تا به حال چند بار این جمله را گفته اید؟ امروزه مدیریت بهینه زمان براى بسیارى از قشرها مانند کارفرمایان، کارمندان، دانشجویان و حتى خانه داران دردسرى بزرگ محسوب مى شود و این افراد اغلب از نداشتن وقت کافى براى انجام کارها شکایت مى کنند.
اولویت بندى درکارها، ماهیت بنیادین مدیریت زمان است. به این معنا که بعضى از کارها را باید اول انجام داد و بعد به کارهاى دیگر پرداخت. هدف هاى خود را تعیین و سپس آنها را براساس اهمیت شان اولویت بندى کنید. حالا نوبت تعیین یک برنامه زمانى براى اجراى این اهداف است.
سعى کنید روى اعمال خود کنترل بهترى داشته باشید تا استفاده بیشترى از زمان ببرید. براى آموختن مدیریت زمان، نخست باید آموخت چگونه اعمال و کارهاى شخصى خود را مدیریت کرد.
مدیریت زمان ابزارى نیست که شما را قادر به سخت تر و بیشتر کارکردن کند، بلکه به شما کمک مى کند «هوشمندتر» کارکنید. به این معنا که کارهاى خود را ساده تر وسریعتر انجام دهید.
با استفاده از تکنیک هاى مدیریت زمان فرد مى تواند به کار، استراحت، تفریح و دیگر فعالیت هاى اجتماعى خود برسد . براى استفاده بهینه از زمان لازم نیست که تبدیل به یک آدم «معتاد به کار» شد.
بهره برى از زمان و آگاهى در این زمینه در هریک از ما به طرز چشمگیرى متفاوت است. کارهایى را که در طول روز انجام مى دهیم تا حد زیادى بستگى به مقدار انرژى، انگیزه، توانایى ها، مهارت ها و دیگر منابع در دسترس دارد. بررسى «الگوهاى زمانى» که درخلال آن به انجام کارها مى پردازیم درواقع نخستین گام به منظور بهبود بخشیدن مدیریت زمان است.
زمان اوج بازدهى را مشخص کنید
منظور از زمان اوج، همان ساعت هایى است که فرد بسیار پرانرژى و بازدهى و کارایى اش بالاست. ساعت بیولوژیکى (ساعت زیستى) بدن که تأثیر بسزایى برروى عملکرد فرد دارد، در هر یک از ما متفاوت است. به طور کلى مى توان افراد را به سه گروه تقسیم کرد. دسته اول که در ساعت هاى آغازین بامداد بسیار فعال و پرانرژى هستند و با بازدهى بالا کارها را انجام مى دهند. دسته دوم در ساعت هاى واپسین بعدازظهر بسیار پرکارند و بازدهى کارشان در آن ساعت ها بیشتر از مواقع دیگر درطول روز است. آخرین گروه، شب زنده داران هستند که نیمه هاى شب را بهترین موقع براى انجام دادن کارها مى دانند. پیش از هرچیز شما باید زمان اوج کارى خود را معین کنید و آن را به کارهاى سخت تر یا افکار خلاق خود اختصاص دهید.
زمانى براى دیگران
درطول یک هفته یا گاهى در طول یک روز، باید زمانى را براى دیگران منظور کنید. براى مثال یک مدیرعامل را در نظر بگیرید که دائم باید براى ملاقات با پرسنل اداره، مدیران قسمت هاى مختلف، کارگران و دیگر قسمت هاى تحت نظارتش برنامه ریزى کند. خودتان را جاى یک مدیرعامل درنظر بگیرید. دراین صورت باید بخشى از زمان را براى خانواده و همکاران کنار بگذارید. همچنین سعى کنید تا حد امکان عوامل بازدارنده یا اتفاق هایى را که موجب وقفه درکار مى شود کاهش دهید، بخصوص هنگام ساعت هاى اوج کارى تان. درواقع گاه مى توان کار دو ساعت را در یک ساعت آرام و به دور از عوامل بازدارنده، انجام داد.
تجزیه و تحلیل مشکلات
* آیا مى توانید با «تعادل» از زمان خود استفاده کنید؟ زمان ما در یک روز میان کار، عبادت، استراحت و تفریح تقسیم مى شود. تعادل به این معناست که باید زمان کافى براى انجام کارهاى بیرون، حفظ و بهبود روابط شاد خانوادگى، خواب، استراحت و فعالیت هایى مانند ورزش و مطالعه داشته باشید.
* آیا نیاز اصلى شما قبول کردن محدودیت زمان است؟ یقیناً در بعضى از دوره هاى زندگى زمان کافى براى انجام هرکارى که دلمان مى خواهد نداریم. این نکته بویژه براى خانواده هایى که بچه هاى کوچک دارند و افراد مجردى که باید کارهاى خارج و داخل خانه را خودشان به تنهایى انجام دهند، حائزاهمیت است. دراین حالت و با توجه به محدودیت هایى که زمان به شما اعمال مى کند، باید بیاموزید که فعالیت ها و کارهاى کم اهمیت تر را براى به دست آوردن زمان بیشتر و انجام کارهاى ضرورى تر، حذف کنید.
* آیا هدف اصلى تان کاهش زمان کارى است؟ گاهى اوقات لازم است کارها را ساده تر کرد. براى مثال مى توان غذایى درست کرد که ساده تر باشد و زمان کمترى صرف تهیه آن شود.
