سلام
سال 1386 که ازسوی مقام معظم رهبری سال وحدت اسلامی و انسجام ملی نامگذاری شده و همچنین میلاد خجسته پیامبر اعظم را به همه ایرانیان تبریک عرض می کنم
نسل سوم و انقلاب اسلامی
بررسی واقعیات موجود پیرامون نسلهای انقلاب اسلامی مبین این نکته مهم است که بخشی از تفاوت های موجود بین نسل ها کاملاً طبیعی است. آرمان ها، نیازها و احساسات نسل جوان هر جامعه ای با نسل پیش متفاوت است به این معنی که معمولاً نسل های جدید، بخش هایی از دیدگاه های نسل های قبلی را تعدیل می کنند یا تغییر می دهند و برخی مواقع این تغییر و تعدیل ها بسیار جدی است. این تفاوت اگر به درستی شناخته شود و با شیوه های صحیح با آن برخورد گردد، نه تنها عارضه ای به دنبال نخواهد داشت، که موجب پختگی و ارتقای نسلهای آینده خواهد شد. بخش دیگری از این فاصله نه تنها طبیعی که مطلوب است و نشانه تحول خواهی، نوگرایی و سرزندگی نسل جوان می باشد. چنان که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرزندان خود را نه برای امروز بلکه برای بیست سال آینده تربیت کنید؛ یعنی در واقع بیست سال بعد مانند امروز نخواهد بود و فضای معنایی بیست سال بعد نیز با فضای معنایی امروز تفاوت خواهد داشت، بنابراین، دگرگونی در نسل های جدی و تا حد زیادی طبیعی خواهد بود. اما اگر شکاف نسل ها را به معنی انقطاع و انقلاب نسل ها بدانیم، به معنی که پدیده نسل ها ممکن است از مسیر سیلان عادی خود خارج شود و در شرایط خاص دچار دگردیسی ناگهانی شود و این دگردیسی به گونه ای باشد که بتوان از کلمه انقلاب در نسل ها استفاده کرد که در آن تمام مفاهیم، گزاره ها، سلیقه ها و غیره به طور ناگهانی تغییر می یابند، در آن صورت به قطع می توانیم ادعا کنیم که این امر یک واقعیت نیست بلکه یک توهم بیش نخواهد بود. چرا که انقلاب در نسل ها زمانی است که هنجارها و ارزش های قدیمی در حال از بین رفتن باشند و ارزش های جدید نیز وجود نداشته باشد، آن وقت است که جامعه دچار انقلاب می شود. و این امر در جمهوری اسلامی قابل تصور نیست و نخواهد بود. مقام معظم رهبری در تبیین رابطه نسل سوم با انقلاب اسلامی می فرمایند:
« یکى از حرفهایى که امروز محور جنگ روانى دشمن است - که لازم است آن را بگویم - این است که مىگویند نسل سوم انقلاب از ایدههاى انقلاب جدا شده است! بعد به دنبالش یک فلسفه هم مىگذارند -مثل همهى فلسفههاى قلابى و دروغین و جعلى که فقط براى توجیه یک حرف دروغ و غلط درست مىکنند تا کسى جرأت نکند بگوید این حرف غلط است- مىگویند این حرف متکى به یک فلسفه است! آن فلسفه چیست؟ آن فلسفه این است که همواره در همهى انقلابها، نسل سوم از آن انقلاب رو برگرداندهاند! حرف دروغ، حرف غلط، حرف چرند! کدام انقلابها را مىگویید؟ در سال 1789 در فرانسه انقلاب شده؛ اما نه نسل سوم، نه نسل دوم، بلکه همان نسل اول از انقلاب برگشتند! بعد از چهار، پنج سال، یک حرکت علیه انقلابیونِ اول به وجود آوردند و سه، چهار سال قدرت را قبضه کردند؛ باز بعد از چهار، پنج سال علیه آنها فعالیت شد؛ به سال 1802 که رسید، آنچنان ماهیت این انقلاب دگرگون شده بود که کسى مثل ناپلئون توانست بیاید و تاج پادشاهى را روى سرش بگذارد! ... بعد هم تا نزدیک به هشتاد، نود سال رژیمهاى سلطنتى - البته سلطنتهاى گوناگون و سلسلههاى مختلف - در فرانسه پابرجا بود، که دایماً در حال جنگ و ابتذال و فساد بودند! آن انقلاب به نسل سوم که هیچ، به نسل دوم هم نرسید؛ چون پایههاى انقلاب، پایههاى سستى بود. امروز بعد از گذشت دو قرن، بعضیها در جمهورى اسلامى خجالت نمىکشند؛ مىآیند ایدههایى که در زمان خودش یک انقلاب را نتوانسته بود به سامان برساند، با تیتر درشت به انقلابیون ایران تقدیم مىکنند؛ انقلابیونى که توانستهاند عظیمترین انقلاب را با پایههاى مستحکم به وجود بیاورند و سالهاى متمادى آن را در مقابل طوفانها حفظ کنند.
انقلاب اکتبر شوروى هم به نسل سوم نرسید. هنوز شش، هفت سال از پیروزى انقلاب نگذشته بود که استالینیسم سر کار آمد؛...حکومت به اصطلاح کارگرى، که براى طبقات ضعیف تشکیل شده بود، به حکومت استبدادِ مطلق فردى تبدیل شد...بنابراین مسألهى نسل دوم و سوم و این حرفها نبود؛ همان اوایل کار، همه چیز از دست رفته بود. این کدام فلسفه است، با کدام انقلاب تطبیق شده و در کجا تجربه شده که نسلهاى سوم انقلاب، از انقلاب برمىگردند؟ نخیر، این بسته به این است که ایدهى آن انقلاب چه باشد. اگر ایدههاى یک انقلاب بتواند نسل دوم و سوم و دهم را به خاطر اصالت و صحت خود قانع کند، آن انقلاب عمر ابدى خواهد داشت. ایدههاى انقلاب اسلامى، ایدههایى هستند که عمر ابد دارند. عدالت خواهى هیچ وقت کهنه نمىشود؛ آزادىخواهى و استقلالخواهى هیچ وقت کهنه نمىشود؛ مبارزهى با دخالت بیگانگان هیچ وقت کهنه نمىشود؛ اینها چیزهایى است که همیشه براى نسلها جاذبه دارد... مطمئن باشند همان شور و هیجان و ایمان و عواطفى که در نسل جوانِ آن روز وجود داشت و توانست آن کار را بکند، در این نسل جوان هم موجود است.»[1]
ادامه دارد
پی نوشت:
[1] - بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیر کبیر ، 9/12/1379.
