عرفانی به هستی و انسان ها است؛ یعنى توجه به این معنى که تمامى انسان ها در حقیقت مظاهر و آفریده های حق تعالى هستند و هر گونه برخوردى با آن ها، در واقع برخورد با آفریننده آنان محسوب می شود. احترام و مهربانى با هر انسانی، در واقع احترام به پدیدآورنده ی او به حساب می آید و ترش روئى و نا مهربانى با ایشان نیز بی ارتباط با خالق آن ها نیست. در یک مثال ساده چگونه است که احترام و برخورد نیک و بد ما با فرزند کسی که او را می شناسیم، به نحوی به پدر او باز می گردد، ما اگر با فرزند شخصیتی که او را دوست می داریم روبرو شویم، او را به خاطر پدرش گرامی می داریم و یا ممکن است نسبت به فرزند یک شخصت ستمگر و دشمن خدا، روی خوش نشان ندهیم، هرگونه معامله ای با خلق نیز در حقیقت معامله با خالق آنها به حساب می آید. باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که ما از طریق روابطی که با خلق خدای تعالی داریم و نوع برخورد شایسته و ناشایست، در حقیقت با خدا معامله می کنیم و به خدا نزدیک یا دور می شویم.  

تمامی این انسان ها بندگان خدای هستند و او است که همه آن ها را آفریده و آفریدگان خود را دوست دارد و هرگز راضى نمی شود کسی با ایشان به ناحق برخوردى نامناسب و ناشایست داشته باشد، از آن روی یکی از راه های مهم جلب رضایت خویش را در گشاده روئى با خلق و تحصیل رضایت مخلوق و خدمت به آن ها، قرار داده.

به خاطر همین پیوند عمیق میان خالق و مخلوق است که در روایات وارد شده است: من لم یشکر المنعم من المخلوقین، لم یشکر الله عزوجل.(7) کسى که از مخلوق تشکر نمی کند در حقیقت از خالق آنها تشکر نکرده است. این یک قاعده کلی است و کسى که نسبت به مخلوقات الهى ترش روئى نماید، این نوع برخورد، به نوعی ترش رویی با خداوند محسوب می شود.

نگرش توحیدی باعث می شود که ما بسیاری از کینه هایی که نسبت به دیگران داریم فراموش کنیم، دشمنی ها را کنار بگذاریم، اهل گذشت باشیم و بدی های آنان را به دل نگیریم، هرگز با کسی خشونت نورزیم، به خاطر خداوند، درشتی آن ها را تحمل کنیم، با بردباری و مدارا با همگان رفتار نماییم و خوش اخلاق باشیم.
6. اصلاح شخصیت اخلاقی: دومین راه بنیادین تحصیل خوش اخلاقی، اصلاح شخصیت اخلاقی و ملکات درونی است. اخلاق خوش ظاهری و گشاده رویی از جهتی برآیند و بازتاب شخصیت درونی و فضایل خلقی نهادینه شده در باطن انسان است. کسی که از دیگران متنفر است و نسبت به آنها کینه دارد، چگونه می تواند در برخورد اجتماعی خود با آنها، روی خوش، چهره ای خندان و همراه با صمیمیت داشته باشد. آدم حسود همین طور. چطور می توانیم توقع داشته باشید که یک آدم حسود با محسود خود شاد برخورد نماید، خود خواهی، خودبینی، تکبر، غرور و خودپسندی، خشم و عصبانیت و پرتوقع بودن، همه عوامل بد اخلاقی هستند. اگر بخواهیم در ظاهر انسان خوش اخلاق و خوش برخوردی باشیم، یکی از راه های اساسی آن این است که رزایل اخلاقی را از درون خود بپالاییم، تا درون انسان پاک و زلال نباشد، آبی که از چشمه وجود او می جوشد، زلال و شفاف نخواهد بود. به قول شاعر از کوزه همان برون تراود که در او است.