اگر انتظار و توقع بالایى از خودتان دارید، مى توانید استانداردها و معیارهاى آن را تعدیل کنید. مى توان از امکانات مؤسسه هاى خدماتى نیز استفاده کرد.
* آیا زمان کافى براى پرداختن به امور شخصى تان دارید؟ گاهى اوقات زمانى که باید صرف امور شخصى و کارهایتان بکنید، نخستین اولویت را پیدا مى کند. شما به زمان احتیاج دارید تا به بررسى احساسات و اهدافتان بپردازید.
براى حفظ سلامت روان به سرگرمى ها و کارهاى موردعلاقه تان بپردازید. توانایى خود را در «نه گفتن» بالا ببرید و رابطه اى شفاف با دیگران برقرار کنید. براى «نه گفتن» باید تمرین کرد. به خاطر داشته باشید که نه گفتن و نپذیرفتن یک کار، مى تواند موجب آرى گفتن و پذیرفتن کارى مهم تر باشد.
هدفگذارى کنید
براى استفاده بهینه از زمان، نخست باید برروى اهدافتان متمرکز شوید. تمام اهداف اعم از شخصى، کارى، اجتماعى، خانوادگى و مالى مهم هستند و رسیدن به آنها نیازمند زمان است.
بیشتر مردم ترجیح مى دهند برروى چند هدف در زندگیشان کارکنند. بررسى کردن اهداف به طور کامل و دقیق پیش نیاز اصلى براى موفقیت دراین کار است. شما باید بدانید چه چیزى در زندگى مى خواهید و چه کسانى و چه سازمانها، علت ها و انگیزه هایى براى شما مهمتر است؟ بعد از تصمیم گرفتن درمورد اهدافتان، آنها را برروى کاغذ بنویسید. در غیر این صورت ممکن است اهدافتان مبهم باقى بماند و هیچگاه متوجه نشوید که آیا به آنها دست یافته اید یا نه؟ پس به فعالیت ها و کارهایى بپردازید که شما را در نیل به این اهداف کمک مى کند. پى بردن به این نکته که نمى توان همه کارها را در آن واحد انجام داد، ممکن است شما را بر آن دارد تا کارهاى بزرگ و پروژه هاى درازمدت را به زنجیره اى از کارهاى کوچکتر و کوتاه مدت تر تقسیم کنید. انجام این کارها در یک دوره معین زمانى بسیار راحت تر و قابل کنترل تر است. حال به منظور رسیدن به هدف نهایى، باید قدم هاى کوچک را که درواقع همان اهداف کوتاه مدت است، بردارید. تکمیل بموقع این کارهاى کوچک و کوتاه مدت اولویت دارد درغیر این صورت زمان را ازدست داده اید بدون آن که پیشرفتى حاصل شود.
زمان شما چگونه تلف مى شود؟
حال که درمورد اولویت ها و نظم و ترتیب انجام کارهاى تان تصمیم گرفته اید، باید به زمان هایى که بیهوده تلف مى شود، توجه کنید.
با یادداشت کردن زمان هایى که به بطالت و بیهودگى مى گذرند به مدت چند روز، به درستى متوجه خواهیدشد که زمان را چگونه از دست مى دهید. این جدول زمانى به شما کمک مى کند تا با برنامه ریزى براى اوقات کار و فراغت، استفاده بهترى از زمان ببرید. اغلب مردم هنگامى که متوجه مى شوند «چقدر» از زمانشان صرف کارهاى بى اهمیت شده، بسیار متعجب مى شوند. شما احتمالاً پى خواهید برد که ساعت هاى معینى در روز و روزهاى معینى در هفته سرتان بسیار شلوغ است. با کمک برنامه ریزى مى توان این روزهاى شلوغ را مدیریت کرد، براى مثال مى توان زمانى را که براى فعالیت هاى دیگر درنظر گرفته ایم، به طور موقت کاهش داد.
همچنین هر فعالیت و کار روزانه اى، بخش هایى تکرارى دارد. براى هرکارى مهلت خاصى تعیین کنید. مانند ساعت شروع و پایان کار، زمان ناهار، زمان جلسات، فعالیت هاى تفریحى یا سایر فعالیت ها.
بعد از برنامه ریزى براى تمام این کارها ممکن است به طور غیرمنتظره اى زمان زیادى براى انجام کارهایى که دوست دارید باقى مانده باشد. این درواقع پاداش شماست. باید از آن به بهترین وجه ممکن استفاده کرد.
عوامل هدر دهنده زمان
وجود بعضى از این عوامل هدردهنده زمان را مى توان در همان جدول زمانى پیداکرد. هم درخانه و هم درمحل کار تلفن، میهمان سرزده، جلسات، ایمیل هاى غیرکارى، تأخیرانداختن کارها، ندانستن این که کار بعدى چیست و خرت وپرت هاى اطرافمان، از رایج ترین عواملى هستند که وقت ما را تلف مى کنند. بى نظمى، نداشتن اولویت در انجام کارها، اهمال کارى، تماشاى بیش از اندازه تلویزیون، یا بیش از حد درگیر جزئیات کارهاى روزمره شدن از دیگر عواملى است که ما بدون آن که متوجه شویم، موجب اتلاف وقتمان مى شود.