وقتی فرزندان آدم و حوا در دنیای امروز به سن بلوغ نزدیک می شوند، آرام آرام احساس می کنند علاقه دارند با یکدیگر رابطه داشته باشند. این کشش بین دخترها و پسرها گاهی آن قدر جذاب و قوی می شود که بزرگترها را به اضطراب وامی دارد. بر اساس هنجارهای جامعه و دین این رابطه ها باید کنترل شود. برای این منظور باید علت و ریشه این کشش را شناخت. به نظر شما علت گرایش این آدم ها و حواهای جوان و نوجوان به رابطه با جنس مخالف چیست؟
در یک نگاه کلی می توان علل گرایش دختران و پسران به داشتن روابط با جنس مخالف را در امور زیر خلاصه کرد:
1- نوجوان و افکار غیر واقعی:
ذهن آدمی پیوسته آمیزه ای از واقعیت و عدم واقعیت است. آمیزه ای از شناخت واقعی از محیط و شناخت غیر واقعی از آن است. هر چند سنین میانسالی و پس از آن این امکان را می دهد که به این واقعیت ذهنی خویش واقف شود و بپذیرد که آنچه را او می داند و می شناسد تمامی واقعیت نیست بلکه ممکن است چیز یا چیزهایی نیز وجود داشته باشد که او نداند و یا اینکه در محاسبه وارد نکرده باشد. به این لحاظ که انسان در میان سالی اساسا با احتیاط سخن می گوید و با احتیاط عمل می کند.
به سخن دیگر نوجوان به آسانی نمی تواند از ذهن خویش خارج شود و ذهن دیگران را نیز در نظر بگیرد. به همین لحاظ است که در مورد اندیشه و باور خود مطلق عمل کند و باور خود را تقریبا به طور مطلق، درست می پندارد و باعث می شود که کمتر به عواقب عمل خویش و وقایعی که ممکن است در آینده به وقوع بپیوندند، بیندیشد. باور امروز او به طور مطلق راهنمای عمل اوست. این احتمال را کمتر به ذهن خود راه می دهد که ممکن است، اشتباه کنم و یا اینکه در آینده از عمل خویش آسیب ببینم.
یکی از منابع بسیار مهم در تعذیه فکری نوجوانان وجود افکار و شایعات رایج بین آنهاست. افکاری که معمولا در گفتگوهای خصوصی و گاه به صورت حرف های پیش پا افتاده ولی در عین حال قعطی بین نوجوانان رد و بدل می شود. این افکار و اندیشه ها را از طریق گفت و شنودهای مکرر می آموزند و به صورت راهنمای عمل مورد استفاده قرار داده و آن را واقعی و قعطی می پندارند. باورها و عقایدی که درباره روابط دختر و پسر بین نوجوانان رواج دارد از همین طریق به عنوان یک باور مسلم غیر قابل تردید می پذیرند و به ارزشمند بودن آن معتقد می شوند و به تدریج گرایش و تمایل به داشتن دوست پسر یا دوست دختر در او ایجاد می شود. اطمینان و اعتمادی که به سخنان و باورها و افکار دوستان صمیمی و هم سن و سالان خود پیدا می کند بیش از اطمینانی است که به گفته های خانواده و مربیان دارد و آنها را واقعی می پندارد و چون آنها را مطلق و کاملا صحیح تلقی می کند و به عواقب آن نمی اندیشد، به باورها و افکار مقابل نمی اندیشد و برای کشف مطالب جدید و ورود به دنیایی نو، مشتاقانه و به فضای ارتباط جنسی مخالف حرکت می کنند و علی رغم مخالفت احتمالی والدین یا دیگر مربیان در خانواده و جامعه در حرکت خود و اصرار ورزیدن برای داشتن رابطه با جنس مخالف تردید و شکی نمی کنند. و حتی این رفتار را قابل جمع با ارزش های دینی و اخلاقی می دانند و چه بسا به برخی رفتارهای دینی مثل نماز، روزه و سایر عبادات عملا پای بند باشد و درعین حال این رفتار را هم نامطلوب تلقی نکنند و تضادی بین این دو رفتار نبینند و هر دو نوع رفتار از او مشاهده شود.
2- خانواده و شیوه برخورد با نوجوان:
دومین و شاید مهم ترین عامل گرایش نوجوانان و جوانان به داشتن ارتباط با جنس مخالف، خانواده است. خانواده نقش تعیین کننده ای در شکل دهی رفتارهای اجتماعی فرزندان خود دارند. آنها باید در این فکر باشد که فرزندان امروزه با گسترش وسائل ارتباط جمعی و حضور پیدا کردن جوانان اعم از دختر و پسر در اجتماع و گسترش ارتباط زن و مرد با یکدیگر، به سرعت رشد کرده و وارد اجتماع خواهد شد و نیازمند آموزش های خاص و فراوان است و در صورت تسامح مشکلاتی را برای خانواده و جامعه ایجاد خواهد کرد. یکی از مهم ترین مواردی که در زمینه تربیت اجتماعی، باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد آماده ساختن فرزند برای رو در رو شدن با جنس مخالف است. اطلاعات کافی از وضعیت موجود و چگونگی برخورد با جنس مخالف و خطرات احتمالی آن را به نوجوان ارائه نموده با چشمی باز و پر از بصیرت و بینش وارد صحنه اجتماع شده و آمادگی کافی برای مقابله با تنش ها احتمالی داشته باشد. به عبارت دیگر قبل از آن که نوجوان برخی مسائل در زمینه مسائل جنسی و یا ارتباط با جنس مخالف را از دوستان و هم سالان خود بشنود یا ببیند، خانواده باید به تربیت رفتار اجتماعی فرزندان شان همت گمارند این کار مستلزم دو عامل است یکی شناخت صحیح و درست از الگوی مناسب رفتار اجتماعی دوم ارائه صحیح این الگو به فرزند.
از آنجا که معمولا خانواده در یکی از این دو عامل یا در هر دو عامل با مشکل روبرو هستند زمینه گرایش فرزندان به تماس و ارتباط با جنس مخالف را فراهم نموده اند. یعنی گاهی خانواده ها و والدین به خاطر نداشتن یک الگوی مناسب متکی بر ارزش های دینی و اخلاقی به طور صحیح و یا به خاطر ناتوانی در ارائه آن الگوی صحیح به فرزندان خود به دلیل نداشتن رابطه عاطفی و مناسب با آنها، گرایش نوجوان به سخنان و رفتار هم سالان خود بیشتر از گرایش آنها به سخن و ارزش های والدین نموده اند. در واقع افراط و تفریط هایی که خانواده ها در امر ارائه الگوی صحیح و ساختار مناسب اخلاقی و دینی دارند باعث می شود نوجوانان ترسیم دقیقی از چگونگی ارتباط مناسب با جنس مخالف نداشته باشند. برخی از خانواده ها نسبت به ارزش های دینی و اخلاقی کاملا بی توجه هستند و فرزندان خود را کاملا آزاد و به حال خود گذاشته و هیچ کنترلی نسبت به رفتارهای اجتماعی و ارتباطات خارج از خانه وی ندارند و چه بسا خودشان نیز اعتقادی به لزوم رعایت اصول دینی و اخلاقی ندارند و در نتیجه فرزندان شان نیز به حدود اخلاقی و شرعی پایبند نیستند و رعایت آن ها را نوعی محدودیت تلقی می کنند. طبیعی است که اعضای و چنین خانواده هایی ارتباط با جنس مخالف را تنها نامطلوب تلقی نمی کنند بلکه آن را ارزشمند می دانند و به آن افتخار می کنند.
