سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رسول خدا فرمود : «هان ! شما را از دشمن ترینِ آفریدگانْ نزد خداوند متعال، باخبر سازم ؟». گفتند : «آری، ای رسول خدا !» .فرمود: «کسانی که با زنان همسایگانِ خویش، زنا می کنند». [جامع الأحادیث]
 
پنج شنبه 86 اردیبهشت 27 , ساعت 10:16 عصر
چرا با آن که ابلیس صریحاً اعلام کرد که قصد فریب فرزندان آدم را دارد و خداوند نیز مى‏دانست که چنین مى‏کند، به او مهلت داد و او را در همان آغاز نافرمانى به هلاکت نرسانید؟
اکرم امیرى.تکنسین اطاق عمل‏

این پرسش، پرسشى بنیادین است که براى هر اندیشمند مسلمانى، به گونه‏اى مطرح است و پاسخ به آن، در گرو کاویدن جنبه‏هاى مختلف آن مى‏باشد.
در این پرسش سه موضوع؛ خداوند، انسان و شیطان مطرح است که گرچه بعضى از مباحث آنها با هم تداخل دارد، اما در این جا جداگانه به بررسى آنها مى‏پردازیم.


الف) خداوند

1. هدف خداوند از خلقت انسان، به کمال رساندن اوست؛ یعنى هدف به فعل خداوند مربوط مى‏شود و نه به فاعل؛ زیرا خداوند خود کامل على الاطلاق است و نمى‏توان غایت و هدفى براى ذات او تصوّر کرد.
2. تبلور کمال انسان، معرفت خداوند است و معرفت در گرو عبادت اوست و از این روست که خداوند فرمود: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ؛ جن و انس را تنها براى عبادت خود آفریدم».1
با عبادت و معرفت آن کامل على الاطلاق(خداوند) است که کمال انسان تحقق مى‏یابد.
3. انسان عبادت‏گر را تنها در صورتى مى‏توان متحرک به سوى کمال به حساب آورد که خود آگاهانه و با اختیار، این مسیر را انتخاب نموده باشد؛ نه آن که همانند فرشتگان به صورت تکوینى به عبادت بپردازد و قدرت بر عصیان و نافرمانى خداوند نداشته باشد؛ «بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»2
خواجه شیراز در این باره چه زیبا سروده است:
جلوه‏اى کرد رُخش، دید ملک عشق نداشت‏
غرق در غیرت شد و آتش به سراپرده آدم زد
4. و از این رو خداوند، انسان را موجودى مختار آفرید و انتخاب راه سعادت و شقاوت را در اختیار خودش قرار داد؛ چنان که مى‏فرماید: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً؛ ما راه را به انسان نشان دادیم؛ خواه شاکر باشد یا ناسپاس».3
5. و از این‏جاست که مسئله امتحان به عنوان یکى از اهداف واسطه‏اى خلقت انسان مطرح مى‏شود؛ زیرا امتحان، تبلور اختیار انسان است و جاى تعجب ندارد که در آیات فراوانى از قرآن کریم، مطرح شدن این مسئله را به گونه‏هاى مختلف مشاهده کنیم؛ «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ؛ ما انسان را از نطفه‏اى اخلاط آفریدیم تا او را بیازماییم‏4».5
6. برقرارى یک امتحان عادلانه، تنها در صورت قدرت بر انتخاب هر یک از دو طرف - خیر و شر - توسط انسان میسر مى‏باشد.
خداوند انسان را گل سر سبد مخلوقات خود مى‏داند و تنها براى خلقت اوست که به خود تبریک گفته است؛ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ.6
از این رو در جهت انتخاب مسیر کمال و خیر، امکانات فراوانى را در اختیار او گذاشته است که از آن جمله مى‏توان به این موارد اشاره کرد:
الف) آفرینش او بر اساس فطرت و گرایش ذاتى به خداوند «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها»7 مى‏باشد.
ب) ورود خداوند به صحنه، براى کمک به هدایت انسان «قُلِ اللَّهُ یَهْدِی لِلْحَقِّ»8 مى‏باشد.
ج) الهام خوبى‏ها و بدى‏ها به انسان، به منظور گزینش آگاهانه او، «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»9.
د) محبوب قرار دادن ایمان به خداوند در نهاد انسان‏ها «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ»10.
ه) یارى رساندن ویژه به مؤمنان در مسیر زندگانى «اءِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا»12و11.
و) گشودن راه‏هاى هدایت به تناسب تلاش انسان «جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»13.
7. حال با وجود این همه امکانات در جانب خیر، نیاز به وجود نیرویى در جانب شر بود تا مسئله محقق شود؛ نیروهایى وسوسه‏گر که در مقابل الهامات خداوندى، انسان را به سوى شرّ وسوسه کنند تا انسان در میان دو راهى، خود مسیرى را انتخاب نماید.
از این رو آفرینش چنین نیروهایى در کل نظام هستى به منظور تحقق هدف خداوند از خلقت انسان، ضرورى مى‏نمود تا امکان تشخیص خیر از شر، زیبا از زشت و خوب از بد وجود داشته باشد.
به ویژه با توجه به آن که خداوند از همان آغاز آفرینش، قصد داشت انسان را به زمین بفرستد؛ چنان که خود قبل از آفرینش انسان، با ملائکه از قرار دادن جانشینى براى خود در زمین، سخن به میان مى‏آورد «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً».14
و از این جا معلوم مى‏شود که سکونت در بهشت، از همان آغاز در نظر خداوند، امرى مقطعى و موقت بوده است.
8. با نافرمانى ابلیس و رانده شدن او از درگاه خداوند و سپس تقاضایش براى مهلت داشتن، به منظور اغواى نوع انسانى و نیز با توجه به امکانات فراوانش در به گمراهى کشاندن انسان، خداوند او را بهترین گزینه براى انجام هدف خود دانست و با تقاضایش مبنى بر درخواست مهلت، به صورت اجمالى موافقت کرد تا در مقابل نیروهاى هدایتى الهى، شیطان وسوسه‏گر انسان به سمت شر باشد و او را قادر بر فریب انسان کرد تا در راستاى هدف خود، مبنى بر امتحان انسان و شناخت مؤمنان از غیرمؤمنان عمل کند. «وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْ‏آخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ».15


ب) انسان‏

1. انسان موجودى دو بعدى و ترکیبى از جان و تن است که به مقتضاى جان خود که نفخه‏اى از روح الهى است «نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»16، میل به سوى کمال و حرکت به سوى هدف آفرینش خود دارد که قرآن را با آیه «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقِیهِ»17؛ اى انسان تو کوشنده به سوى پروردگارت هستى که او را ملاقات خواهى کرد.» بیان کرده است و به مقتضاى تن خود که از خاک و گل آفریده شده است، میل به عالَم پایین و طبیعت مادى دارد؛ مولاى رومى گفته است:
میل جان اندر ترقى و شرف‏
میل تن، در کسب اسباب و علل‏
2. از آن چه گذشت، معلوم مى‏شود که در نهاد انسان، دو نیرو وجود دارد؛ نیرویى که او را به سمت بالا مى‏کشاند و نیرویى که او را به ورطه سقوط سوق مى‏دهد که گاهى از آن با تعبیر نفس امّاره (نفس امر کننده به بدى) یاد مى‏شود؛ قرآن مى‏فرماید: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی».18
3. و این دو نیرو، ذات انسانى را ذاتى مختار قرار مى‏دهد تا در بین دو گزینه خیر و شر، یکى را انتخاب کند و از این جاست که مى‏توان مسئله امتحان را با تحلیل ذات انسانى به خوبى درک کرد.
4. نیروى درونى رهنمون به سوى خیر، از سوى نیروهاى بیرونى با امکانات فراوان حمایت مى‏شود که در بخش قبلى به حمایت‏هاى ویژه خداوندى اشاره کردیم و در این جا به ذکر نمونه‏اى دیگر از این حمایت‏ها که همانا حمایت و کمک ویژه فرشتگان الهى است، اشاره مى‏کنیم. این نیروها را خداوند به یارى استقامت‏گران در مسیر الهى مى‏فرستد؛ همان گونه که مى‏فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ».19
5. در مقابل مى‏بایست نیروى درونى متمایل به شرّ، از سوى نیروى بیرونى حمایت مى‏شد که همان طور گفته شد، شیطان بهترین گزینه براى این مأموریت تشخیص داده شد.
6. از آن چه گذشت روشن مى‏شود که گرچه شیطان خود موجودى شر است، اما وجود آن در کلّ نظام هستى، امرى خیر محسوب مى‏شود؛ زیرا اوست که باعث رسیدن انسان به کمال، در کشاکش جدال درونى او میان حق و باطل مى‏شود.