براى خودتان برنامه زمانى بنویسید
یک برنامه زمانى هم مى تواند نمایى خلاصه از کارهایى باشد که مى خواهید در آینده نزدیک انجام دهید، هم یک برنامه بسیار دقیق از کارها با تمام جزئیاتشان. اغلب مردم در یک زمان نمى توانند برروى تمام برنامه ها، فعالیت ها و اهدافشان متمرکز باشند. بنابراین آنها را روى کاغذ بنویسید و فهرست هاى متفاوتى از برنامه هایتان تهیه کنید.
آسانترین راه براى نوشتن برنامه زمانى فهرستى از کارهاى بزرگ و کوچکى است که باید انجام گیرد.
این فهرست به تنهایى کافى است تا با یادآورى کارها در زمان آزاد، شما را برآن دارد که انجامشان دهید.
راه دیگر براى داشتن یک برنامه زمانى در واقع نوشتن کارهایى است که باید به صورت زنجیره اى انجام دهید. دراین فهرست باید توالى زمان نیز رعایت شود. شما باید تصمیم بگیرید کدام کار مهم تر است و به انجام آن بپردازید و بعد سراغ کارهاى دیگر بروید.
سومین نوع جدول زمانى، برنامه اى است با تمام جزئیات. این برنامه هم دربرگیرنده ترتیب کار است و هم زمان تقریبى براى تکمیل آنها را دراختیارتان مى گذارد. مزیت این برنامه این است که شما را وادار مى کند با دقت بیشترى به ساعت هاى روز و به روزهاى هفته نگاه کنید و تصمیم هاى بهترى که منطبق با اهمیت کارهاى تان است، بگیرید. به یادداشته باشید که اگرچه در آنها، برنامه ریزى کمى دشوار و وقت گیر است اما درنهایت بیش از آنچه انتظار دارید از اتلاف وقت تان جلوگیرى مى کند.
اجراى برنامه زمانى
هیچ برنامه زمانى اى معجزه نمى کند. همیشه عوامل بازدارنده و مشکلات وجوددارند. به هرحال، یک برنامه زمانى که از قبل ریخته مى شود، کمک مى کند تا وظیفه محوله را درحد قابل قبولى انجام دهید و وقت تان کمتر تلف شود.
از قبل براى روزهایى که کارهاى زیاد و سخت باید انجام دهید برنامه ریزى کنید.
براى پرهیز از انجام با عجله کار در دقایق آخر، آن را زودتر انجام دهید.
اول به انجام دادن کارهاى تکرارى بپردازید تا در صورت پیش آمدن کارى ضرورى، زمان لازم را دراختیار داشته باشید.
استراتژى هاى مدیریت زمان
جدا از برنامه زمانى که براى خودتان نوشته اید، استراتژى هاى مدیریت زمان نیز مى تواند بسیار مفید باشد، هرروز فهرستى از کارهایى که باید انجام شود تهیه کنید و آنها را به ترتیب اهمیت شان انجام دهید.
همیشه یک دفترچه یادداشت و تقویم جیبى به همراه داشته باشید. از آن مى توان براى نوشتن فهرست خرید، کارهایى که باید انجام شود و ثبت زمان قرارهاى ملاقات استفاده کرد.
از زمان انتظار به نحو احسن استفاده کنید. مى توان در این فاصله به انجام کارهاى خانه، مطالعه، نوشتن نامه یا فهرست خرید پرداخت. به این زمان ها که باید منتظر باشید مانند یک هدیه نگاه کنید نه زمانى تلف شده.
خودتان را براى نه گفتن به کارهایى که زمان کافى براى درست انجام دادن شان ندارید، آماده کنید. نه گفتن را بیاموزید و سرحرف خود محکم بایستید.
تا حد امکان اجازه ندهید کارهایى را که براى شان برنامه ریزى نکرده اید، مخل برنامه ریزى شما شود، تلفن هایى که مربوط به شما نیست را جواب ندهید و به دیگران اجازه ندهید در ساعات اوج کارى تان مزاحمتان شوند.
اگر مى خواهید دوستانتان با شما تماس بگیرند ساعت خاصى را براى آن تعیین کنید. دوستان منطقى این موضوع را مى فهمند و به خواست شما احترام مى گذارند.
سعى کنید در منزل نیز مانند اداره منظم و با برنامه باشید. نوشتن فهرست خرید و دیگر موارد مى تواند از خستگى و هدررفتن وقت شما بکاهد.
در یک زمان، فقط برروى یک چیز متمرکز شوید. تمام انرژى خود را معطوف به کارى کنید که در دست دارید. عواملى را که درکارتان وقفه ایجاد مى کند حذف کنید و وقتتان را صرف فکر کردن به تمام کارهایى که باید انجام دهید، نکنید.
به یاد داشته باشید ۸۰ درصد دستاوردهاى شما هم در زندگى تان و هم در کارتان، تنها حاصل ۲۰ درصد از فعالیت هایى است که انجام مى دهید. پس مى توان آن را بهبود بخشید. از مدیریت زمان به عنوان یک ابزار براى هدفگذارى، اولویت بندى هدف ها و معرفى فعالیت هایى که به شما در راستاى نیل به این اهداف کمک مى کند، استفاده کنید. درواقع مدیریت زمان به شما این امکان را مى دهد تا هوشمندتر کارکنید، نه سخت تر.