برخی دیگر از خانواده ها برداشت های افراط گونه از قوانین و مقررات اخلاقی و دینی دارند و یا در انتقال اطلاعات و آموزش فرزندانشان در مورد وضعیت و واقعیت جنس مخالف کوتاهی می کنند و حاضر نیستند مسائلی را که در تربیت اجتماعی و یا تربیت جنسی فرزندانشان لازم و ضروری است به آنها آموزش دهند. طبیعی است اگر از قبل و از طریق اعضای خانواده و مربیان دلسوز در یک فضای سالم، آموزش ها و اطلاعات مفید به نوجوان ارائه شود با رسیدن فرد به مرحله بلوغ جنسی و بیداری غریزه جنسی در صورت بروز برخی آشفتگی ها، راه مقابله با آن را خواهد دانست و در کنترل و تعادل جنسی به آن نقش مثبتی ایفا خواهد کرد. نه آن که برای اطلاع یافتن از حقیقت مطلب و براساس حس کنکجاوی، در مسیر خطا قرار گیرد و فریب برخی عوام فریبی ها و مسیرهای گول زننده دوستان ناباب و افراد سودجو بخورند.
3- فقدان روابط عاطفی مناسب بین والدین و نوجوان:
خانواده ها باید شرائطی را فراهم آورند که فرزندان شان بتوانند به آسانی افکار و تمایلات خویش و مشکلات و تعارضات خود را با والدین یا دیگر اعضای خانواده خویش در میان بگذارند. خانواده ای که در آن احساس بیگانگی و تنهایی می کند و کسی را به عنوان هم راز و هم سخن و هم کلام نیابد، نمی توان آن را خانواده مطلوبی به لحاظ تربیتی به شمار آورد. و متأسفانه برخی والدین، شرائط را به گونه ای ایجاد می کنند که فرزندان شان نمی تواند در یک موقعیت آرام و مناسب با آنها به گفتگو بنشیند. برای چنین فضایی زمینه را برای ایجاد ارتباط عاطفی نوجوان با فردی خارج از خانواده فراهم نموده و او را هم راز و دلسوز خود انتخاب خواهد کرد که آغاز مشکلات خواهد شد.
در حقیقت در چنین خانواده هایی نوجوان و جوان جرأت اظهار عقیده و بیان مشکلات خود را ندارد. برخی از پدران سلطه و اقتدار خود در این می دانند که با چهره اخم آلوده و خشن در خانه حضور پیدا نموده و از هر گونه مکالمه دوستانه و ارتباط عاطفی مناسب با فرزندان شان اجتناب ورزند و معتقدند نباید به فرزندان خود رو بدهند و آنها را نسبت به خود اصطلاحا پر رو کنند. به همین دلیل به گونه ای رفتار می کنند که فرزند بین خود و او لایه ای بسیار محکم و غیر قابل نفوذ احساس می کند.
والدینی که سعی می کند سلطه خشونت بار خود را به هر قیمتی که شده، حفظ کنند و فرزندانی که در خانه، دوستی برای خود نمی یابند و کینه و خشونتی مستمر را در دل می پرورانند جذب روابط عاطفی با افرادی بیرون خانواده می شوند یا رابطه با جنس مخالف را ترجیح می دهند.
4- فقدان شرائط مناسب برای ازدواج:
بدون شک یکی از غرایز به ودیعه گذاشته شده در انسان غریزه جنسی اوست که هم پسران و هم دختران با رسیدن به مرحله بلوغ جنسی، باید با بهره گرفتن از امکانات و شرائط مناسب بتوانند به این غریزه پاسخ مثبت داده و ارضاء نمایند و گر نه به انحراف کشیده می شود و از مسیر خود فاصله خواهد گرفت. غریزه جنسی یک نیاز همگانی است که اگر به طور صحیح تأمین نشود، خطرناک شده و پیامدهای بدی را به دنبال خواهد داشت. گسترش ارتباطات و حضور دختر و پسر در جامعه و مجامع علمی و دانشگاهی این نیاز را تشدید کرده و احساس نیاز را مضاعف می کند و از طرف دیگر چون شرائط فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و خانوادگی برای ازدواج (یعنی تأمین معقول و مشروع این غریزه) فراهم نیست نوجوان و جوان برای تأمین این نیاز به ارتباط با جنس مخالف تمایل پیدا کرده و اگر پای بند اصول اخلاقی و ارزشی و دینی نباشد این ارتباط گسترش پیدا خواهد کرد و به عنوان یک مشکل و گاهی معضل اجتماعی و فرهنگی در سطح جامعه مطرح می شود. امید است با فراهم شدن شرائط و امکانات برای ازدواج و گسترش فرهنگ آن بین خانواده ها و تمهیداتی که سازمان ها و نهادهای اجتماعی می توانند تدارک کنند از این روابط نامطلوب بین دختر و پسر در سطح جامعه، اندکی کاسته شود
بدون تردید امروز، برنده ترین اسلحه دشمن تهاجم فرهنگی به حساب می آید. به عنوان نمونه به این دو گزارش توجه شود:
1. به گفته یک مقام آگاه در حال حاضر 97 ماهواره متلعق به 15 کشور جهان برای مردم ایران برنامه های تلویزیونی پخش می کنند که برخی از این ماهواره ها بیش از 200 کانال تلویزیونی را به صورت دیجیتال پخش می کنند. این منبع آگاه افزود از این تعداد 600 شبکه تلویزیونی در سازمان صدا و سیما و برخی نهادهای نظامی، فرهنگی و اطلاعاتی، مونیتور می شود، بنابراین گزارش از این تعداد شبکه، 11 شبکه آن به زبان فارسی است و اکثر آنها علیه نظام اسلامی ایران و هنجارهای فرهنگی و اجتماعی برنامه پخش می کنند. (هفته نامه بصیرت، سال نهم، شماره 26، 10/2/82، ص 4؛ مجله مبلغان، شماره 43، 1426، ص 25)
2. صهیونیست معروف «نتانیاهو» گفت: «برنامه های ماهواره، به مثابه یک نیروی شورشی بسیار مؤثری عمل می کنند؛ بچه های ایرانی مسلما لباس های زیبای را خواهند خواست که در شوهای تلویزیونی می ببنند. آنها استخرهای شنا و شیوه زندگی فانتزی خواهند خواست». (روزنامه جمهوری اسلامی 23/6/1381؛ مجله مبلغان، همان)
و هم چنین «6/1 ترلیون بیت، تبادل روزانه اطلاعات در دنیای اینترنت است» وطی یک سال گذشته (82) سایت های فاسد و خشونت آمیز 70% افزایش یافته است». (اصغر جدائی، آمارها پرده بر می دارند، قم، چاپ اول، 1383، ص 186-187)
قابل انکار نیست که آثار سوء این تبلیغات گربیان جامعه ما، خصوصا برخی جوانان را نیز گرفته است، حال باید پرسید کدامین مکتب، و با ارایه چه طرحی و برنامه ای شعله های سوزان این فاجعه را مهار می کند؟
قرآن و اهل بیت علیهم السلام طرح و برنامه خود را در این زمینه در دو بخش ارائه می دهد:
پیشگیری از فساد و تهاجم فرهنگی
عوامل بازدارنده و از بین برنده گناه
البته عواملی نیز بین دو گروه بالا مشترک هستند که در این مقاله به بخشی از گروه پیشگیری از فساد توجه می شود و در شماره های بعد به دیگر عوامل.