پنج شنبه 86 فروردین 30 , ساعت 11:0 عصر
آرزو و امید همه ایرانیان “استقلال ملی، عزت ملى و رفاه عمومى ملت” است و همه این اهداف به برکت “ایمان اسلامی، اتحاد کلمه، امید و عزم ملی، استفاده صحیح از ظرفیت‌هاى کشور و تدبیر و تحرک و تلاش” محقق خواهد شد.
مستحکم کردن روابط و پیوندهاى عاطفی، شادى و طراوت دلها و نو کردن محیط زندگى از جمله خصوصیات “زیبا، نجیبانه و مهربانانه” نوروز است که همگى مورد تائید آیین مقدس اسلام است.
سال 85 لبریز از نام و ذکر آن بزرگوار بود اما دستیابى به معرفت پیامبر اعظم زمانى بسیار گسترده مى‌طلبد و در واقع همه سالهاى ما سال پیامبر اعظم است.
تلاشهاى متراکم در عرصه‌هاى مختلف داخلى از جمله در زمینه‌هاى علمى و اقتصادى و متجلى شدن ابهت ملى ایرانیان در عرصه‌هاى بین‌المللى از نشانه‌هاى پیشرفت‌هاى چشمگیر ایران در سال 85 محسوب مى‌شود و این حرکت و تلاش ملى در سال جدید نیز متناسب با نیازهاى ملت، با همت بلند آحاد مردم و مسئولان ادامه خواهد یافت.
ملت ایران با نو شدن سال، عزم خود را نو مى‌کند و با ورود به میدانهاى جدید و در برخورد مدبرانه با چالشها و دشمنى‌ها، مسیر روشن خود را ادامه مى‌دهد.
ایجاد تفرقه و تضعیف وحدت ملى ایرانیانو “به وجود آوردن مشکلات اقتصادى براى متوقف کردن پیشرفت کشور” دو روش عمده دشمنان براى مقابله با ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى است تلاش اقتصادى همه مردم از جمله نیروهاى ملى و معتقد به آرمانهاى بلند ملت، و استفاده از ظرفیت‌هاى فراوان کشور، خنثى‌کننده تلاشهاى دشمنان براى متوقف کردن روند آبادانى و پیشرفت کشور خواهد بود.
ایران براى دستیابى به دانش هسته‌اى طبق مقررات بین‌المللى عمل کرده است اما اگر قرار باشد با ابزار شوراى امنیت بى‌قانونى کنند و حق مسلم ملت ایران را نادیده بگیرند ما هم مى‌توانیم بى‌قانونى کنیم و خواهیم کرد.
ملت زنده و عزیز ایران، براى استمرار موفقیت‌ها، باید موقعیت درونى و جایگاه بین‌المللى خویش را بشناسد، چالش‌هاى پیش رو را درک کند و از خطوط اساسى مقابله با این چالش‌ها نیز آگاه باشد.
«سربلندى ایران اسلامى و الگو شدن در میان ملت‌هاى مسلمان» هدف عمده ملت ایران است . تحقق این هدف بزرگ نیازمند «استقلال و عزت ملی»، برخوردارى از «رفاه عمومى و عدالت اجتماعی» و استفاده از همه ظرفیت‌هاى ملى است.
استعداد، استقامت، «غیرت دینى و ملی» و عشق به میهناز جمله ظرفیت‌هاى بى‌پایان ملت ایران براى تحقق اهداف بزرگ خویش است. اگرچه ملت ایران، حدود 200 سال، بر اثر سلطه استکبار و زمامداران وابسته عقب نگه داشته شده بود اما تجربیات موفق علمى و سیاسى سه دهه اخیر نشان مى‌دهد که ملت ایران قادر است به الگوى دیگر ملت‌ها تبدیل شود.
در میدان رقابت‌هاى سیاسى نیز موضع‌گیرى مسئولان کشور در سطح منطقه و جهان، برجسته و شاخص است و ملت ایران توانسته است مفاهیمى همچون «مردم‌سالارى دینی» و «دین‌محورى در سیاست» را به فرهنگ سیاست بین‌المللى وارد کند و مجموعه واقعیات سه دهه اخیر نشان مى‌دهد که ملت ایران مى‌تواند در میدان رقابت‌هاى «علمى - سیاسى - صنعتى - اقتصادى و فرهنگى جهانی»، به موقعیت‌هاى چشمگیرى دست یابد.
ملت ایران با دو دشمن درونى و بیرونى روبه‌روست که دشمن درونى یعنى خصلت‌هاى ناپسند نظیر تنبلی، نداشتن نشاط کاری، ناامیدی، بدبینى و نداشتن اعتماد به نفس فردى و ملى خطرناک‌تر از دشمن بیرونى است و ملت باید با همه وجود با این میکروب‌ها و موریانه‌هاى ویران کننده مقابله کنند.
شبکه صهیونیزم جهانى و دولت کنونى ایالات متحده آمریکا سمبل دشمنان بیرونى ملت ایران به شمار مى‌روند که البته دشمنى ناکام آن‌ها با این ملت از بعد از انقلاب شروع شده و همچنان ادامه دارد.
«جنگ روانی»، «جنگ اقتصادی» و «مقابله با پیشرفت و اقتدار علمى ملت ایران» سه روش عمده دشمنان است. جنگ روانی، مهم‌ترین برنامه دشمن به شمار مى‌رود و مردم و مسئولان باید اهداف و روش‌هاى تحقق این برنامه‌ها را به خوبى بشناسند.
دولت آمریکا که مظهر حمایت از تروریسم، نقض حقوق بشر، فتنه‌گرى و دخالت در امور دیگر کشورهاست، امروز با متهم کردن ایران به این گونه اقدامات، درصدد است جاى متهم و مدعى را عوض کند اما همه مى‌دانند که ملت‌ها از آمریکایى‌ها طلبکار هستند و آن‌ها باید در جایگاه متهم در مقابل اقدامات خود پاسخگو باشند.
ایران مانند تمام سال‌هاى پس از انقلاب دست دوستى خود را به سوى این همسایگان دراز کرده و معتقد است امنیت این منطقه مهم باید با همکارى کشورهاى خلیج فارس تامین شود.
آن‌ها مى‌خواهند ملت را در مضیقه قرار دهند اما با ابلاغ سیاست‌هاى اصل 44 و تلاش مجدانه دولت براى اجراى این اصول، میدان براى تحرک و رونق اقتصادى و فعالیت عموم مردم و صاحب ثروت باز شده است و به همین علت رویکرد دولت در سال جدید و یکى دو سال آینده باید رویکردى اقتصادى باشد.
تولید ثروت از طریق قانونى در اسلام کارى پسندیده است و باید با اجراى سیاست‌هاى اصل 44 منابع درآمدى آحاد مردم به خصوص طبقات ضعیف متنوع بشود و گشایشى در زندگى مردم به وجود آید.
دستیابى به انرژى هسته‌اى کارى بزرگ‌تر از ملى شدن نفت است و تعدادى که حرف دشمن را تکرار مى‌کنند، امروز در حالى که از ملى شدن صنعت نفت تمجید مى‌کنند اما همان حرف‌هایى را مى‌زنند که مخالفان دکتر مصدق و آیت الله کاشانى هنگام ملى شدن صنعت نفت مى‌زدند.
همه فعالیت‌هاى ما قانونى بوده است اما اگر بخواهند با هیاهو و جنجال از شوراى امنیت استفاده ابزارى کنند و حق مسلم ملت ایران را نادیده بگیرند و بى‌قانونى کنند ما هم مى‌توانیم بى‌قانونى کنیم و خواهیم کرد.
1379
‌سال امام علی(ع)
1380
‌سال اقتدار ملى و اشتغال‌آفرینی
1381
‌سال عزت وافتخار حسینی
1382
‌سال نهضت خدمت‌رسانى به مردم
1383
‌سال پاسخگویى قواى سه‌گانه
1384
‌‌سال همبستگى ملى و مشارکت عمومی
1385
سال پیامبر اعظم (ص)
1386
‌سال اتحاد ملى وانسجام اسلامی
فرازهایى از پیام نوروزى و بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع زائران حرم مطهر رضوی
چهارشنبه 86 فروردین 29 , ساعت 6:0 عصر