منبع: ایران
|
پیوند با نور ![]() هدف از ایجاد ارتباط در جامعه انسانی، رفع نیازهای عاطفی و روحی و گاه مادی انسان ها است. البته بدون آگاهی از عناصر ایجاد ارتباط، حصول انس و الفت بین انسان ها غیر ممکن یا ناپایدار است. اکنون پرسشی اساسی رخ می نماید: «ارتباط با امامِ عصر(عج) چه ضرورتی دارد و چگونه باید باشد؟» در پاسخ به این پرسش، باید قدری با ابعاد وجود و شخصیتی حضرت مهدی(عج) آشنا شد. امام زمان(عج) حجت الهی و جانشین خداوند در زمین است. معصومان(ع) در روایات متعدد تأکید کرده اند که زمین هرگز از حجت تهی نیست. (الشموس المضیئه، علی سعادت پرور، ص 12) حجت خداوند چون عمود خیمه نظام آفرینش است که نبودش به اختلال دستگاه خلقت می انجامد.(همان، ص 13) اولیای الهی(ع) در هر زمان واسطه فیض خداوندند و قلب پاکشان گنجینه اسرار و علوم الهی است. اگر فردی جایگاه والای امام عصر(عج) را به فرا خور درکش بشناسد و او را واپسین حجت خداوند و کانون همه خوبی ها و کمالات و آینه دار صفات جلال و جمال پروردگار و میراث دار فضیلت های همه انبیای الهی بداند، ضرورت ارتباط با آن حضرت را تصدیق می کند؛ زیرا او تنها کشتی نجاتی است که غرق شدگان دریای ظلمانی و پر موج دنیا و کشتی شکستگان توفان هوس و شرک و نفاق با سوار شدن به آن به ساحل نجات و سعادت ابدی راه می یابند؛ آن سَرور، سرچشمه حیات حقیقی و زاینده رود زندگی است که حیات و سرزندگی و جنبش هر موجودی وامدار او است و وجود و بقای هر چیز طُفیل هستی وی شمرده می شود؛ چنان که در قسمتی از زیارت روز جمعه آن بزرگوار آمده است: «السلام علیک یا سفینة النجاة السلام علیک یا عین الحیاة؛ سلام بر تو که کشتی نجات و چشمه زندگانی و حیاتی.» آن حضرت(عج) وجه الله و قطب عالم وجود و رشته اتصال زمین و آسمان و ظاهر و باطن و مُلک و ملکوت است: «أین وجهُ الله الذی الیه یتوجه الاولیاء؟ أین السبب المتصل بین الارض و السماء».(دعای ندبه) اگر این حقایق را دریابیم، آتش شوق دیدارش در دل ما شعله می کشد؛ یعقوب وار شیفته دیدار یوسف زهرا(ع) می گردیم و چنین زمزمه می کنیم: «لیت شعری أنی استقرت بک النویٰ بل أیُّ ارض تقلبک أو ثری؛ کاش می دانستم خاک پای تو، توتیای چشم چه گوشه ای از خاک گشته و کدامین زمین کف پای تو را تاج افتخار خود کرده و با تحمل بدن تو، قدر و قیمت یافته است ... .»(همان) «متی نرد مناهلک الرویة فنروی متی ننتقع من عذب مائک فقد طال الصدیٰ؛ مولای من! چه زمانی به چشمه سارهای زندگی بخش تو راه می یابم و چه وقت زمین تفتیده وجودم از آب زلال وجودت سیراب می گردد.»(همان) ارتباط با امام زمان(عج) یعنی خود را به رشته ولایت او پیوند زدن، بذر محبت و معرفت آن سرور انس و جان را در دل کاشتن، بر خدمت و یاری و فرمانبری و پیروی او گردن نهادن، روش و کیش او و پدران گرامی اش را نصب العین قرار دادن، با رعایت تقوا و حسن خلق و آراسته شدن به صفات و اخلاق خدایی، انتظار مقدم وی را کشیدن و در یک کلام دین مبین را در همه ابعادش با تأمل عالمانه و اندیشه ژرف پذیرفتن و به قدر توانایی در عمل به دستورهای آن کوشیدن است. عنصر اصلی در ایجاد ارتباط با آن امام بزرگوار انجام دادن اموری است که رضایت حضرتش(عج) را به ارمغان آورد. رضایت او همان خشنودی خداوند است که جز با انجام دادن واجبات و ترک محرمات و رعایت تقوا به معنای وسیع آن در همه شؤون فردی و اجتماعی حاصل نمی گردد. به خاطر نقش محوری خشنودی آن حضرت(عج) در هموار شدن راه بندگی و سعادت است که در دعای ندبه از خداوند عاجزانه چنین درخواست می کنیم: «و امْنن علینا برضاه وهب لنا رأفته و رحمة و دعاءه و خیره ما ننال به سعةً من رحمتک و فوزا عندک؛ خداوندا! با خرسندی مولای ما از اعمال و رفتارمان بر ما منت گذار و لطف و رحمت و خیر و نیکی و دعای آن سرور را بدان اندازه که بهره گسترده ای از رحمت تو و رستگاری و فلاح نزد تو را به همراه داشته باشد، روزی ما بفرما.» البته باید توجه داشت ارتباط با امام عصر(عج)، انواع گوناگون دارد: 1. ارتباط غیابی: یعنی ارتباط با حضرت(عج) بدون این که ملاقاتی با حضر تش(عج) انجام گیرد. این نوع که بیشترین نوع ارتباط به شمار می آید نشان دهنده معرفت و ایمان سرشار انسان مؤمن است و معصومان(ع) بر تعمیق و استمرار آن بسیار تأکید ورزیده اند؛ چنان که روایتی می خوانیم: «کسانی که در زمان غیبت مهدی(ع) زندگی می کنند و به امامت آن حضرت(ع) اعتقاد دارند و در انتظار ظهور آن سرور به سر می برند، از اهل همه زمان ها برتر و والاترند؛ چون خداوند متعال به اندازه ای عقل و فهم و معرفت به آنها عنایت کرده که غیبت نزدشان به منزله حضور است.»