پیشگیری از فساد و تهاجم فرهنگی
برای حفظ جان انسان ها و سلامت جامعه، پیشگیری مقدم بر درمان است.
کنترل اندیشه
امامان معصوم علیهم السلام به عنوان مفسران اصلی قرآن برای پیشگیری از گناه و فساد بر تقویت و تحکیم باورها و اندیشه ها تأکید می کردند. فردی خدمت حضرت امام حسن علیه السلام (یا امام حسین علیه السلام) شرفیاب شد و گفت: من مرد گناه کاری هستم و نمی توانم گناه را ترک کنم. مرا پند دهید. حضرت فرمود: «پنج کار را انجام بده، آن گاه هر چه می خواهی گناه کن. جایی را پیدا کن که خداوند تو را نبیند و هر چه می خواهی گناه کن. هنگامی که ملک الموت نزد تو می آید تا تو را قبض روح کند او را از خود دور کن. و هر چه می خواهی گناه کن. هنگامی که مالک (دوزخ) تو را به درون آتش وارد می کند، در آتش نرو و هر چه می خواهی گناه کن». (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، ج 78، باب 20، حدیث 7)
این روایت کاملا اندیشه سازی می کند که باور کنیم این جهان محضر خداوند است و جهان را پایانی بنام قیامت و در آن بهشت و جهنمی است. آن هم بعد از حسابرسی دقیق به تمام اعمال حتی ذره ها.
کنترل چشم و گوش
قرآن انسان را در برابر تمامی اعضای خود مسؤل می شمارد و سخت به او هشدار می دهد، که در برابر کارکرد هر یک از آنها باید جوابگو باشد، قرآن کریم در این باره می فرماید: « وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً ؛ و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن زیرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد ». (اسراء، 36)
قرآن درباره چشم تأکید جداگانه ای دارد چرا که استفاده نامطلوب از آن، در جهت دامن زدن به آتش شهوت و تهییج نابجا و خطرناک غریزه جنسی، سخت و خطرآفرین است لذا قرآن می فرماید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ إِنَّ اللّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ*وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاّ ما ظَهَرَ مِنْها ؛ به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند که این براى آنان پاکیزهتر است زیرا خدا به آنچه مىکنند آگاه است. و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاکدامنى ورزند و زیورهاى خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست». (نور، 30-31)
نکاتی در آیه قابل دقت است:
1- با این که مسأله حرمت نگاه مشترک بین مردان و زنان است برای تأکید بیشتر دو خطاب جداگانه آمده، یک بار خطاب به مردان و بار دیگر روی سخن با زنان است.
2- خطاب اول به مردان است شاید رازش این باشد که تأثیرپذیری مردان از نگاه بسیار بیشتر از زنان است و پاکی چشم مردان باعث کنترل آرایش ها و عشوه گری های زنان که برای جلب نگاه مردان است، می شود.
3- آخرین نکته این است که فلسفه این دستور پاکیزه شدن روح و روان انسان هاست «ازکی لهم»
در منابع روائی از نگاه به نامحرم، تعبیر به زنای چشم، تیر مسموم شیطان، و ... شده است. از امام هفتم درباره آین آیه «یا ابت استأجره ... »سخن دختر شعیب که گفت: ای پدر! موسی را اجیر کن که بهترین اجیر، انسان قدرتمند و امینی است» فرمود: «حضرت شعیب به دخترش گفت: دخترم! قدرت موسی را از بلند کردن سنگ بزرگ دریافتی، اما امانت وی را چگونه شناختی؟ دختر جواب داد: هنگامی که به طرف خانه می آمدیم در آغاز من جلوی او راه می رفتم، ولی او از من خواست که پشت سرش راه بروم و گفت: هر گاه من راه را اشتباه رفتم به من تذکر بده؛ چرا که مردمی هستیم که به پشت زنان نگاه نمی کنیم». (حر عاملی، وسائل الشیعه، داراحیاء التراث، ج 14، ص 145)
علی علیه السلام فرمود: « نعم صارف الشهوات غض الابصار؛(محمدی ری شهری، میزان الحکمه، مکتبه الاعلام الاسلامی، ج 1، ص 72) چشم پوشی از نگاه (به نامحرم) عامل خوبی برای بازدارندگی از شهوت است».
کنترل ارتباط و سخن
قرآن برای پاس داری از حریم پاکی و جلوگیری از انحرافات، رعایت ضوابطی را در روابط مرد و زن ضروری دانسته و آزادی مطلق و بدون قید و دوستی ها و عسق بازی های مصطلح امروزی را ناپسند و مردود شمرده است (در مورد ازدواج های عشقی به این تحقیق توجه کنید:
دکتر«اسنل پنتی» کارشناس بزرگ امریکایی در امر زناشویی این عبارت را منتشر کرد: به خاطر عشق ازدواج نکنید، ازدواج عشقی، زهرآگین ترین نوع ازدواج است. این کارشناس که سی سال است منحصرا به پرونده ها ازدواج و طلاق در شهرهای بزرگ و پر جمعیت آمریکا و دیگر کشورهای جهان رسیدگی می کند درباره علت طلاق می گوید: افسانه عشق یکی از مخرب ترین اختراعات بشر است. در آمریکا ازهر صد ازدواج عشقی 93 تای آن با شکست دردناک روبرو شده اند و در فرانسه وضع بدتر است، عمر متوسط ازدواج عشقی 5/3 ماه است در آمریکا از هر پنج فقره جنایت یک فقره اش محصول مرافعات کسانی است که به واسطه عشق ازدواج کرده اند. (علوم جنایی، ج 2، ص 1016، فساد سلاح تهاجم فرهنگی، سید محمود مدنی، ص 300) و همین طور ارتباط نامه ای و تلفنی نامناسب را روا نمی دارد. اسلام صحبت کردن زن و مرد را در مورد ضروری و در جریان رسیدگی به کارهای روز مره زندگی اجازه داده، اما برای پیشگیری از پیامدهای سوء احتمالی، سفارش نموده که با ناز و عشوه گری و طنازی سخن نگوئید، در این باره می خوانیم: «فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا؛ (احزاب، 32) به گونه ای هوس انگیز(با مردان نامحرم) سخن نگوئید تا بیماردلی در شما طمع نکند، و به گونه ای شایسته و معمولی سخن بگویید».
گاه جنایت بزرگ از یک شوخی نابجا و ارتباط ناروا به وجود می آید. پرونده های فراوانی در داخل کشور وجود دارد که یک عشوه گری یا طنازی حرف زدن باعث ارتباط نامشروع و سرانجام قتل شوهر و یا قتل های دیگر شده است.