ج) شیطان‏

1. شیطان که توصیف گر هر موجود متمرّدى است، تبلور اولیه‏اش در ابلیس بود که به تصریح خداوند، از جنیان به شمار مى‏رفت. «کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ».20
2. جنّ همانند انسان، موجودى مختار است که هدف از آفرینش او، چون انسان، رسیدن به کمال از راه معرفت و عبادت مى‏باشد «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ».21
3. ابلیس با اختیار خود مدت طولانى به عبادت خداوند پرداخت تا جایى که خداوند او را در میان فرشتگان خود قرار داد.
حضرت على(ع) این مدت را شش هزار سال مى‏داند که معلوم نیست آیا از سال‏هاى دنیوى است یا اخروى.22
که هر روز آن، برابر با هزار سال دنیوى است «فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ».23
4. شیطان با اختیار خود و به دنبال قیاسى باطل که خداوند او را از آتش آفریده و انسان را از گل و آتش برتر از گل است و من برتر از اویم «قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ».24 تکبر ورزید و از فرمان خدا براى سجده بر آدم، سرپیچى کرد که این فرمان، خود نوعى امتحان براى این موجود مختار بود و با اختیار مسیر شرّ، این موجود به ظاهر آسمانى، به ورطه سقوط کشانیده شد و از درگاه قدس الهى و همراهى با فرشتگان به پایین رانده شد تا به همگان نشان داده شود که لازمه اختیار آن است که مختار همیشه در حالت بیم و امید به سر برد و هیچ گاه از خود مطمئن نباشد و همیشه از ذات الهى استمداد کند.
5. خداوند عادل است و ذره‏اى ظلم روا نمى‏دارد و اجر عمل هر کس را حتى زیادتر از آن چه که استحقاقش را دارد، مى‏دهد. ابلیس نافرمانى کرد و از در مقابله با خداوند در آمد و واضح است که چنین موجودى نمى‏تواند در بهشت جاى گیرد؛ اما از سوى دیگر او مقدار زیادى عبادت کرد و خداوند به مقتضاى عدلش، باید پاداشى براى آن در نظر گیرد. و این پاداش طبیعتاً پاداشى دنیوى است و چه عادلانه است که این پاداش، خواسته خود شیطان باشد که در راستاى بهره‏گیرى او در رسیدن به هدفش - که همانا اغوا و فریب نوع آدم است - مورد نیاز او مى‏باشد. درخواست باقى ماندن و طلب امکاناتى براى به گمراهى کشاندن انسان‏ها نیز از خواسته‏هاى او بود که در روایات به آن اشاره شده است.25
6. با اجابت خواسته‏هاى شیطان از سوى خداوند بود که او تهدیدهاى خود را بیان کرد و سخن از فریب نوع آدم و نشستن بر سر راه مستقیم خداوندى و کشاندن انسان‏ها به بیراهه از راه وعده و فریب و آرزوهاى طولانى و... را داد26 و خداوند در مقابل تهدید کرد که جهنم را از پیروان او پر خواهد کرد. «لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِینَ»27 و از شیطان خواست تاهر چه در توان دارد، به کار گیرد تا بندگان خالص خداوند از ناخالصان شناخته شوند «وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ‏28؛ و لغزش ده هر کس را که توانى با آوازت و فریاد زدن برایشان با سواران و پیادگانت و در مال‏ها و فرزندان آنها شریک شو و به آنها وعده بده».
7. در پایان توجه به دو نکته لازم است. اول آن که شیطان تنها قدرت فریب کسانى را دارد که خود با اختیار ولایت او را بپذیرند و در تحت سرپرستى او درآیند. «کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدِیهِ إِلى‏ عَذابِ السَّعِیرِ»29 و «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ»30 و به گفته خود، بر بندگان مخلص خداوند، هیچ تسلطى ندارد «إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ».31
خداوند نیز در آیات متعدد این سخن را تأیید کرد و بندگان خاص خود را از شمول وسوسه‏هاى شیطانى به دور دانسته است «انّ عِبادى لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ»32 زیرا این بندگان با اختیار خود، مسیر الهى را انتخاب نمودند و با اتکا به وعده‏هاى الهى، خود را از وساوس و فریب‏ها و وعده‏هاى شیطانى به دور نگه داشته‏اند.
نکته دوم: شیطان هیچ گونه تسلط تکوینى بر انسان ندارد؛ زیرا موجودى هم عرض انسان است و خداوند نیز به او قدرت تسلط تکوینى نداده است و طبق آیات قرآنى، قدرت او تنها در محدوده وسوسه است که آن را از راه‏هایى همچون وعده‏هاى دروغین و وسوسه براى کشاندن انسان به فحشا «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ»33 و زینت دادن کارهاى زشت «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ»34؛ انجام مى‏دهد.
جالب آن است که پس از آن که انسان با وعده‏هاى او فریب خورد، شیطان از او بیزارى جسته او را به جاى خود رها مى‏کند «کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِی‏ءٌ مِنْکَ»35.
مسئله جالب‏تر این که در روز قیامت که پیروان شیطان او را به سبب فریب خود مورد ملامت قرار مى‏دهند، او به صراحت اعلام مى‏دارد که تنها کار من وعده‏هاى خلاف واقع بود که شما آن را باور کردید و به وعده‏هاى الهى اطمینان نکردید؛ بنابراین شما حق ملامت مرا ندارید و باید خود را ملامت کنید و در اینجا نه من مى‏توانم فریادرس شما باشم و نه شما مى‏توانید کمکى به من مى‏کنید. «وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ»36.
آرى به همین جهت است که خداوند کید و مکر شیطان را در مقابل ریسمان‏هاى محکم الهى، ضعیف شمرده است «إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً»37.
ولى انسان نیز موجودى ضعیف است. «وَ خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً»38 و جز با اتکال به قدرت الهى، در انتخاب مسیر خیر و حرکت در آن، راه به جایى نمى‏برد.
نکته پایانى این که وسوسه‏گرى شیطان پس از روى‏گردانى انسان از نداى فطرت و الهامات رحمانى است و چنین کسانى که با اختیار و انتخاب خود، کفر ورزیدند؛ قابلیت محبت و همراهى با پاک‏ترین انسانهاى روى زمین را از دست داده‏اند سزاوار آن هستند که به وسوسه‏هاى شیطانى گرفتار شوند. و این خود نوعى مجازات الهى نسبت به آنان در همین دنیا مى‏باشد؛ «أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَى الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا؛ آیا ندانستى که ما شیطان‏ها را بر کافران گماشته‏ایم تا آنان را شدیداً تحریک کنند.»39