(الشموس المضیئه، علی سعادت پرور، ص 78) 2. ارتباط در خواب: یعنی انسان به اندازه ای در راه خشنودی حضرتش(عج) گام بردارد که جمال عالم آرای آن ماه کنعانی را در عالم رؤیا مشاهده کند؛ چنان که بسیاری از مؤمنان و بندگان شایسته خداوند به این فوز عظیم دست یافته اند. 3. ارتباط حضوری: یعنی گوهر وجود انسان به درجه ای از خلوص و پاکی و صفا برسد وب ه حدی با ان وجود گرامی سنخیت و تشابه پیدا کند و فروغ چهره آن آفتاب پنهان را بی نقاب مشاهده کند و به فیض دولت آن پادشه خوبان برسد. البته وظیفه ما اطاعت از آن مولا و جلب خشنودی او است و درباره دیدار آن سرور وظیفه ای نداریم؛ ولی شمار کسانی که با فرمانبری خالصانه و خاکساری در پیشگاه با عظمت آن امام همام(ع) به نعمت بی بدین دیدار آن آروزی دل های حقجو نایل گردیده اند، اندک نیست. داستان های فراوانی از این دیدارها در کتاب ها آورده اند که خواندن آنها، ایمان و محبت به آن سرور را در قلب ها فزونی می بخشد و عطر یادش را در فضای سینه ها می پراکند.(ر.ک: منتهی الآمال، شیخ عباس قمی و نجم الثاقب، میرزا حسین نوری) اما آن چه مهم است ارتباط قلبی و معنوی با حضرت(عج) است که برای عموم دلباختگان ممکن است. آن چه در ذیل می آید زمینه ساز این پیوند نورانی است: 1. شناخت عمیق و درست از ابعاد وجودی آن حضرت و درک جایگاه والای آن امام بزرگوار. 2. کسب رضایت و خرسندی وی از طریق شناخت عالمانه دین در همه ابعاد و عمل به احکام و آموزه های آن و در رأس همه، انجام واجبات و دوری از محرمات. 3. انجام اعمالی که حضور و توجه آن بزرگوار را ملموس تر می سازد؛ از فاصله ما و آن حضرت(عج) می کاهد و محبت او را در دل ما افزون می سازد؛ برای مثال می توان به اعمال زیر اشاره کرد: أ. خواندن دعاها و زیارت هایی که به آن حضرت(عج) مربوط است؛ مانند دعای فرج و ندبه و عهد و زیارت آل یاسین. ب. دعا برای سلامتی آن عزیز و نزدیک شدن ظهورش؛ چنان که معصومان(ع) بر آن تأکید ورزیده اند. ج. انجام کردار خیری چون تلاوت قرآن، زیارت و صدقه دادن و هدیه کردن ثواب آنها به روح پاک آن حضرت و پدر و مادر و اجداد گرامی اش. د. صدقه دادن برای سلامتی امام(عج) و انجام حج و عمره و طواف به نیابت از آن حضرت(عج). |
گسترش فساد و قیام امام مهدی عج |
گسترش فساد و قیام امام مهدی (عج) برداشت قشری مردم از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود، این است که صرفا ماهیت انفجاری دارد؛ فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم ها، تبعیض ها، اختناق ها، حق کشی ها و تباهی ها ناشی می شود؛ نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است. آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد، حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد، باطل یکه تاز میدان گردد، جز نیروی باطل نیرویی حکومت نکند و فرد صالحی در جهان یافت نشود، این انفجار رخ می دهد و دست غیب برای نجات حقیقت _ نه اهل حقیقت، زیرا حقیقت طرفداری ندارد _ از آستین بیرون می آید. نویسنده : علیرضا محمدی |
![]() |
آخرین دولت |
![]()
یکم- اصول کلی پیرامون ساختار حکومت اسلامی: دوم-حکومت حضرت مهدی(عج) : سوم-ساختار کلی نظام سیاسی مهدوی: نویسنده : علی رضا محمدی mohammadi@porseman.org |
|
ویژگىهاى شخصیت پیامبر(ص) در کلام امیرمؤمنان(ع)
گردآورى: محمد شکرالهى
پروردگارا! گرامىترین درودها و افزونترین برکات خود را بر محمد صلىاللهعلیهوآله، بنده و فرستادهات، اختصاص ده که خاتم پیامبران گذشته است و گشاینده درهاى بسته و آشکارکننده حق با برهان است.