این نوشته بخشی از پیام نوروزی مقام معظم رهبری به مناسبت حلول سال 1373 شمسی است. متن کامل آن را در سایت دفتر حفظ و نشر آثار ایشان بخوانید

 

ما در دعاى آغاز تحویل، از خداى متعال مى  خواهیم که حالمان را به بهترین حال برگرداند. در طول ماه مبارک رمضان هم، از خداى متعال خواستیم که «اللّهم غیّر سوء حالنا بحسن حالک.» بدی ها و ناهنجاری هاى حال ما، منش ما، زندگى ما و روح و جسم ما را به برکتِ خیر و رحمت محضى که در وجود توست، تبدیل کن. این تغییر و تحوّل، یکى از بزرگترین اسرار حرکت تکاملى انسان است که اسلام ما را به آن امر کرده و دستور داده است. مخصوص کسان خاصى هم نیست. مبادا کسى خیال کند که تغییر حال، از آنِ کسانى است که طبق معیارهاى اسلامى، دچار بدحالى اند! حتّى کسانى که حال و اخلاق نیکى دارند، چون بهترین نیستند، از خدا مى خواهند که به سمت بهترین حرکت کنند. ما، هر که هستیم، هر جا هستیم و در هر مرتبه اى از دانش، معرفت، کمال و اخلاق انسانى قرار داریم، باید از خدا بخواهیم که حالمان را نیکوتر کند و ما را به سمت کاملتر شدن پیش ببرد.