دوشنبه 86 اردیبهشت 24 , ساعت 8:0 عصر

 

 

آیا باید با همه افراد خوش اخلاق باشیم یا این امر استثنایی هم دارد؟ این سوال در زمینه حد و مرز خوش اخلاقی مطرح است. در پاسخ به این سوال نکته مهم و اساسی این است که ببینیم با خوش اخلاقی به چه کسی نیرو می دهیم، چه نیرویی منتقل می کنیم و در چه جهتی؟ اگر با یک فرد بدکردار و یا کافر خوش اخلاق باشیم چه اتفاقی می افتد؟ این انرژی  مثبتی که به او منتقل می کنیم چگونه کاربردی در وجود او خواهد داشت؟ آیا او را در جهت انجام خطای بیشتر تشویق می کند. تاییدی برای کردار ناشایسته او محسوب می شود و در حقیقت باعث انحراف بیشتر او می گردد و یا نه، باعث تنبه، بیداری، نجات و هدایت او خواهد بود. معیار انتخاب طرز برخورد با این گروه بسته به کارکرد و تاثیری است که اخلاق خوب می تواند در آنها ایجاد کند.

به طور کلی و به عنوان اصل  اولیه، خوش ‏اخلاقى در ارتباطات اجتماعى، خانوادگى و... یک اصل ضرورى و مفید است و در قرآن و روایات به آن دستور داده شده است و حتى ‏المقدور نباید از این اصل اخلاقى عدول کرد. اما گاهى اوقات برخى موقعیت‏ها و شرایطى خاص ایجاب می کند. براى رعایت امر مهمترى از آن دست کشیده می شود از جمله آنجا که براى نهى از منکر یا امر به معروف لازم است کمی جدی تر با متخلف برخورد شود.

به طور مثال گاهی با یک بار اخم کردن، اگر چه نوعی انرژی منفی به او منتقل می کنیم، ولی این باعث می شود که از این به بعد فرد خاطی حواس خود را بیشتر جمع کند و احساس کند کار او ناپسند بوده و آن را تکرار نکند و یا آنجایی که طرف مقابل فردى متکبر است و با روش‏هاى عادى و متواضعانه رفتارش را تغییر نمی دهد، لازم است (همان طور که در روایات نیز آمده) با چنین افرادى متکبرانه برخورد کرد، بنابراین اصل اولی در برخورد و رفتار با دیگران آن است که با همه خوش اخلاق باشیم مگر در موقعیتی که انتخاب خوش‏اخلاقى، موجب مفسده و ضررى می شود و به افراد خاطی و گناهکار انرژی بیشتری برای خطا و گناه می دهد، در این صورت مطلوب نیست.
 

مرز حسن خلق در آیات و روایات:
از جمع بندی آیات و روایات و سیره معصومین ـ علیهم السّلام ـ به دست می آید. که خوش اخلاقی ذاتا و به عنوان اصل اولی خوب و پسندیده است، ولی دارای حد و مرزی است که لازم است رعایت شود. اکنون برای روشن شدن حدود حسن خلق، موضوع را از چند جهت بررسی می کنیم:
الف ـ حسن خلق مؤمنان با یکدیگر:
بدیهی است که خوشرفتاری مؤمنان با یکدیگر، یکی از ارزش های والای اخلاقی به حساب می آید. قرآن کریم، یاران رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ را به این صفت ستوده، می فرماید: محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و در میان خود مهربانند.   محمد رسول الله و الذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم (1) بر اساس این آیه، مسلمانان باید نسبت به عموم امّت، مهربان و دلسوز باشند، با آنان خوشرفتاری نمایند، به کمکشان بشتابند، در غم و شادی مردم سهیم باشند و با چهره ای متبسم، مؤدّب و خوشرویی با آنان رو به رو شوند و از این راه سبب ترویج حسن خلق و پیوند با مردم شوند.
ب ـ با مجرمان و منحرفان:
جرم و انحراف با روح شریعت، سر ناسازگاری دارد و از هر کس که سر بزند زیانبار است و خردمندان موظند از آن جلوگیری کنند و عقل و شرع می گوید؛ خندیدن به روی مجرم، کاری نابخردانه است؛ بنابراین مسلمانان ـ گرچه از خصلت زیبای حسن خلق برخوردارند ـ ولی مجرمان و منحرفان، شایسته چنین موهبتی نیستند و نباید لبخند را تأیید اعمال ناشایست خود بدانند. بلکه در این گونه موارد وظیفه اسلامی، عمل به نخستین مرحله نهی از منکر است که رویگردانی و نشان دادن حالت تنفّر و انزجار از عمل خلاف است و اگر خلافکار با ترشرویی و گرفتگی چهره ما دست از خلاف نکشد، نوبت به امر و نهی زبانی می رسد که البته در این مقام باید مستدّل، محکم، منطقی و در عین حال با خوش خلقی و ادب، خلافکار را نصیحت و موعظه کنیم چنان که قرآن مجید می فرماید: با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت کن و با آنها با نیکوترین وجه، مناظره نما.(2)
در چنین مواردی می توان به ذکر آیه یا روایت یا طرح قانون و مقررات یا بیان صلاح و مصلحت فرد و مملکت، همین طور بازگو کردن آثار ناهنجار گناه و خلاف و پیامدهای زیانبار آن، خلافکار را به اشتباهی که مرتکب شده واقف کرد تا آن را ترک گوید و باید دانست که حلاوت گفتار، خوشرویی، استدلال قوی و منطق در سخن و اخلاص و دلسوزی بیش از هر چیز دیگر برطرف مقابل تأثیر می گذارد و سبب اصلاح می شود.
 

حسن خلق آری، بی تفاوتی نه!
از نظر اسلام، حسن خلق هرگز به این معنا نیست که اگر با منکری رو به رو شدیم، در برابر آن سکوت کرده، لبخند بزنیم، یا در برابر اعمال زشت دیگران واکنش منفی نشان ندهیم. زیرا برخورد منفی و توأم با کمی تندی و خشونت، زمانی مذموم و ناپسند است که پای بی اعتنایی به دین و ارزش های والای آن در میان نباشد و بلکه باعث ایجاد انرژی منفی و دین گریزی شود وگرنه رنجیدن نزدیک ترین افراد به انسان نیز اگر به دلیل حفظ ارزش ها و پایبندی به آن باشد و باعث ایجاد نیرو و حرکت به سمت ارزش ها گردد، نه تنها زشت نیست، بلکه در ردیف مهم ترین وظایف شرعی و از مراتب نهی از منکر است.

به فرموده امام علی ـ علیه السلام ـ : پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ به ما دستور داده است که با معصیت کاران با چهره های عبوس روبه رو شویم. امرنا رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ ان نلقی اهل المعاصی بوجوه مکفهره.(3)

 

پی نوشت ها:

1-    فتح، 29.

2-    نحل، 125.

3-    وسائل الشیعه، ج 11، ص 413.  