[او] دفع کننده لشگرهاى باطل و درهم کوبنده شوکت گمراهان است؛ آن گونه که بار سنگین رسالت را بر دوش کشید و به فرمانت، قیام کرد و به سرعت، در راه خشنودى تو گام برداشت؛ حتى یک قدم به عقب برنگشت و اراده او سست نشد و در پذیرش و گرفتن وحى، نیرومند بود؛ حافظ و نگهبان عهد و پیمان تو بود و در اجراى فرمانت، تلاش کرد؛ تا آن جا که نور حق را آشکار و راه را براى جاهلان، روشن ساخت و دلهایى که در فتنه و گناه فرو رفته بودند، هدایت شدند.
[او] پرچمهاى حق را برافراشت و احکام نورانى را برپا کرد؛ پس او، پیامبر امین و مورد اعتماد و گنجینهدار علم نهان تو و شاهد روز رستاخیز و برانگیخته تو براى بیان حقایق و فرستاده تو به سوى مردم است.1
***
قرارگاه پیامبر صلىاللهعلیهوآله، بهترین قرارگاه و محل پرورش او، شریفترین پایگاه است. در معدن بزرگوارى و گاهواره سلامت، رشد کرد؛ دلهاى نیکوکاران، شیفته او شد و توجه دیدهها، به سوى او گشت.
خدا به برکت وجود او، کینهها را دفن و آتش دشمنىها را خاموش کرد. با او میان دلها، الفت و مهربانى ایجاد کرد و نزدیکانى را از هم دور ساخت. انسانهاى خوار و ذلیل و محروم، در پرتو او، عزت یافتند و عزیزانى خودسر، ذلیل شدند. گفتار او، روشنگر و سکوت او، زبانى دیگر بود.2
***
همانا خداوند، حضرت محمد صلىاللهعلیهوآله را در روزگارانى مبعوث فرمود که عرب، کتابى نخوانده، ادعاى وحى و پیامبرى نداشت. پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآله با یارانش به مبارزه با مخالفان پرداخت تا آنان را به سرمنزل نجات کشاند و پیش از آن که مرگشان فرا رسد، آنان را به رستگارى رساند؛ با خستگان، مدارا کرد و شکستهحالان را زیر بال گرفت تا همه را به راه راست هدایت کرد؛ جز آنان که راه گمراهى پیمودند و در آنان، خیرى نبود.3
***
خداوند، محمد صلىاللهعلیهوآله را برانگیخت؛ گواهى دهنده، بشارت دهنده و هشدار دهنده؛ پیامبرى که در دوران خردسالى، بهترین آفریدگان و در سن پیرى، نجیبترین و بزرگوارترین مردم بود؛ اخلاقش از همه پاکان، پاکتر و باران کرمش، از هر چیزى بادوامتر بود.4
***
خداوند با دست پیامبر صلىاللهعلیهوآله، شعلهاى از نور براى طالبان آن برافروخت و بر سر راه گمشدگان، چراغى پرفروغ قرار داد.
خداوندا! پیامبر صلىاللهعلیهوآله، امین و مورد اطمینان تو و گواه روز قیامت است؛ نعمتى است که برانگیختهاى و رحمتى است که به حق فرستادهاى.
خداوندا! بهره فراوانى از عدل خود به او اختصاص ده و از احسان و کرم خود، فراوان به او ببخش.
خدایا! بناى دین او را از آن چه دیگران برآوردهاند، عالىتر قرار ده؛ او را بر سر خان کرمت، گرامىتر دار و بر شرافت مقام او در نزد خود بیفزا و وسیله تقرب خویش را به او عنایت فرما و بلندى مقام و فضیلت او را بىمانند گردان و ما را از یاران او محشور فرما؛ چنان که نه زیانکار باشیم و نه پشیمان؛ نه دور از راه حق باشیم و نه شکننده پیمان؛ نه گمراه باشیم و نه گمراهکننده بندگان؛ نه فریب هواى نفس بخوریم و نه وسوسه شیطان.5
***
پس به پیامبر پاکیزه و پاکتان، اقتدا کنید که راه و رسم او، الگویى براى الگوطلبان و مایه فخر و بزرگى براى کسى است که خواهان بزرگوارى باشد و محبوبترین بنده نزد خدا، کسى است که از پیامبرش پیروى کند و گام بر جایگاه قدم او نهد.
پیامبر صلىاللهعلیهوآله، از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و به دنیا با گوشه چشم نگریست؛ دو پهلویش از تمام مردم، فرورفتهتر و شکمش، از همه خالىتر بود؛ دنیا را به او نشان دادند؛ اما نپذیرفت و چون دانست که خدا چیزى را دشمن مىدارد، آن را دشمن داشت. چیزى را که خدا خوار شمرد، او خوار انگاشت و چیزى را که خدا کوچک شمرد، او کوچک و ناچیز دانست.
همان پیامبر صلىاللهعلیهوآله، بر روى زمین مىنشست و غذا مىخورد و چون برده، ساده مىنشست و با دست خود، کفشش را وصله مىزد؛ جامه خود را با دست خود مىدوخت و بر الاغ برهنه مىنشست و دیگرى را پشت سر خود سوار مىکرد.