در حدیثی می خوانیم : «کسی که به حرام دستش را به دست زنی برساند، چون به صحرای محشر در آید، دستش بسته باشد، و کسی که با زنان نامحرم، خوش طبعی، شوخی و مزاح کند، خداوند در عوض هر کلمه، هزار سال او را در محشر حبس می کند، و اگر زنی راضی باشد که مردی به حرام او را در آغوش بگیرد، ببوسد یا به حرام با او ملاقات نماید و یا با او خوش طبعی کند، بر او نیز گناهی همانند مرد است». (علامه مجلسی، عین الحیوه، ص 140)
قرآن نه تنها ازدواج را ناپسند نمی داند، بلکه آن را عملی عبادی و مطلوب و در برخی موارد واجب شمرده است. بدون تردید اگر در جامعه ای زمینه ازدواج و تشکیل خانواده به صورت آسان به همان گون که اسلام خواسته فراهم شود، گناهانی برخواسته از غرائز جنسی ریشه کن خواهد شد و تنها کسانی به سمت جرایم جنسی و بی عفتی خواهند رفت که از سلامتی روانی برخوردار نباشند.
قرآن کریم اصرار فراوان بر این مسأله مهم دارد و برخی دغدغه هایی را ممکن است بر اثر ازدواج پیش آید مردود شمرده است. به آیاتی در این زمینه اشاره می شود.
1- ازدواج عامل آرامش: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی ذلِکَ َلآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ؛ (روم، 21) و از نشانه هاى او اینکه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در این [نعمت] براى مردمى که مى اندیشند قطعا نشانه هایى است».
2- همه نیاز به ازدواج دارند: ازدواج مخصوص دنیازدگان نیست حتی انسان هایی که در بالاترین رتبه معنوی قرار دارند نیز بی نیاز از این نمی باشند. قرآن کریم می فرماید: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلاً مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجًا وَ ذُرّیةً؛ (رعد، 38) و قطعا پیش از تو [نیز] رسولانى فرستادیم و براى آنان زنان و فرزندانى قرار دادیم».
3- ازدواج و توسعه اقتصادی: برخی افراد فقر و نداری را بهانه ای برای عدم ازدواج می دانند. قرآن این فرهنگ را غلط دانسته و با صراحت اعلام می دارد هر کس پا به عرصه ازدواج و خانواده گذارد وضع اقتصادی او را نیز دگرگون می کند:« وَ أَنْکِحُوا اْلأَیامى مِنْکُمْ وَ الصّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یکُونُوا فُقَراءَ یغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلیمٌ؛ (نور، 32)بى همسران خود و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خویش بى نیاز خواهد کرد و خدا گشایشگر داناست».
اسلام برای ارضای صحیح مسائل جنسی، ازدواج و در صورت مهیا نبودن شرایط آن، ازدواج مدت دار و موقت را توصیه نموده است. اسلام اصرار فراوانی دارد که محیط خانواده برای کامیابی زن و شوهر از یکدیگر آمادگی کامل داشته باشد. زن یا مردی که از این نظر کوتاهی کند مورد نکوهش صریح و اسلام قرار گرفته است. اسلام اصرار فراوانی به خرج داده است که محیط اجتماع، محیط کار و عمل و فعالیت بوده از هر نوع کام یابی جنسی درآن محیط خودداری شود. فلسفه تحریم نظربازی و تمتعات جنسی از غیر همسر قانونی و هم چنین فلسفه تحریم خودآرایی و تبرج زن برای بیگانه همین است. (مرتضی مطهری، اخلاق جنسی دراسلام و جهان غرب، قم، انتشارات صدرا، ص 47)
در روایات نیز تعابیر زیبائی از ازدواج شده است که به یک نمونه اشاره می شود، تا روشن شود که ازدواج در پیشگیری از جرایم نقش مؤثر و کلیدی دارد.
حضرت صادق علیه السلام فرمود: «من تزوج احرز نصف دینه...؛ (وسائل الشیعه، همان، ج 14، ص 5) آن کس که ازدواج نمود نصف دین خویش را حفظ کرد پس از خدا بترسید در حفظ نیمه دیگر آن».
ازدواج موقت
واقعیت این است که جوانان ما در زمان کنونی از سه جهت آماج مشکلات و گرفتاری ها می باشند: از طرفی ادامه تحصیلات تا سن بیست سالگی بلکه بالاتر امری است ضروری، و از سوی دیگر راه یافتن به بازارکار و آماده نمودن زمینه مالی ازدواج فرصتی طولانی می طلبد، و از جانب سوم غریزه جنسی در دنیایی پر از تهییج و تحریک و فیلم و سی دی و اختلاط و ... همه را در فشاری طاقت فرسا قرار می دهند، بهترین راه حل در کوتاه مدت، ازدواج موقت است، قرآن درباره ازدواج موقت می فرماید: « وَ أُحِلَّ لَکُمْ ما وَراءَ ذلِکُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِکُمْ مُحْصِنینَ غَیرَ مُسافِحینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَریضَةً وَ لا جُناحَ عَلَیکُمْ فیما تَراضَیتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَریضَةِ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلیمًا حَکیمًا؛ (نساء، 24)و براى شما حلال است که [زنان دیگر را] به وسیله اموال خود طلب کنید در صورتى که پاکدامن باشید و زناکار نباشید و زنانى را که متعه کرده اید مهرشان را به عنوان فریضه اى به آنان بدهید و بر شما گناهى نیست که پس از [تعیین مبلغ] مقرر با یکدیگر توافق کنید [که مدت عقد یا مهر را کم یا زیاد کنید] مسلما خداوند داناى حکیم است ».
اگر واقعا آنچه را اسلام در مورد عقد موقت سفارش نموده به خوبی اجرا شود کسی دچار بی عفتی نخواهد شد.
البته در مورد ازدواج موقت شرائط و نکات فراوانی لازم است مراعات شود، یکی از آن نکات این است که این امر بیشتر برای افراد مجرد و مردهای بی همسر مطرح است نه مردانی که همسر و یا همسران قانونی دارند.
حجاب حافظ عفت و پاسدار کرامت
بد حجابی و بی حجابی از دستاوردهای شوم استعمار جدید و حربه مهم تهاجم فرهنگی است. درمقابل حجاب و پاسداری از آن یکی از مهم ترین عامل صلاح و سداد جامعه شمرده می شود. هر جامعه ای که حجاب و عفاف خود را حفظ کرده دین و فرهنگ خود را نیز نگه داشته است و هر جامعه که حجاب در آن کم رنگ شده به همان نسبت دین و فرهنگ و آداب نیز رنگ باخته است. قرآن درباره حجاب دستورات اکیدی دارد که به نمونه هایی اشاره می شود.
1-«اى پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهاى خود را بر خود فروتر گیرند این براى آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است ». (احزاب، 59)
در شأن نزول آیه فوق آمده که شب هنگام زنان برای نماز مغرب و عشاء به مسجد می رفتند برخی از جوانان هرزه برسر راه آنها می نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار می دادند و مزاحم آنان می شدند. آیه نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را به طور کامل رعایت کنند تا به خوبی شناخته نشوند و کسی بهانه مزاحمت نداشته باشند. (تفسیر نمونه، ج 17، ص 426).
دو نکته در آیه با توجه به شأن نزول قابل دقت است:
1- برای جلوگیری از مزاحمت های خیابانی دستور حجاب کامل به زنان می دهد هر چند در آیه بعدی مزاحمان را نیز تهدید کرده است، معلوم می شود حجاب در ریشه کنی هرزگی و مزاحمت ها نقش دارد.