 

 

نویسنده : سید مصطفی علم خواه

 


یکشنبه 86 اردیبهشت 23 , ساعت 10:30 صبح

عمده کردن خواسته های صنفی

دشمنان نظام اسلامی همواره با کمک برخی دست نشانده های خود در داخل کوشیده اند تا مانع از پیشرفت کشور و رفع مشکلات مردم گردند. این روند همچنان نیز ادامه دارد اما با روی کار آمدن دولت اسلامی در سوم تیر 84 این توطئه ها ابعاد و شکل های تازه ای به خود گرفته است.
در همین راستا علی الخصوص طی چند ماه گذشته، سوء استفاده از برخی مشکلات اصناف مختلف به عنوان خط جدید نفاق و حربه ای تازه برای ضربه زدن به ارکان دولت و نظام اسلامی از سوی دشمنان خارجی و هواداران نفاق در داخل در دستور کار قرار گرفت.
اگر به دقت به سخنان مقام معظم رهبری طی نزدیک به ۲سال گذشته بنگریم به وضوح مشخص است که رهبر حکیم انقلاب با تدبیر و روشن بینی خاص خود پرده از توطئه های دشمنان خارجی و منافقین داخلی برداشتند.
ایشان ۱۰ اردیبهشت ماه سال جاری در جمع هزاران نفر از کارگران سراسر کشور فرمودند :
"
دشمن، وحدت و انسجام پیکره واحد و نیرومند ملت ایران را هدف گرفته است و تلاش می کند با عمده کردن خواسته های صنفی و ایجاد میدان رقابت ناسالم امتیازگیری در کشور، تمرکز و برنامه ریزی دولت را مختل کند."
چندی پیش سخنگوی دولت، جملاتی با همین مضامین در مورد خطر عمده کردن مطالبات صنفی گفته بود که به یکباره با آتش سنگین هواداران نفاق و نیش قلم های زهرآلود در داخل کشور مواجه شد که نشان از عصبانیت دشمنان قسم خورده انقلاب از شناسایی شدن نقشه شومشان داشت.
همانطور که بعد از سخنان صریح رهبری مبنی بر حمایت خاص از دولت نهم میشد حدس زد، از ابتدای سال ۸۶ منافقین هر روز بیشتر انگشت نما می شوند ...


سه شنبه 86 اردیبهشت 18 , ساعت 9:37 صبح

امسال فاطمیه چه زود رسید
 

رسول اکرم (ص) فرمودند:در آخرالزمان نگه داشتن ایمان برای یک مومن از نگه داشتن گوی اتشین در دست هم سخت تر است . (نقل به مضمون)
خیلی وقت است که اگر بخواهی باحجاب باشی باید منتظر نگاههای تحقیر آمیز هم باشی
خیلی وقت است که اگر بخواهی از حق دفاع کنی به تو پوز خند می زنند
خیلی وقت است که اگر بخواهی امر به معروف کنی توی سرت می زنند که این حرفها خرافات است
خیلی وقت است که اگر بخواهی نهی از منکر کنی باید تحمل نگاههای عصبی و فحشهایش را هم داشته باشی
خیلی وقت است اگر بخواهی از خدا و خوبی ها بگویی می گویند: چه ریا کاری و بی معنی
خیلی وقت است که اگر بخواهی دینت را حفظ کنی گویی آتشی بر کف دست داری
خیلی وقت است که اشکهای حضرت زهرا سلام الله علیها فراموش شده اند
خیلی وقت است آه امیرالمومنین (ع) دیگر بی معنا شده است
خیلی وقت است کسی را که بخواهد از مظلومترین فرد عالم فرزند یاس کبود بقیع بگوید خرافاتی می نامند
خیلی وقت است که جغدهای شوم شب در کمین یاس های پاک عصمتند
یاسهایی که تنها گناهشان این است که می خواهند پاک بمانند
امسال فاطمیه چه زود رسید ...

 


سه شنبه 86 اردیبهشت 18 , ساعت 12:0 صبح

آمریکا چگونه جهان را شنود می‏کند؟

آمریکا حدود دویست هزار مأمور مخفى،شمار زیادى ماهواره‏هاى جاسوسى و بانک‏هاى اطلاعاتى عظیمى را در اختیار دارد. این کشور، هم چنین کامپیوترهاى مجهز به نرم‏افزارهاى تجزیه و تحلیل دارد که هر ساله صدهزار ره‏گیرى اطلاعاتى از انواع مختلف را مورد بررسى قرار مى‏دهند.شنود دایم ارتباطات از راه دور در سراسر جهان موبایل، فکس،اى.میل و ارتباطات انفورماتیک و هم چنین دریافت و تحلیل تصاویر ماهواره‏اى، در حوزه وظایف سازمان امنیت ملى‏آمریکا (NSA) است.
این آژانس که مقر آن در فورت مید قرار دارد ،صد هزار نفر را در استخدام خودش دارد که این افراد در مراکز مختلف در آمریکا وایستگاه‏هاى شنود مستقر در خارج، به کار مشغول‏اند، آژانس امنیت ملى حدود 95% ارتباطات از راه دور را در سراسر جهان تحت کنترل دارد. این حجم عظیم‏اطلاعات به وسیله ابرکامپیوترهاى مجهز به نرم‏افزارهاى تجزیه و تحلیل، مورد بررسى دقیق قرار مى‏گیرد.

اینترنت، تحت کنترل شدید
بى‏شک ارتباطات افراد بر روى شبکه اینترنت، تحت کنترل شدید قرار دارد، کاملاً محتمل است آژانس امنیت ملى
ایالات متحده با توجه به محتواى ارتباطات روى شبکه، هر لحظه‏آن‏ها را کنترل کند، میهن‏پرستى آمریکایى به گونه‏اى است که همه شرکت‏هاى ارایه دهنده خدمات اینترنتى که اکثرشان آمریکایى هستند به آژانس امنیت ملى کشورشان اجازه‏مى‏دهند، داده‏هاى مشتریان‏شان را کنترل کند.
مدتى است که به طور مداوم این نجوا به گوش مى‏رسد که شرکت عظیم کامپیوترى مایکروسافت پیوند نزدیکى با آژانس امنیت ملى آمریکا دارد،البته این همکارى‏ها در چارچوب‏عملیات شنود و ره‏گیرى انجام مى‏شود. باید بگوییم تنها، آژانس امنیت ملى آمریکا اینترنت را تحت کنترل ندارد، بلکه تقریباً تمام سازمان‏هاى اطلاعاتى آمریکا سرویس‏هاى ره‏گیرى وکنترل خاص خودشان را در مورد اینترنت دارا هستند، این موضوع از CIA تا حتى سرویس اطلاعاتى نیروى دریایى آمریکا را شامل مى‏شود.