این جا سؤال پیش مى آید که «نشانه و جهت این کامل شدن چیست و چگونه مى شود که انسان حالش بهتر مى گردد و به سمت کاملتر شدنْ پیش مى رود؟» من، دو عنوان را به عنوان نشانه به شما عزیزان خودم که این صحبت را در آغاز سال مى شنوید، عرض مى کنم. این دو نشانه، عبارت است از سازش و آشتى با خدا و سازش و آشتى با مردم. ما، هر جا هستیم و هر کیفیّت حالى که داریم، باید به سمت اُنس و آشتى کردن با خداى متعال پیش برویم. یعنى گناهان را در رفتار خودمان جستجو کنیم و آنها را کنار بگذاریم. انسان، غالباً بدیهاى کار خودش را نمى شناسد. به عبارت دیگر، حبّ نفسْ نمى گذارد که ما به نواقص و عیوب خودمان آشنا شویم. پس، باید اوّل این نواقص و عیوب را جستجو کنیم و بشناسیم و با برطرف کردن آنها، خودمان را به خدا نزدیک سازیم. به تعبیر من، «با خدا، آشتى کنیم.» سپس، آشتى با مردم، صفا با مردم، وفا با مردم، نیک رفتارى با مردم و نیکوکارى با مردم را - یعنى با همه قشرها؛ مخصوصاً با کسانى که ضعیفند؛ چه ضعیف از لحاظ جسمى، چه ضعیف از لحاظ مالى، چه ضعیف از لحاظ موقعیت اجتماعى و چه ضعیف از لحاظ ندانستن راه و چاه زندگى - سرلوحه رفتار خود قرار دهیم. در برابر هر کس که قرار مى گیریم، مخصوصاً اگر ضعیف باشد، به تصحیح رفتارمان با او بپردازیم و سعى مان این باشد که با مردمِ خوب و بندگان خدا، حالت آشتى پیدا کنیم. اگر در این جهت پیش برویم و خودمان را لحظه به لحظه پیراسته تر کنیم، آن وقت، تحویل «حال» به «احسن حال» انجام گرفته است. نمى گویم که «بهترین» خواهیم شد. اما ان شاءاللَّه به سمت «بهترین» حرکت خواهیم کرد.

من از این فرصت، جهت عرض یک تذکّر اخلاقى استفاده مى کنم که آن هم براى همین بهتر شدن است. قبلاً این را بگویم: در شرایط کنونى که ما برخوردار از نظامى جوان و تازه، داراى ارزشهاى متعالى و شعارهاى بسیار مهم و جهتگیرى روشن و پرجاذبه براى هر انسانِ با انصاف هستیم، و از طرف دیگر، کشورى بزرگ و با عظمت، داراى سابقه تاریخى مهم، با فرهنگ بسیار متعالى و درخشان در طول تاریخ، با میراث ارزشمندى از گذشته و با ثروتهاى فراوان مادّى داریم - که یکى از این ثروتها که معلوم هم نیست بزرگترینش باشد، نفت و گاز و دیگر منابع زیرزمینى ماست - و در این کشورِ به این بزرگى و شکوفایى، ملتى با این عظمت زندگى مى کند، جا دارد که مردم ما، این تحوّل اخلاقى را در خودشان به وجود آورند.

تذکّرى که مى خواهم عرض کنم این است که از آغاز سال جدید، دو شاخص را به عنوان شعار براى خودمان قرار دهیم: این دو شاخص، عبارت است از «وجدان کار» و «انضباط اجتماعى». این دو شاخص، براى همه ما، در هر جا که هستیم بسیار مهم است. «وجدان کار» یعنى این که اگر کارى را به عهده گرفتیم و انجام آن را تعهّد کردیم - چه این کار، براى شخص خودمان یا خانواده خودمان؛ جهت نان درآوردن باشد، و چه کارى اجتماعى و مردمى و مربوط به دیگران باشد؛ مثل امور مهم اجتماعى و مسؤولیتهاى کشورى - آن را خوب و کامل و دقیق و تمام انجام دهیم. به تعبیر معروف، براى آن کار، «سنگ تمام بگذاریم». اگر ملتى داراى «وجدان کار» باشد، محصول کار او خوب خواهد شد، و وقتى محصول کار نیکو شد، وضع اجتماعى، به طور قطع بهبود پیدا خواهد کرد.