2- زنی که حجاب دارد، به عنوان زنی با شخصیت و متدین شناخته می شود لذا با عمل خود به هرزگان اجازه نمی دهد که به حریم او اهانت نمایند. نویسنده سید جواد حسینی
، ماده ای محرک است که از تصفیه کوکائین به دست می آید و به اشکال مختلف تدخین (استنشاق دود) میشود. (Crack) که گاهی راک (Rock) نیز کرک نامیده میشود
خطر کرک در چیست؟
یقینا یکی از آشناترین جملات در رابطه با سوء مصرف مواد مخدر و محرک این است که شخص به محض استفاده از آن، دیگر نمیتواند مصرف این مواد را ترک کند. تنها سه بار مصرف مقدار بسیار اندکی از کرک، اعتیاد به آن را حتمی خواهد کرد و پس از این زمان بسیار کوتاه، شخص را به شدت به خود نیازمند و وابسته میکند.
تقریبا هرگونه حالت تحرک و نشاط روحی و جسمی که توسط مواد اعتیاد آور ایجاد شود، با حس بیحالی و لختی همراه خواهد بود و هر چقدر مقدار به اصطلاح "پرواز" شادمانه حاصل از این سوء مصرف، بالاتر باشد، "سقوط" و احساس خماری و افسردگی پس از آن شدیدتر و طولانی تر خواهد بود.
اعتیاد از همین جا آغاز میشود زیرا نیاز به فرار از این حالت ناگوار، موجب مصرف مجدد کرک شده و پس از برطرف شدن تاثیر اولیه کرک، حالت افسردگی باز میگردد…و این چرخه همچنان ادامه میابد.
چرا آمار توزیع و مصرف کرک بالا است؟
فروشندگان مواد مخدر علاقه بسیاری به فروش کرک دارند زیرا نه تنها ارزان تر از کوکائین است و راحت تر به فروش میرسد، بلکه مصرف آن هم ساده تر است و به ظاهر چندان "خطرناک" نمیرسد و از طرفی پنهان کردن آن هم ساده است.
به این ترتیب فروش کرک در شهرهای بزرگ جهان و در مکانهایی مانند میادین شهر، مدارس، فروشگاههای بزرگ و … که پیش از این برای این تجارت مکانهایی بسیار خطرناک محسوب میشدند، به شدت افزایش یافته است.
یک عمر پشیمانی و افسردگی در مقابل ۵ دقیقه لذت ظاهری!
تدخین کرک برای شخص حس نشاط ظاهری شدیدی به دنبال دارد که حدود ۵ تا ۷ دقیقه طول میکشد. اما پس از آن با افسردگی حاد، احساس بی ارزش بودن و ولع فراوان برای مصرف مجدد این ماده، ادامه میابد.
در یک دوره زمانی بسیار کوتاه، این ماده کنترل مصرف کننده را در دست میگیرد و این الگوی رفتاری به اعتیاد شدید می انجامد. نیاز به مصرف مکرر کرک به دوره هایی که معتادان کرک آنرا binge ( مدت عیاشی) مینامند، می انجامد. در یک دوره مصرف فرد تا جایی که پول و یا کرک در اختیار دارد و یا تا زمانی که به اغما فرو رود، به مصرف کرک ادامه میدهد.
تهیه مواد از هر طریق ممکن
نیاز به کرک بر هر نیاز و وابستگی عاطفی غلبه کرده و فرد معتاد برای تهیه آن به هر جنایت و عمل خشونت آمیز دست میزند.
در میان افراد معتاد به هر گونه ماده اعتیاد آور، تهیه "مواد" در بسیاری از مواقع از راههای نامشروع و خلاف انجام میگیرد و بسیاری از کسانی که به کرک اعتیاد دارند نیز برای برآمدن از عهده مخارج تهیه مداوم آن به روشهای خلافکارانه دست میزنند. اما نکته پر اهمیت این است که دست زدن این افراد به اعمال خشونت بار و جنایتکارانه دلیل مهم دیگری هم دارد و آن بروز رفتارهای شرورانه و پرخاشگرانه ناشی از بروز بیماری پارانویا (بیماری سوء ظن) است که از عوارض مصرف کرک به شمار می آید و در واقع پرداختن این اشخاص به اعمال خشونتبار، لزوما به دلیل نیاز به پول نیست.
اثرات روانی مصرف کرک چیست؟
شخصی که کرک مصرف میکند به سرعت در حالات و شرایط مختلف روانی در حرکت است که با خوشی و رضایت فراوان و احساس برانگیختگی و هیجان همراه است، سپس با کم شدن اثر این ماده، دلتنگی و افسردگی و متعاقب آن زودرنجی، بی خوابی و پارانویا بر شخص غلبه میکند.
معتادان به کرک، ممکن است حالات روانی اسکیزوفرنیک، توهم و خطاهای حس را نیز تجربه کنند. کسانی که مصرف کرک بسیار زیادی دارند در یک binge (مصرف) تمام این حالات را از سر میگذرانند، عده ای از این افراد در اثر ابتلا به پارانویا و افسردگی ناشی از مصرف دائم کرک، دست به خودکشی یا جنایت میزنند.
مصرف بیش از حد یا Overdose و جنون
تدخین کرک، به علت مقدار بسیار زیاد ماده محرکی که وارد جریان خون و به دنبال آن به مغز میکند، احتمال مصرف بیش از حد و مرگ آور یا مسمویت از کوکائین را هم افزایش میدهد. نشانه های این دو وضعیت مشابه بوده و شامل تهوع، استفراغ و تنفس نامرتب، تشنج و اغما است که میتواند به مرگ منتهی شود.
مصرف همزمان کوکائین با الکل یا مواد مخدر دیگر، میتواند واکنشهایی شدید و مرگ آور به دنبال داشته باشد. مصرف مداوم کرک ممکن است به جنون کوکائین منجر شود که نوعی حالت روانی دائمی بوده و نشانه های آن پارانویا و توهم دیداری و شنیداری است.
تاثیرات فیزیکی مصرف کرک
ابتدایی ترین تاثیرات جسمانی کرک، گلودرد مزمن، گرفتگی صدا و تنگی نفس است که به برونشیت (ورم نایژه) و نفخ ریه منجر میشود. چشمها درشت شده و شخص هنگام تمرکز برای دیدن هر چیز، هاله هایی نورانی در اطراف آن مشاهده میکند.
ضربان قلب تا حد ۵۰% افزایش میابد و رگها به سرعت منقبض شده موجب بالا رفتن فشار خون میشوند که میتواند به حمله قلبی، تشنج و سکته منجر شود. کرک به دلیل از بین بردن میل به غذا خوردن و ایجاد بیخوابی، موجب کاهش وزن شدید و سوء تغذیه میشود.
چه کسانی از کرک استفاده میکنند؟
هرچند کوکائین زمانی به عنوان ماده مخدر طبقه ممتاز شهرت داشت، اما اعتیاد به کرک محدود به یک گروه سنی یا شرایط اجتماعی / اقتصادی خاص نیست. در واقع کرک ارزان و در دسترس بوده لذا مصرف کوکائین را برای همه ممکن ساخته است. در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان، اعتیاد به کرک نه تنها از سنین مدرسه، که از هنگام تولد و توسط مادران معتاد، آغاز میشود!