رسوایى اشلون
در سپتامبر 1998، نمایندگان پارلمان اروپا در گزارشى شدیداللحن، شنود سیستماتیک ارتباطات مخابراتى در کشورهاى اتحادیه اروپا به وسیله آمریکا را افشا کردند و رسماً ازواشنگتن توضیح خواستند، این تقاضا تاکنون پاسخى نیافته است. دقیقاً قبل از پارلمان اروپا، یعنى در ماه‏هاى آوریل، مه و ژوئیه همان سال، سه تن از نمایندگان مجلس ملى فرانسه به‏نام‏هاى ژرژ سار، رونه آندره و ژان دوگل در مجلس پرسش‏هایى از دولت فرانسه درباره یک سیستم شنود اطلاعاتى جهانى مطرح کردند. نمایندگان عضو پارلمان اروپا مى‏گویند قبل ازانتشار کتابى به وسیله یک محقق نیوزیلندى، از وجود چنین سیستمى باخبر نبوده‏اند. این کتاب که
قدرت مخفى (Secret Power) نام دارد در سال 1996 به وسیله
نیگى هاگرمنتشر شده است. در این کتاب، هاگر به طور جزیى از همکارى مخفى بین آمریکایى‏ها و انگلیسى‏ها در چارچوب پیمان یوکوزا پرده بر مى‏دارد. دیگر اعضاى این پیمان را کانادا،استرالیا و نیوزیلند تشکیل مى‏دهند. مطبوعات از این ماجرا باخبر مى‏شوند. هفته‏نامه کوریه انترناسیونال و به دنبال آن هفته نامه نوول ابسرواتور روى جلدشان را به پرونده‏هاى‏شنودهاى جهانى آمریکا اختصاص مى‏دهند. رسانه‏هاى صوتى و تصویرى فرانسه، فیلمى ویدیویى، از ایستگاه دریافت اطلاعات منویث هیل در انگلستان پخش مى‏کنند. به سرعت‏ترس در فرانسه حاکم مى‏شود. دیگر هیچ تماس تلفنى، فکس یا ایمیلى بدون فکر کردن به آژانس امنیت ملى آمریکا برقرار نمى‏شود. همگان از خودشان مى‏پرسند: آیا من یکى ازکلمات کلیدى را که روزنامه‏ها نوشتند، در مکالمه‏ام بر زبان آوردم؟ کاربر اینترنت یا مدیر تجارى فلان آژانس تبلیغاتى پرسش‏هایى از این دست را از خودشان مى‏پرسیدند.
شبکه اشیلون براى سرویس‏هاى اطلاعاتى و ضدجاسوسى فرانسه کاملاً شناخته شده است. حتى سرویس‏هاى ویژه فرانسوى در چارچوب قراردادهاى همکارى اطلاعاتى بین‏سرویس‏هاى غربى، از خدمات شبکه اشلون نیز بهره‏مند شده‏اند.
پرسش این جاست که علت وجودى سیستم اشلون چیست و چرا به یکباره وجود این سیستم تا این اندازه اهمیت یافت؟ برخلاف تصور، پاسخ این پرسش چندان مشکل نیست.ایالات متحده با ایجاد این سیستم، در پى حفظ رهبرى و برترى جهانى‏اش در تمام زمینه‏ها است. فرانسه نیز با سیستم اشیلون خودش، مى‏خواهد استقلال و حاکمیت‏اش را حفظ کند،در مقام مقایسه باید اضافه کرد که ایالات متحده، میلیاردها دلار در عرصه تکنولوژى فضایى هزینه مى‏کند و فرانسه نیز در مقابل از دانش فنى عالى و شناخته شده‏اى، در زمینه پرتاب‏موشک به فضا بهره مى‏برد و بالاخره این که هر دو کشور مى‏خواهند هواپیماهاى جنگى و غیرجنگى‏شان را به تمام جهان بفروشند. پس هر دو به سیستم اشلون نیاز دارند.
هفته‏نامه فرانسوى نوول ابسرواتور موفق شده است مصاحبه‏اى با ویلیام اودم، رئیس سابق آژانس امنیت ملى آمریکا در زمان ریاست جمهورى رونالد ریگان، داشته باشد. اودم در این‏گفت‏وگو در پاسخ به اتهام‏هایى که فرانسویان علیه آمریکایى‏ها درباره شنود متحدان ‏شان مطرح مى‏کنند، با وقاحت و لحنى تحقیرآمیز مى‏گوید: بى‏شک چنین عملیاتى وجود دارد. اماخوب که چه؟ رسوایى ماجرا کجاست؟ همه دنیا سعى مى‏کنند جاسوسى کنند و شما فرانسوى‏ها جلوتر از همه. اما شما خودتان را در گوشه‏اى پنهان کرده‏اید. ما قراردادهایى باانگلستان و کشورهاى مشترک‏المنافع و هم چنین، ابزار و امکانات قابل توجهى داریم. شما باید سال‏ها تلاش کنید و میلیاردها دلار هزینه کنید تا به سطح ما برسید.

محدودیت‏هاى آژانس امنیت ملى آمریکا
آژانس‏هاى اطلاعاتى آمریکا با وجود در اختیار داشتن ابزار فنى، مالى و انسانى فوق‏العاده، باز هم نمى‏توانند همه چیز را ببینند و شنود کنند. هم چنین فراوانى بیش از حد اطلاعات،مانع بررسى دقیق آن‏ها مى‏شود، شمار اطلاعات خیلى مهمى که از دید و شنود ماشین جاسوسى عظیم آمریکا پنهان مى‏ماند نیز کم نیست، تا جایى که مردان اطلاعاتى آمریکا از اطلاعات گول زننده صحبت مى‏کنند.
آژانس امنیت ملى آمریکا نتوانسته است حوادث و وقایع مهمى مثل سوءقصدهاى پیاپى علیه سفارت‏خانه‏هاى آمریکا در آفریقا، عملیات آزمایش هسته‏اى هند و شلیک موشک‏بالستیک کره شمالى بر فراز ژاپن را ره‏گیرى کند، و البته دلایل آن نیز چنین است:
هند تمام کابل‏هاى ارتباطى حساس را زیر زمین دفن کرده بود، کره شمالى کارخانه‏هاى نظامى‏اش رازیر زمین ساخته، و در آفریقا کامپیوترهاى متصل به اینترنت هنوز خیلى کمتر از تلفن است.
در فورت مید، تحلیل‏گران عکس‏هاى ماهواره‏اى کاملاً به خشم مى‏آیند. آن‏ها با همه قدرت‏شان و به ویژه با وجود در اختیار داشتن قوى‏ترین و کارآمدترین کامپیوترها، باز هم از رقابت‏با انسان در یک زمینه بسیار مشکل که بخشى از وجود آدمى است، ناتوان‏اند: هوش و فراست. آن‏ها متوجه مى‏شوند که ابزارهاى انسانى نیز با تمام کارایى و اهمیت‏شان بالاخره ظرفیت‏محدودى دارند. مهم‏ترین خطرى که کارآیى آژانس امنیت ملى را تهدید مى‏کند، گرفتار شدن در دام کلیشه‏ها و سکون است. در فورت مید، سالانه هزاران تن کاغذ خمیر مى‏شود. واین همه ماجرا نیست: پیشرفت و فراگیرى ابزارهاى رمزگذارى در سراسر جهان، به شکل قابل توجهى، مانع مطالعه اطلاعات جمع‏آورى شده از سوى آژانس امنیت ملى شده است.مثل تمام سرویس‏هاى اطلاعاتى جهان، این آژانس نیز حجم زیادى از پیام‏هاى رمزگشایى نشده را حفظ مى‏کند، به امید این که روزى بتواند این پیام‏ها را رمزگشایى کند یا این که روزى‏دستگاهى پیش‏رفته‏تر براى این اقدام ساخته شود، اما وقتى این روز فرا رسید و آن پیام‏ها هم رمزگشایى شد، آیا در جوامع جهانى شده امروز که سرعت حرف اول است، چنین‏اطلاعاتى دیگر بى‏فایده نخواهند بود؟
دقیقاً به همین دلیل است که آژانس امنیت ملى آمریکا، بى‏وقفه در پى آن است که کدهاى ویژه برنامه‏هاى رمزگذارى شده را در اختیار داشته باشد. حتى براى این منظور، خود آژانس‏امنیت ملى به تأسیس شرکت‏هاى سازنده دستگاه‏هاى رمزگذارى براى رقابت در این بازار اقدام کرده است. هم چنین آژانس براى رسیدن به اهدافش در ارتباط نزدیکى با سازندگان‏تلفن‏هاى همراه و ماهواره‏اى قرار مى‏گیرد. روابط آژانس امنیت ملى با بخش خصوصى، گاه خیلى گرم و صمیمانه است. به عنوان مثال، همگان مى‏دانند که دفتر مشاوره‏اى بسیارمعروف "Andersen Cosutting" یکى از متحدین خصوصى ویژه آژانس امنیت ملى آمریکا است. اوایل امسال نیز قراردادى بین آژانس و گروه مشاوره‏اى یاد شده
به امضا رسیده‏است که براساس آن آژانس امنیت ملى در قبال دریافت مشاوره به مدت یک سال، 13/8 میلیون دلار به گروه مشاوران یاد شده مى‏دهد.
آژانس امنیت ملى براى فراگیر کردن استاندارد رمزگذارى خودش در ایالات متحده، به شکلى خستگى‏ناپذیر تلاش و مبارزه کرده است و تا اندازه زیادى، مارک زیمر، برنامه‏نویس‏نرم‏افزار معروف PGPرا تحت فشار قرار داده است. شایع است که سرویس‏هاى اطلاعاتى آمریکا با دست‏کارى در این نرم‏افزار از آن در راه شنود استفاده مى‏کنند.