ممکن است هر کس از افراد اقتصادى یا سیاسى، تحلیلهاى گوناگونى نسبت به مسائل و پدیده هاى مختلف کشور داشته باشد. اما من عرض مى کنم: هر کس هر تحلیلى داشته باشد، راه حل مشکلات، همین دو شاخص «وجدان کار» و «انضباط اجتماعى» است. «انضباط اجتماعى»، یعنى نظم پذیرى در همه امور. شما براى اِعمال این انضباط، از کارهاى کوچک شروع کنید. فرض بفرمایید، عبور نکردن از خطّ عابر پیاده، براى اتومبیلها، در خیابانهاى شلوغ و پرجمعیت، یا همه جا. یا عبور نکردنِ پیاده ها از غیر محلِ خطِّ عابر پیاده، در خیابان. این کار، در وهله اوّل، به نظر کوچک و پیش پا افتاده مى آید. اما از همین جا شروع کنیم و انضباط اجتماعى را در همه مسائلمان تعمیم دهیم تا به مسؤولیتهاى بالاى کشور در برخورد با مسائل کشور برسد. یعنى کسانى که مراجعات مردمى دارند، در برخورد با مردمى که به آنها مراجعه مى کنند، نظم و انضباط را حاکم کنند و کسانى که کارى را بر دوش گرفته اند، نظم و انضباط را در انجام آن کار معمول دارند. همه اینها، کشور و ملت ما را به شادابى خواهد رساند و کارِ آنها را پیش خواهد برد.

امروز، خوشبختانه کارها در حال پیشرفت است. من این را با اطّلاع و آگاهى از مسائل کشور، به شما عرض مى کنم. البته، بسیارى از مردم ما هم، به ویژه کسانى که در مسائل جارى، قرار و حضور دارند، این پیشرفت را احساس مى کنند. فشارها به سمت ما از طرف قدرتهاى قلدر - که دشمن ملت و استقلال ما هستند - زیاد است. اما خوشبختانه، این فشارها را این کشور با عظمت، این ملت بزرگ و این دولتمردان مخلص و صمیمى و دلسوز، با کمال قدرت، از سرِ خودشان دفع مى کنند و در درازمدّت هیچ گونه تأثیرى بر زندگى واقعى آنها نمى گذارد؛ اگر چه ممکن است بعضى از مشکلات را، در کوتاه مدت، به وجود آورد. همه اینها را مى توان به خوبى از سرگذراند. ما در حال پیشرفت و سازندگى و در حال بناى یک تمدّن هستیم. من این را مى خواهم به شما بگویم: مسأله ما این نیست که زندگى خودمان را نجات دهیم و گلیم خودمان را از آب بکشیم. مسأله این است که ملت ایران - همچنان که شأن اوست - در حال پدید آوردن یک تمدّن است. پایه اصلى تمدّن، نه بر صنعت و فنآورى و علم، که بر فرهنگ و بینش و معرفت و کمالِ فکرى انسانى است. این است که همه چیز را براى یک ملت فراهم مى کند و علم را هم براى او به ارمغان مى آورد. ما در این صراط و در این جهت هستیم. نه این که ما تصمیم بگیریم این کار را بکنیم؛ بلکه حرکت تاریخى ملت ایران در حالِ به وجود آوردن آن است.

در چنین شرایطى، با احراز موقعیت عظیم ملت بزرگ ایران، باید همه بدانند که چه مى کنند و در چه صراطى به حرکت در مى آیند. به نظر من، این دو عنوان - یعنى «وجدان کار» و «انضباط اجتماعى» - مى تواند براى ما دو شعار باشد و عرض کردم که این دو شاخص، در ما تکامل و تحوّلى به وجود خواهد آورد که ان شاءاللَّه آن تحوّل، در جهت آشتى با خداى متعال و با ارزشهاى الهى و آشتى با مردم و زندگى مردم است.