چگونه معتادین به کرک را تشخیص دهیم؟
یک نشانه ابتدایی سوء مصرف کرک، جدایی ناگهانی جسمی / روحی فرد از کانون خانواده و تغییر رفتار چشمگیر اوست. هرچند بسیاری از نشانه های زیر با مشکلاتی چون اختلالات احساسی یا گذراندن دوران سخت بلوغ مشابه است، اما هرگز نباید احتمال مصرف مواد محرک یا مخدر را از نظر دور داشت :
• تغییرات بارز در شخصیت و رفتار
• از دست دادن توجه و تمرکز
• کاهش وزن
• ناپدید شدن لوازم قیمتی خانه و نداشتن توضیح قانع کننده برای مقدار پول خرج شده
• رفت و آمد با افراد معتاد
• آشفتگی چشمگیر
• رفتار کینه توزانه با افراد خانواده و دوستان
• برنامه خواب نامنظم
• بی توجهی به آراستگی ظاهری
• پارانویا شدید (سوء ظن به همه)
• بی قراری
• اضطراب
۵ نشانه هشدار دهنده
به گفته معتادین به کرک حالات زیر در هنگام برطرف شدن آثار ماده محرک بروز میکنند :
• نگرانی و بیقراری برای تهیه مجدد کرک
• افسردگی شدید
• فقدان انرژی و بی اشتهایی
• بی خوابی
• داشتن احساساتی متناقض از عشق و تنفر نسبت به خود
یکی از کشاورزان همواره در مسابقات ، جایزه ی بهترین غله را به دست می آورد و به عنوان کشاورز نمونه شناخته شده بود.رقبا و همکارانش علاقه مند شدند که سر از کار اتو در آورند و راز موفقیتش را بدانند.به همین سبب او را زیر نظر گرفتند و مراقب کارهایش بودند.
پس از مدتی جستجو ، سر انجام به نکته عجیب و جالبی رو به رو شدند. این کشاورز پس از هر نوبت کشت ، بهترین بذرهایش را به همسایگانش می داد و آنها را از این نظر تامین می کرد. بنابراین همسایگان او باید فاتح مسابقات می شدند نه خود او!
کنجکاوی بیشتر شد و و کوشش علاقه مندان به کشف این موضوع کع با تعجب و تحیر نیز آمیخته شده بود ، به جایی نرسید . سرانجام تصمیم گرفتند که از خود او بپرسند و پرده از این راز عجیب بردارند. کشاورز هوشیار و دانا در پاسخ همکارانش گفت:"چون جریان باد ، ذرات بارور کننده ی غلات را از یک مزرعه به مزرعه دیگر می برد ، من بهترین بذرهایم را به همسایگان می دهم تا باد ذرات بارور کننده نامرغوب را از مزارع آنها به زمین من نیاورد و کیفیت محصولات مرا خراب نکند.!"
همین تشخیص صحیح و درست کشاورز ، توفیق کامیابی در مسابقات بهترین غله را برایش به ارمغان آورد.
| ||
|
|
12 محرم سال 61 قمری، ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه
|
مورخان اسلامى نوشته اند که اسیران آل محمد(ص) را روز دوازدهم محرم وارد کوفه کردند. کوفه براى خاندان وحى شهرى آشنا بود، برخى از بانوان کاروان اسیران همچون زینب(س) روزگارى نه چندان دور، خود بانوى گرانقدر این شهر بود. این شهر مدتى مرکز حکومت امام على(ع) بود و مردم این شهر خاندان على(ع) را از یاد نبرده بودند. على بن الحسین ، زینب (س) دخت گرامی علی (ع) و دیگر اهل بیت پیامبر اکرم (ص) را. اهـل بـیـت رسـول خـدا(ص ) را هـمـانـنـد اسـیـران وارد کوفه کردند امام سجاد(ص ) از شدت بیمارى رنجور شده بود، ولى با این حال او را در غل و زنجیر کرده بودند. حال وظیفه امام سجاد(ع) بود که آرمان کربلائیان را در لباس جهاد اسارت و در قالب جدال و مواعظ احسن به گوش همگان برساند. و مردمان مقهور سیاست جهالت پرورى امویان را به اسلام راستین، اسلام محمد و على(ع) و اسلام قرآن رهنمون گردد. مسؤولیت سترگ پیام رسانى عاشورائیان بر شانه هاى امام ساجدان و عارفان سنگینى مى کرد. او مى بایست در عصر نومیدى از پیروزى حرکت مسلحانه به روش دیگر به بیان مسأله رهبرى و امامت، لزوم شناخت امام عادل و نشانه هاى امام عدل و نشانه هاى رهبران فاسد و ستم پیشه بپردازد. و مردم غافل و به جهل واداشته را به وظایف شان در برابر رهبر عادل و همت براى اصلاح جامعه بیدار سازد. تفکر اصیل اسلامى را براى جامعه تبیین نماید تا امید به ایجاد حکومت اسلامى توسط خاندان وحى را در دل همگان احیا سازد. از سوى دیگر او خود شاهد واقعه کربلا بود و همت گمارد؛ تا یاد و خاطره حماسهسازان عاشورا را در نهاد جامعه اسلامى بارور سازد. دشمن نیز همچون تمامى عصرها این نکته را دریافته بود که مرکز اصلى انقلابها و مبارزات عدالتخواهانه مردم، ولایت و امامت است. هدف قطعنامه عبیداللَّه بن زیاد که نوشته بود: «مردى از خاندان حسین(ع) را زنده مگذارید». حتى نوشته اند عبیدالله براى دستگیرى و تحویل امام زین العابدین و تحویل او به مأموران پسر زیاد، جایزه قرار داد. على بن الحسین(ع) در سرزنش مردم شهر کوفه چنین فرمود: مردم، آنکه مرا مى شناسد، مى شناسد. آنکه مرا نمى شناسد خود را به او مى شناسانم. من على، فرزند حسین، فرزند على بن ابیطالبم. من پسر آنم که حرمتش را در هم شکستند و نعمت و مال او را به غارت بردند و خاندان وى را اسیر کردند. من پسر آنم که در کنار نهر فرات سر بریدند، در حالى که نه به کسى ستم کرده و نه با کسى مکرى به کاربرده بود. من پسر آنم که او را از قفا سر بریدند و این مرا فخرى بزرگ است. مردم آیا شما به پدرم نامه ننوشتید؟ و با او بیعت نکردید؟ و پیمان نبستید؟ و فریبش ندادید؟ و به پیکار او برنخاستید؟ چه زشتکارانید و چه بداندیشه و کردارید. اگر رسول خدا به شما بگوید: فرزندان من را کشتید! و حرمت مرا در هم شکستید! شما از امت من نیستید، به چه رویى به او خواهید نگریست؟ سخنان امام سجاد(ع) تحولى شگفت در کوفیان ایجاد کرد و از هر سو بانگ گریه برخاست. مردم یکدیگر را سرزنش کردند. سپس على بن الحسین(ع) بر این نکته تأکید کرد که سیرت ما باید چون سیرت رسول خدا باشد که نیکوترین سیرت است. مردم کوفه که مجذوب سخنان حماسى و مخلصانه سید ساجدان قرار گرفته بودند، فریاد برآوردند که ما فرمانبردار توایم و از تو نمى بریم و با هر کس که گویى پیکار مى کنیم و با آنکه خواهى در آشتى به سر مى بریم! یزید را مى گیریم و از ستمکاران بر تو بیزاریم. امام على بن الحسین(ع) از موضع سست کوفیان آشنا بود فرمود: هیهات! اى فریبکاران دغل باز، اى اسیران شهوت و آز. مى خواهید با من هم کارى کنید که با پدرانم کردید؟ نه به خدا. هنوز زخمى که زده اید خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان است. تلخى این غمها گلوگیر و اندوه من تسکین ناپذیر است. از شما مى خواهم نه با ما باشید نه بر ما. اولین رویارویى و برخورد زین العابدین(ع) با حاکمان اموى پس از واقعه کربلا، برخورد و گفتگوى امام با پسر زیاد حاکم خیره سر کوفه بود. وقتى اسیران آل محمد(ص) را وارد کاخ ابن زیاد نمودند، عبیدالله بن زیاد از نام او پرسید. فرمود من على فرزند حسینم. ابن زیاد گفت: مگر خداوند على بن الحسین را نکشت؟ امام على(ع) فرمود: برادرى داشتم که مردم او را کشتند. پس زیاد گفت: خداوند او کشت، امام(ع) فرمود: «اللَّه یتوفى الانفس حین موتها». استدلال امام(ع) اشاره به این بوده که آنها برادرش را کشتند و خداوند او را قبض روح کرد. ابن زیاد که مست غرور و کینه بود از این حرکت استدلالى سیّد عارفان درمانده گشت و سخت خشم گرفت و دستور داد تا او را بکشند. این منطق آنان بود که هر کس در مقابل آنان با شجاعت به افکار و پندارهاى نارواى آنان پاسخ گوید و نقد کند، تهدید به مرگ شود. ولى پسر مرجانه مى بایست دریابد که على بن الحسین(ع) چونان بزدلان کوفى نبود که با یک خروش، خویش را ببازد. او با قاطعیت و شجاعت تمام در پاسخ ابن زیاد فرمود: «أبالقتل تُهِدّدنى؟ أما علمت انّ القتلَ لَنا عادةً و کرامتنا الشَّهادة»؛ آیا من را از مرگ مى ترسانى؟ مگر نمى دانى شهادت میراث کرامت و افتخار ماست. آنگاه ابن زیاد رو به حضرت زینب (س) کرده و گفت: سپاس خدا را که رسوایتان کرد، شما را کشت و ادعایتان را تکذیب کرد. امام على بن الحسین(ع) بهمراه عمه بزرگوار خود به عنوان پیام رسانان کربلای حسینی و با وقوف و آگاهى کامل به این نیرنگ سیاسى امویان، هم در کاخ ابن زیاد و هم در قصر یزید در شام، به مبارزه با این پندار فکرى امویان پرداختند و آن را نشانه رفتند و با استدلال به آیات قرآن آن را مورد حمله قرار دادند. اسـیـران را بـراى مـدتى که در تاریخ ضبط نشده در کوفه نگه داشتند در این مدت به دستور ابن زیاد سرهاى شریف شهدا را گاهى بر درگاه کاخ نصب مى کردند و بر روى نى در کوچه هاى کوفه و قبایل اطراف مى چرخاندند.سپس ابن زیاد ملعون درباره اسیران و سرهاى شهدا از یزید کسب تکلیف کرده بود و یزید به او دستور داده بود اهل بیت رسول خدا (ص) را به شام بفرستد. | |
|
عاشورای حسینی
روزها رازهایی درسینه دارند که تقدیم روشن بینان می شود . آنهایی که چشم های خود را به روشنایی می بندند توانایی نگریستن به خورشید بر آمده روز را ندارند. رازدانان روزها از حادثه ها عبرت می آموزند و بر واقعه ها با دیده تعبیر می نگرند، آیات نیک را شاکرند و بر نشانه های هیبت و عسرت صابر. زیرا شکر به فراخی و صبر به تنگی نشان خردمندی است. عاشورا ، دهم ماه محرم ، روزپیروزی خون برشمشیر است. غلبه فریاد مظلوم بر عربده کشی ظالم تا بن دندان مسلح پیروزی و نصرتی که هلهله کنان کوفی و شامی آن را با چشمان بسته به آفتاب خود ندیدندو از بالای نیزه بردن آفتاب شادمان و خرسند شدند، درحالی که نمی دانستند باخود رایت پیروزی حسین شهید (ع) را به دوش می کشند و با هلهله خویش کوس رسوایی خود رابر کوی و برزن می زنند.
امروز ، تاریخ پیروزی حسین بن علی (ع) را به گواهی نشسته است، پیروزیی که از بستر جهاد و متن خون شکوفا شد و آرمانهای والای اورا با جریان تاریخ نسل به نسل بشری واگویه کرد. حماسهی عاشورا سر فصل عشق و شور و عرفان بزرگ مردان الهی و نشان آفرینش عزت و اقتدار و آرمان گرایی بزرگ زنانی است که حیات اسلام ناب محمدی (ص) و آزادگی و آزادی را امداد جاودانه پایمردی و استقامت خود ساخته اند، نهضت حسینی و انقلاب فیاض و جوشان عاشورا یک بعثت بدون وحی و شکفتن گلبانگ توحید در چکاچک شمشیر بر بلندای سر نیزه هاست،کربلا عرصه انفجار نور و ظهور حماسه از یک سو و تبلور قساوت و حد اعلای فاجعه از طرف دیگر است و نینوا سرزمینی بی مانند برای نمایش تمامی عشق بر پرده هستی است، واضح است که دایره آفرینش را بی کربلا وجودی نیست منظومه معارف عارفان و سیر سالکان الی الله و جهاد مجاهدین فی الله و مجاهده عالمان فی سبیل الله را بی حسین (ع) و زینب در باغ خاطر نمی توان گذراند. به راستی اگر معمار ازل در خزانه خارج از وصف آفرینش، گوهری چون حسین (ع) و مرواریدی چون زینب (س) نداشت، کار کدامین نبی به کمال می رسید و راه کدامین رسول به نهایت پیوند می خورد؟ حسین و عاشورا و زینب ناموس دهر و باعث بقای هستی و تداوم راه پاکان و صالحان برای همیشه تاریخ بشر هستند، از پیامبران اولوالعزم تا مردمان عادی همه در جستجو و رهپوی مردان و زنان روزگار و سرزمینی هستند که پرچم هدایتشان در دستهای استوار زینب (س) و نهال آرزویشان در چشمه سار همیشه جوشان حسین (ع) استقرار یافته و نور خود را در چهرهی گلگون عاشورا به نظاره می نشینند.
منابع: ـ با خاندان وحی، از عاشورا تا اربعین، تالیف حشمت الله قنبری همدانی 1379 - نهضت عاشورا، حجه الاسلام و المسلمین دکتر محمدیان
|
![]() |
لیست کل یادداشت های این وبلاگ