 


یکشنبه 86 اردیبهشت 16 , ساعت 10:7 صبح

 تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

16 اردیبهشت 1358 - به منظورپاسداری ازانقلاب اسلامی و فقط مرزهای کشورایران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد. این نیروی عظیم نظامی به منزله بازوی مسلح درکنارعقیده و تفکراسلامی در8 سال دفاع مقدس حماسه های بزرگی آفرید. حضرت امام خمینی(ره) رهبرکبیرانقلاب اسلامی برای تجلیل ازپاسداران فداکاردرپیامی فرمودند:« ای کاش من هم یک پاسداربودم.»


چهارشنبه 86 اردیبهشت 12 , ساعت 10:58 صبح

((وظیفه مهم هدایت جامعه است به سوى اللّه ))
امام خمینى ((ره ))

اسـتـاد مـرتـضـى مـطـهـرى در شـامـگـاه 11 اردیـبـهـشـت مـاه سـال 1358 تـوسـط کـوردلان گـروه فـرقـان بـه شـهـادت نـایـل آمـد و بـعـد از عـمـرى مـجاهدت در راه خدا و تلاش خستگى ناپذیر در زمینه هاى فرهنگى و سیاسى مذهبى به دست جاهلترین و جنایتکارترین دشمنان اسلام به ملکوت اعلى پیوست . استاد شـهـیـد در طـول عـمـر خـود رنـج هـاى فـراوانـى تـحـمل کرد و در زمینه تعلیم و تربیت کوشش فراوانى انجام داد و آثار بسیارى نیز در زمینه هاى مختلف علمى ، فلسفى و اجتماعى و... از خود بـه جـاى گـذاشـت او کـه مـعـلم اخـلاق ، فـلسـفـه ، عـرفـان و مـسـائل اقـتـصـادى بـود در تمامى این زمینه ها کارهاى تحقیقاتى و بنیادى شایسته اى انجام داده است به همین مناسبت سالروز شهادت این معلم نمونه و اسوه تقوى به عنوان روز معلم نامگذارى شـده اسـت تـا هـمواره و همه ساله ضمن بزرگداشت خاطره آن رادمرد بزرگ و مجتهد و فیلسوف بـلنـدآوازه از زحـمـات بـى شـائبـه و

ایـثارگرانه طبقه عظیم معلمان که وظیفه سنگین آموزش و پرورش کودکان ، نوجوانان و جوانان این مرز و بوم را برعهده دارند قدردانى گردد

 

 

12 اردیبهشت 1361 - مرحله دوم طرح عملیاتی بیت المقدس با حضوررزمندگان دلیرجمهوری اسلامی ایران برضدّ قوای رژیم بعثی آغازشد. ازاولین ساعات این حمله تپه استراتژیک 182درحوالی نوارمرزی فکه ازاشغال عراقی ها آزاد شد. همچنین بیش از700تن ازافراد ارتش بعثی عراق به اسارت نیروهای اسلام درآمدند.                                                                                                                

 


جمعه 86 اردیبهشت 7 , ساعت 12:56 عصر


ز. روحانى‏
ازدواج، یک مکالمه طولانى است که گاهى اوقات با جرّ و بحث‏هاى بیهوده قطع مى‏گردد. همان گونه که ارتباط، مهم‏ترین اساس زندگى است، مشاجره هم مخرب‏ترین عامل آن است.
زن و شوهر با مشاجره، هم عواطف خود را جریحه‏دار مى‏سازند و هم رابطه زناشویى‏شان را مختل مى‏سازند. همان گونه که ارتباط، باعث نزدیکى ما انسان‏ها به هم مى‏شود، دعوا و مشاجره، این ارتباط را خراب کرده، انسان‏ها را از هم دور و دورتر مى‏سازد. بسیارى از زنان و مردان، از برقرارى یک ارتباط سالم، عاجز هستند و به محض مطرح ساختن مسئله و یا مشکلى با همسر خود، وارد گرداب جرّ و بحث‏ها و سوءتفاهم‏هاى پى‏درپى مى‏شوند.
هنگامى که دو نفر ارتباط عاطفى با هم ندارند، به هنگام پیش آمدن اختلاف، نمى‏توانند از دعوا، اجتناب کنند. زن و شوهرها، هنگام دعوا و مشاجره، خیلى ساده، مسائل را به موارد شخصى و خصوصى، ربط مى‏دهند.
به جاى مشاجره و بزرگ کردن نکات منفى، باید با یکدیگر گفت‏وگو کرد. بهتر است خواسته‏هاى خود را صریح و البته با رعایت ادب و احترام، مطرح کرد. بعضى زن و شوهرها، به قدرى با هم مشاجره مى‏کنند که کم کم محبتشان از بین مى‏رود.
گاهى اوقات همسران، احساسات صادقانه، اما منفى خود را براى جلوگیرى از مشاجره، انکار مى‏کنند؛ اما در نتیجه این عمل، عشق را در خود نابود مى‏کنند. بهتر است بین گفت‏وگو و سکوت، تعادلى برقرار کرد و در نتیجه، براى ایجاد یک ارتباط سالم، باید به مهارت‏هاى ویژه‏اى مجهز باشیم و بى‏آن که احساسات صادقانه، اما منفى خود را انکار کنیم، از جرّ و بحث اجتناب کنیم.
اگر تفاوت‏هاى روحى و روانى زن و مرد، نادیده گرفته شوند، ناخواسته، دعوا پیش مى‏آید. بهترین راه براى جلوگیرى از دعوا، این است که در ایجاد و نیز حفظ رابطه‏اى صمیمى و صادقانه، تلاش کنیم. هر چه انسان با کسى صمیمى‏تر باشد، گوش دادن به حرف‏هاى او - آن هم بدون عکس العمل به احساسات منفى - مشکل‏تر است.
در دعواى بین زن و شوهرها، معمولاً موضوع مورد اختلاف، باعث دعوا نمى‏شود؛ بلکه نحوه بیان نظرات است که طرفین را مى‏رنجاند و به موضع‏گیرى وادار مى‏کند. هنگامى که مردى از لحن همسرش این چنین برداشت مى‏کند که زن، قصد مبارزه با او را دارد، همه تلاش خود را به کار مى‏برد تا ثابت کند که خودش درست مى‏گوید و حق با اوست و بنابراین، به احساسات زن، توجهى نمى‏کند و هنگامى که مرد به احساسات زن توجه نمى‏کند، او را با بى‏مهرى مى‏رنجاند؛ و حتى حق ناراحت شدن را نیز به او نمى‏دهد، بدیهى است که زن را از خود رنجانده و او را آزار داده است. در این گونه موارد، زن هم از خود واکنش نشان داده، مرد را ناراحت مى‏کند. مرد که علت واکنش زن را نمى‏داند، به جاى تغییر لحن، به تفسیر و توجیه منظور خود مى‏پردازد و نمى‏داند که در حال تدارک مقدمات یک مشاجره و دعواى تمام عیار است. او تصور مى‏کند که این زن است که قصد دعوا دارد؛ در حالى که زن، در واقع، قصد دارد در مقابل لحن تهاجمى شوهر، از خود دفاع کند و توضیحات شوهر را یک توجیه بى‏مورد دانسته، عصبانیتش بیشتر و بیشتر مى‏شود.
نکته مهم این است که برخلاف مردها که یا سکوت مى‏کنند و یا راه‏حل نشان مى‏دهند، زن‏ها با گله کردن و شکایت، کار را به دعوا و مشاجره مى‏کشانند.
زن و شوهرها براى اجتناب از دعوا، باید بدانند که موضوع اختلاف آنها، آن قدر طرف مقابل را نمى‏رنجاند که لحن آنها مى‏رنجاند. در یک دعوا، یکى از طرفین باید کوتاه بیاید وگرنه، دعوا دامنه پیدا کرده، هرگز تمام نمى‏شود.