سه شنبه 86 فروردین 28 , ساعت 11:18 صبح
اسرار پایانی عمر اینشتین
   
 

آلبرت اینشتین(فوت 1955 م) در رساله ی پایانی عمر خود با عنوان: "دی ارکلرونگ"Die Erkla"rung - von: Albert Einstein - 1954
یعنی:"بیانیه" که در سال 1954 آن را در امریکا و به آلمانی نوشته است - اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح میدهد و آن را کاملترین ومعقولترین دین می داند.
این رساله درحقیقت همان نامه نگاری محرمانه ی اینشتین با آیت الله العظمی بروجردی(فوت1340ش
=1961م) است که توسط مترجمین برگزیده ی شاه ایران محرمانه صورت پذیرفته است اینشتین در این رساله "نظریه ی نسبیت" خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از (نهج البلاغه) وبیش از همه بحارالانوار) علامه ی مجلسی (که از عربی به انگلیسی توسط حمید رضا پهلوی(فوت1371ش)و...ترجمه وتحت نظر آیت الله بروجردی شرح می شده)تطبیق داده و نوشته که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمیشود وتنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده ی"نسبیت" را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده اند. از آنجمله حدیثی است که علامه ی مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم(ص) نقل میکند که: هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی میخورد و آن ظرف واژگون میشود.اما پس از اینکه پیامبراکرم(ص) از معراج جسمانی باز میگردند مشاهده میکنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است ...اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه ی "نسبیت زمان" دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن مینویسد...همچنین اینشتین در این رساله "معاد جسمانی" را از راه فیزیکی اثبات میکند(علاوه بر قانون سوم نیوتون=عمل وعکس العمل). او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول
معروف "نسبیت ماده و انرژی" میداند:
E = M.C2 >> M = E :C2
یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا" به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.
او همچنین در همین رساله عقیده ی به "وحدت وجود" را از خرافات های شایع شده توسط ملا صدرا تلقی کرده و آن را از دیدگاه "فیزیک کلاسیک" و "فیزیک نسبیتی" به شدت مورد حمله قرار می دهد ...بطور خلاصه: او میگوید: هر موجودی دارای حیطه و مرز فیزیکی خاص خود است(حیز وجودی)که امکان ندارد با موجود یا وجود دیگری اتحاد یا وحدت داشته یا بیابد...در رابطه با "عقل" نیز با کمال شگفتی - اینشتین نظریه ی اخباریون شیعه را( که عقل را نسبی میدانند و در حریم شرع و دین آن را بکار نمیبرند) صحیح دانسته و میگوید: حق با اخباری های شما ست وهنوز زود است که مردم این را بفهمند..
در ادامه نیز فرمول ریاضی خاصی برای "عقل نظری بشر" ارائه داده و "نسبیت" آن را اثبات میکند... .
اینشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و به لفظ"بروجردی بزرگ" یاد کرده و از شادروان
پروفسور حسابی نیز بارها یاد کرده با لفظ"حسابی عزیز"..........................................................
3000000دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسورابراهیم مهدوی( مقیم لندن) با کمک یکی از اعضاء شرکت اتومبیل" بنز" از یک عتیقه فروش یهودی بوده و دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خطشناسی رایانه ای چک شده و تایید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است...همکنون این کتاب ارزشمند در حال ترجمه از آلمانی به پارسی - توسط دکتر عیسی مهدوی( برادر دکتر ابراهیم مهدوی)- و توام با تحقیق و ارائه ی منابع  مذکور در متن(توسط اینجانب) میباشد و بسیاری از متن آن ترجمه و تحقیق فنی شده است...اصل نسخه ی این رساله اکنون جهت مسائل امنیتی به صندوق امانات سری لندن - بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی- سپرده شده و نگهداری میشود


یکشنبه 86 فروردین 26 , ساعت 1:2 عصر

قدرت اندیشه

 

 

پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود .

تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود .

پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :  

پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم .

من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم ، چون مادرت همیشه زمان کاشت   محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد.

من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی .

دوستدار تو پدر

پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد :

پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام .

4 صبح فردا 12 نفر از مأموران FBI و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند .

پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟

پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار ، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم .

نتیجه اخلاقی :

هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد . اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید می توانید آن را انجام بدهید .

مانع ذهن است . نه اینکه شما یا یک فرد، کجا هستید .

************ ********* ********* *********

اگر قـدر ثانیـه های بدون بازگشت را می دانستند و از قلـه های باشکوه موفقیـت چیـزی شنیده بودند،

هیـچ گاه...

برای در چالـه مانده ، چـاه را توصیـف نمی کردند...


<   <<   6   7   8   9   10      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