پردهاى بر در خانه او آویخته شده بود که نقش و تصویر در آن بود؛ به یکى از همسرانش فرمود: «این پرده را از برابر چشمان من دور کن» و همواره دوست داشت تا جاذبههاى دنیا از چشمانش پنهان بماند و از آن، لباس زیبایى تهیه نکند و آن را قرارگاه دائمى خود نداند و امید ماندن در دنیا نداشته باشد؛ پس یاد دنیا را از جان خود بیرون کرد و دل از دنیا برکند و چشم از دنیا پوشاند و چنین است کسى که چیزى را دشمن دارد، خوش ندارد که به آن بنگرد یا نام آن، نزد او بر زبان آورده شود.
در زندگانى رسول خدا صلىاللهعلیهوآله، براى شما نشانههایى است که شما را به زشتىها و عیبهاى دنیا، راهنمایى مىکند؛ زیرا پیامبر، با نزدیکان خود، گرسنه به سر مىبرد و با آن که مقام و منزلت بزرگى داشت، زینتهاى دنیا از دیده او، دور ماند؛ پس پیروىکننده، باید از پیامبر صلىاللهعلیهوآله، پیروى کند و به دنبال او راه رود و قدم بر جاى قدم او بگذارد وگرنه از هلاکت، ایمن نمىباشد که همانا خداوند، محمد صلىاللهعلیهوآله را نشانه قیامت و مژده دهنده بهشت و ترساننده از کیفر جهنم قرار داد. او با شکمى گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان، وارد آخرت شد؛ سنگى بر سنگى نگذاشت تا جهان را ترک کرد و دعوت پروردگارش را پذیرفت.
وه! چه بزرگ است منتى که خدا با بعثت پیامبر صلىاللهعلیهوآله بر ما نهاده و چنین نعمت بزرگى به ما عطا فرموده؛ رهبر پیشتازى که باید او را پیروى کنیم و پیشوایى که باید راه او را تداوم بخشیم.6
***
خداوند، پیامبرش را با نورى درخشان و برهانى آشکار و راهى روشن و کتابى هدایتگر، برانگیخت. خانواده او، نیکوترین خانواده و درخت وجودش، از بهترین درختان است که شاخههاى آن، راست و میوههاى آن، سر به زیر و در دسترس همگان است. زادگاه او مکه و هجرت او به مدینه پاک و پاکیزه است که در آن جا، نام او بلند شد و دعوتش به همه جا رسید. خداوند او را با برهانى کامل و کافى (قرآن) و پندهاى شفابخش و دعوتى جبران کننده فرستاد؛ با فرستادن پیامبر صلىاللهعلیهوآله، شریعتهاى ناشناخته را شناساند و ریشه بدعتهاى راه یافته در ادیان آسمانى را قطع کرد و احکام و مقررات الهى را بیان فرمود.7
1. نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 72.
2. همان، خطبه 96.
3. همان، خطبه 104.
4. همان، خطبه 105.
5. همان، خطبه 106.
6. همان، خطبه 160.
7. همان،
دانشجوی سیاسی3 |
![]() تا کنون 2 مقاله از سری مقالات دانشجوی سیاسی خوانده اید. مقاله سوم و چهارم (آخر) این مقاله به ویژگی های دانشجوی سیاسی می پردازد. با ما همراه باشید و نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
سوم. ویژگیهای دانشجوی سیاسی دانشجوی سیاسی مطلوب، در جهت انجام مشارکت سیاسی خود در سطح دانشگاه و جامعه اسلامی از خصوصیات ممتازی برخوردار می باشد؛ برخی از ویژگی ها عبارتند از: 1. کسب بینش و تحلیل سیاسی مشارکت سیاسى و حساسیت نسبت به امور سیاسى نیازمند داشتن بینش و آگاهی های سیاسی دقیق، تحلیل صحیح و منطقی قضایا و تفسیر و تأویل رفتار شخصیتها، دولت ها و جریانات، شرایط داخلی و بین المللی می باشد. چنانکه امام علی (ع) می فرماید: « مَن عَرَفَ الاَیام لَم یغفل عَن الِاستِعدَاد؛[1] کسانی که آشنایی با شرایط و اوضاع زمانه دارند، از فراهم کردن و کسب آمادگیهای لازم غافل نمی شوند.» مقام معظم رهبری نیزدر این زمینه می فرماید: « یک نکته اساسى... که من همیشه در مواجهه با دانشجویان، روى آن تکیه می کنم؛ و آن، "پیدا کردن قدرت تحلیل مسائل و جریانهاى مهم کشور" است. سیاست در دانشگاهها - که بنده همیشه روى آن تأکید کرده ام - به این معناست. ما دو کار سیاسى داریم: سیاست زدگى و سیاست بازى؛ این یک جور کار است. این را من به هیچ وجه تأیید نمیکنم؛ نه در دانشگاه و نه در بیرون دانشگاه؛ به خصوص در دانشگاه. یکى هم سیاستگرى است؛ یعنى حقیقتاً فهم و قدرت تحلیل سیاسى پیدا کردن؛ که یکى از وظایف تشکلهاى دانشجویى این است. من تأکید می کنم، تشکلهاى دانشجویى...