چند نکته براى جلوگیرى از پدیدار شدن دعوا و جرّ و بحث بین همسران‏
1. همسران باید دقت داشته باشند که چه وقت یک گفت‏وگوى سالم به بحث تبدیل مى‏شود و درست در همان موقع، سکوت کنند.
2. آنها علاوه بر این که باید لحن صحبت کردن خود را درست کنند، باید به لحن طرف مقابل نیز توجه داشته باشند و ببینند نیاز عاطفى او را برآورده مى‏سازند یا نه.
3. سکوت کردن، به فرد فرصت مى‏دهد تا خونسردى خود را باز یابد و آرام گیرد؛ پس از هر سکوتى، مى‏توان با ملایمت و آرامش بیشترى گفت‏وگو را ادامه داد؛ پس شخص باید تمرین کند و در بین صحبت، اندکى سکوت کرده، درباره آن چه گفته، صادقانه فکر کند.
گفت‏وگویى که پایان خوشى دارد، نشانه صمیمیت است. طرفین مى‏دانند که دیگرى چه مى‏گوید و از این که مى‏توانند آزادانه حرف بزنند و منظور یکدیگر را بفهمند، لذت مى‏برند. گفت‏وگو در این شرایط، آهنگى نرم و ملایم دارد؛ اما در ازدواج‏هاى ناموفق، لذت گفت‏وگو در فضایى آلوده به شکایت، گله کردن خشمگینانه و سوءتفاهم، گم مى‏شود و جاى اشارات دل‏نشین ابروها و ایماهاى شیرین را نگاه‏هاى خیره و اشارات انتقادى، بهانه‏گیرى‏ها و تهدیدها پر مى‏کند.
چه حادثه‏اى رخ مى‏دهد؟ چرا صحبت‏هاى دل‏نشین، از دست مى‏روند؟ مسئله این جاست که به مرور، شیوه‏هاى متفاوت صحبت، منافع و چشم‏اندازهاى متضاد و سوءتفاهم‏ها، روى هم انباشته مى‏شوند و آهنگ دل‏پذیر صحبت را تغییر مى‏دهند.
بعضى از مسائل ارتباطى، ناشى از تفاوت‏هاى طرز تکلم زن و مرد است. اختلافِ زمانى در حاضرجوابى زن و مرد، ممکن است باعث ناراحتى طرف مقابل شود. خانم‏ها از روى عادت و در مقایسه با آقایان، به زمان بیشترى براى پاسخ‏گویى نیاز دارند و در نتیجه، زمانى را براى پیدا کردن جواب صرف مى‏کنند و این موضوع، کاسه صبر آقایان را لبریز مى‏کند و یا ممکن است مردى با تأنى و با جملات فاصله‏دار، حرف بزند و زنش که حاضرجواب و بى‏قرار است، مرتب به میان صحبت او پریده، رشته کلام او را قطع کند. در این شرایط، ممکن است مرد، عصبانى شده، زن را مورد انتقاد قرار دهد و او را متهم سازد که تو همیشه حرف مرا قطع مى‏کنى و هیچ وقت نمى‏خواهى حرف‏هاى مرا بشنوى.
بعضى‏ها اصولاً در صحبت کردن، مهارت دارند؛ زیاد حرف مى‏زنند و صحبت را کش مى‏دهند. بسیارى از پرحرف‏ها، همسر خود را به بى‏توجهى متهم مى‏سازند؛ مثلاً بارها از زنان شنیده‏ایم که مى‏گویند: شوهرم هرگز به حرف‏هاى من توجه نمى‏کند و حال آن که شوهر، کم حرف است؛ ولى کلمه به کلمه صحبت‏هاى زنش را مى‏تواند تکرار کند. دلیل این گلایه، آن است که شوهر کم حرف است؛ سکوت مى‏کند و به صحبت‏هاى زنش گوش مى‏دهد؛ ولى حالت چهره و نوع برخوردش، به گونه‏اى است که زنش او را به بى‏توجهى به حرف‏هایش متهم مى‏کند. این مشکل، ناشى از شیوه‏هاى متفاوت گوش دادن در زن و مرد است. مردها هنگام گوش دادن، سکوت بیشترى دارند و منظورشان موافقت با نظر طرف مقابل است؛ اما زن‏ها در مقایسه با مردها، با تغییر حالت چهره و اشارات مختلف، گوش دادن خود را بیشتر نمایان مى‏سازند؛ اما مردها هم انتظار دارند رفتار مشابهى از خود نشان دهند.
در نظر بسیارى از افراد، اشارات مستمع بدین معناست که «به صحبت‏هاى تو گوش مى‏دهم و از آن لذت مى‏برم» و یا این که «به خود تو توجه مى‏کنم و برایم مهم هستى» و برعکس، فقدان اشارات چهره، معانى منفى‏اى را تداعى مى‏کند که «براى تو احترام قائل نیستیم و حرف‏هایت برایم مهم نیست».
زوج‏ها اغلب از نقش و اهمیت این جنبه مهم ارتباطى، بى‏اطلاع هستند؛ حال آن که طرز صحبت و گوش دادن، احترام، محبت و توجه را تداعى مى‏کند و یا بى‏توجهى، بى‏احترامى و بى‏مهرى را مى‏رساند.
زن و شوهر، با وجود شیوه‏هاى ارتباطى متفاوت، مى‏توانند براى اجتناب از بروز کدورت‏هاى احتمالى، با هم به توافق برسند. در این صورت، زن یا شوهرى که با تأنى حرف مى‏زند، از قطع صحبت از سوى همسرش، ناراحت نمى‏شود. افرادى که صحبت دیگران را قطع مى‏کنند، مى‏توانند درباره رفتارشان، قضاوت بهترى داشته باشند که آیا بى‏جهت و بدون عمد و قصد، صحبت را قطع کرده‏اند یا نه؟
پرحرف‏ها، مى‏توانند کمتر صحبت کردن و خلاصه‏گویى را تمرین کنند و کم‏حرف‏ها هم مى‏توانند مشارکت بیشتر در گفت‏وگو را یاد بگیرند. مستمع بى‏توجه، مى‏تواند اشاراتى دال بر توجه داشتن به طرف مقابل را نشان دهد و گوینده مى‏تواند درک کند که سکوت، لزوماً به مفهوم بى‏توجهى نیست.


مقررات گفت‏وگو
شما مى‏توانید با به کارگیرى روش‏هاى زیر، گفت‏وگوهاى خود را شیرین و لذت‏بخش سازید.
1. با همسر خود هماهنگ شوید.
2. با علاقه گوش کنید.
3. از قطع صحبت او خوددارى ورزید.
4. سؤالات خود را از طرف مقابل، ماهرانه مطرح کنید.
5. سیاست و نزاکت به خرج دهید.
قانون شماره 1: شرط لازم صحبت ثمربخش، هماهنگى زن و شوهر است؛ به عبارت دیگر، زن و شوهر براى این که بتوانند با یکدیگر، ارتباط سازنده‏اى برقرار کنند، باید در مسیر صحبت یکدیگر قرار گیرند؛ زیرا در بسیارى از مواقع، زن و شوهر با آن که درباره موضوع واحدى صحبت مى‏کنند، اما روش صحبت آنها به قدرى متفاوت است که نمى‏توانند ارتباطى خوب با هم داشته باشند. ممکن است زن یا شوهر، قصد تسکین ناراحتى همسر خود را داشته باشند؛ ولى برعکس، بر ناراحتى او بیفزایند.
قانون شماره 2: گاهى اوقات، زن شکایت مى‏کند که شوهرش به حرف‏هاى او گوش نمى‏دهد؛ در حالى که شوهر مى‏تواند تمام حرف‏هاى او را تکرار کند. این مشکل، از تفاوت و اختلاف جنسى ناشى مى‏شود؛ به این معنى که زن، هنگام گوش کردن، با ابراز کلماتى مانند راستى، آره، عجب و تکان دادن اجزاى صورت یا دست، توجه خود را به طرف مقابل نشان مى‏دهد و از همسر خود مى‏خواهد رفتارى مشابه داشته باشد و در غیر این صورت، از همسرش عصبانى مى‏شود.
قانون شماره 3: قطع صحبت، براى کسى که این کار را انجام مى‏دهد، شاید خیلى طبیعى باشد؛ ولى در طرف مقابل، حس نارضایتى و افکار منفى ایجاد مى‏کند. قطع صحبت هم مانند سایر عادات مربوط به تکلم، ممکن است بخشى از طرز مکالمه اشخاص باشد و برخلاف برداشت کسى که صحبتش قطع شده، ارتباطى با خودمحورى و مخالفت نداشته باشد. در این جا نیز زن و مرد، رفتار متفاوتى از خود نشان مى‏دهند. مردها بیش از زن‏ها صحبت دیگران را قطع مى‏کنند و این رفتار آنها، تنها درباره زن‏ها نیست. قطع صحبت از سوى مردان، الزاماً نشانه بى‏احترامى آنها به شخص مخاطب نیست.
قانون شماره 4: سؤال مى‏تواند آغازگر صحبت و ادامه آن و سرانجام اسباب توقف و ناتمام ماندن آن گردد. بعضى‏ها به طور طبیعى، کم‏حرف هستند؛ در برخورد با این اشخاص، باید زمینه صحبت با آنان را فراهم ساخت. گاهى یک سؤال دقیق و حساب شده، مى‏تواند به گونه‏اى اعجاب‏انگیز، آنها را به صحبت کردن تشویق کند؛ اما پرسشى نابهنگام، طعنه‏آمیز و بى‏تناسب، مى‏تواند از ادامه صحبت، جلوگیرى کند.
گاهى اوقات، طرز سؤال و لحن پرسش‏گر، ممکن است مکالمه را متوقف کند. در بسیارى از مواقع، لحن عتاب‏آمیز سؤالات، مسئله‏ساز است. «چرا دیشب دیر آمدى؟»، از سؤالاتى است که در ادامه مکالمه، مشکل ایجاد مى‏کند. به نظر مى‏رسد که سؤال کردن در یک گفت‏وگو، امرى طبیعى است؛ اما گاهى ممکن است فردى که مورد سؤال قرار مى‏گیرد، پرسش را به حساب تردید در صلاحیت، دانش و یا صداقت خود تلقى کند. از سوى دیگر، چون شخص در حال صحبت، معمولاً به صحبت خود و ادامه آن علاقه‏مند است، سؤال بیش از حد یا بى‏جا، ممکن است مسئله‏ساز شود. گاهى نیز سؤالاتى که با چرا شروع مى‏شوند، تولید اشکال مى‏کنند؛ به این صورت که این قبیل سؤالات، اغلب، مخاطب را در موضع دفاع قرار مى‏دهد. استفاده از کلمه چرا، احتمالاً شماتت‏ها و خطاب‏هاى آمرانه و پدرانه را تداعى کند؛ چرا دیر کردى؟ چرا تلویزیون هنوز روشن است؟ این گونه سؤالات، حالت سوءظن و بى‏اعتمادى را تداعى مى‏کند(برگرفته از سایت پرسمان)

دوشنبه 86 اردیبهشت 3 , ساعت 9:11 صبح

ریاست از دیدگاه امام

ریاست در نگاه امام؛ سخت ترین امتحان انسان
امتحان مردم به ریاست، به ریاست در هر مقام، به رسیدن به هر مقام، این امتحان سخت تر است از امتحان در نقص اولاد و انفس. و مشکلتر است که انسان بتواند از این امتحان نجات پیدا بکند، و درست امتحان بدهد در معرض اعمالی که می کند و در پیشگاه خدا آبرومند باشد. رؤسا هرجا هستند، درهرکشوری هستند، دولتمردان درهرکشوری که هستند و درهرجا که هستند باید بدانند که رسیدن به این مقام، امتحان الهی بوده است و سخت امتحانی است. خودشان توجه کنند به اینکه قبل از رسیدن به این مقام به رؤسای جمهوری که سابق بودند، به نخست وزیرانی که سابق بودند، به وکلای مجلسی که سابق بودند، به استاندارهایی که سابق بودند، به دادگاه هایی که در سابق بودند، قبل از رسیدن خودشان به این مقامات به آنها اشکال داشتند و آنها را تقبیح می کردند، الان که خودشان رسیدند آیا همان نقشه را عمل می کنند که آیندگان آنها را تقبیح کنند؟ یاخیر، وقتی که به مقام رسیدند رفتاری می کنند که همان طوری که بعد از هزار و چهارصدسال نسبت به امیرالمؤمنین مردم نظر می دهند؟ ... رؤسا و دولتمردان بیدار بشوند! مخاصمه را ترک کنند!
صحیفه امام- جلد 13- صفحات 457 تا 459


شنبه 86 اردیبهشت 1 , ساعت 7:0 عصر

کاربرد بوق در جامعه

1 بوق کوچولو:(یعنی)سلام علیک(نشانه)احوال پرسی با راننده ی اشنا

2بوق:(یعنی)به...خیلی مخلصیم(نشانه)احوال پرسی با راننده ی اشنا

3بوق:(یعنی)کجایی بی وفا؟؟؟(نشانه)احوال پرسی با راننده ی اشنا

569بوق:(یعنی)کجا؟؟؟ویژه ی مسافر کشی

بوق بدون وقفه به مدت نیم ساعت:(یعنی)بدو بیا دیر شد(نشانه)صدا زدن خانم جهت رفت به مهمانی

بوق بدون وقفه معمولی با اهنگ:(یعنی)دید دید...دیدید دید!!!(نشانه)جلو مراکز درمانیهنگام مشاهده ی ماشبن عروس حتی خالی!

نصب بوق قطار روی پیکان:معنی نداره (نشانه)ذوق سر شار راننده

نصب بوق کامیون روی موتور سیکلت:نشانه بزرگواری موتور سوار

نصب ازیر به جای بوق:(یعنی)بی بو...بیبو...ویژه ی رانندگانی که عشق پلیس بازی دارند(نشانه)همکاری مردم با پلیس برای فراری دادن دزدها!!!

تیس تیس:(معنی نداره)نشانه ی کلاس بالا ی راننده.

 


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