نوع برنامه ریزى و کار را به کیفیتى قرار دهید که دانشجو قدرت تحلیل سیاسى پیدا کند؛ هر حرفى را به آسانى نپذیرد و هر احتمالى را به آسانى در ذهن خودش راه ندهد یا رد نکند؛ این قدرتِ تحلیل سیاسى، خیلى مهم است. ما غالباً چوب این را خورده ایم؛ نه ما، بلکه ملتهاى دیگر هم بر اثر خطاها و خبط هایى در فهم سیاسى شان، گاهى مشکلات بزرگى را از سر گذرانده اند. این، یک مسئله مهم است.»[2] بر این اساس داشتن قدرت تحلیل سیاسی و قبل از آن آگاهی صحیح و دقیق از پدیده های اجتماعی و اتخاذ موضع آگاهانه، صحیح، به جا، مناسب و برخاسته از مبانی اسلامی، و عدم تبعیت از هواى نفس، از دیگر ویژگی های دانشجوی سیاسی است.[3] 2. ارتقای معرفت دینی و معنویت دانشجوی سیاسی همواره در صدد ارتقای سطح معرفت دینی و معنویت خویش و محیط دانشگاه و جامعه است. از این منظر یک دانشجوی سیاسی وظیفه دارد تا پس از شناخت مبانی فکری اسلام، به خودسازی و تهذیب نفس خود که از مهمترین زمینه های رشد و توسعه سیاسی فرد و جامعه است، بپردازد؛ و پس از آن است که می تواند به فرهنگ و جامعه خود، خدمت کند. چنانکه مقام معظم رهبری با تاکید بر «عمق بخشیدن به معرفت دینى در بین دانشجویان »، می فرماید: «باید کار معرفتى عمیق انجام بگیرد... براى اینکه ما بتوانیم به این آینده هاى مطلوب برسیم، احتیاج به نسل جوانِ باهمتِ پُرانگیزه ى مؤمنِ تلاشگرِ کاردانِ راه بلد داریم. یکى از شرایط اصلى اش مؤمن بودن و متقى بودن است؛ اینکه می گوییم تشکلهاى اسلامى و محیطهاى دانشجویى، معارف و معرفت اسلامى را در خودشان عمق ببخشند، براى این است که بتوانند این بار سنگین را بر دوش بگیرند و به منزل برسانند؛ والّا نمیشود. این نکته و حرف اصلى ما با مجموعه هاى دانشجویى است.»[4] 3. آرمانگرایی دانشجوى سیاسی به واسطه بیدارى و آگاهى دینی وخصیصه آرمان خواه خود، همواره در پى زنده کردن آرمانهاى مقدس انسانی و اسلامی است. گاهى به واسطه گذشت زمان و ظهور نسل جدید، ارزش هایی همچون عدالت خواهى، آزادی خواهى و مساوات طلبى و برابرى انسانى، آزادى، مبارزه با تبعیض و انحصارطلبى و استکبار، کمرنگ و بعضا فراموش مى شوند، در اینجاست که دانشجوى سیاسی مى تواند ارزشها و آرمان های مقدس را متذکر شده و جامعه را از حرکتهاى واپسگرایانه رهایى بخشد. بر این اساس رهبر معظم انقلاب، دانشجویان و حرکتهاى دانشجویى را به آرمانگرایى رهنمون ساخته، و چنین مى فرماید: «طبیعت دانشجو، آرمانگرایى است؛ باید هم آرمانگرا باشد. اگر آرمانگرا نباشد، این حرکت متوقف خواهد شد. در زمینه علم هم باید آرمانگرا باشد. در زمینه جامعه و مسائل جارى خودش هم باید آرمانگرا باشد. اصلا آرمانگرایى جوان، مایه پیشرفت است. اگر آرمانگرایى را در جوانان خفه کردند و کوبیدند و از بین بردند -یا زشت شمردند- اشکال بزرگى متوجه خواهد شد. این نباید باشد.» و در جایی دیگر تذکر می دهند: « ممکن است دسترسى به یک آرمان میسّر هم نباشد، اما رها کردن آن آرمان هم، جایز نباشد. لذا نگاه آرمانىِ شما و توقعاتى که ناشى از این نگاه هست، این براى ما مطلوب است؛ این را میخواهیم و باید باشد.»[5] 4. پرسشگری و انتقاد بی تردید پرسشگری و انتقاد سازنده لازمه تفکر، پویایى و پیشرفت است. دانشجو در دانشگاه مى آموزد که در برابر هر چه مى شنود و مى بیند چون و چرا بگذارد. اما و اگر کند، بپرسد و علت یابى کند. هر خواسته یا نکته اى را بى دلیل نپذیرد و با شک به امور بنگرد. دانشجو در دانشگاه فرامى گیرد که در مقابل هر رویدادى، مکث و تامل کند. در پس هر حادثه، ریشه ها و علل آن را ارزیابى کند و هر اتفاقى را تجزیه و تحلیل نماید. این روحیه، که خصیصه ارزشمند اذهان زنده و فعال است، به دانشجو هویت مستقل فکرى مى بخشد و او را در زمره قشر روشنفکر و منتقد جامعه قرار مى دهد.[6] از این رو دانشجوی سیاسی به عنوان فعال ترین و حساس ترین عضو دانشگاه، پرسشگر بوده و زبان انتقادى و طلبکارانه دارد. و به فرموده مقام معظم رهبری «مبادا کسى تصور کند که اگر این زبان انتقادى حتّى یک کمى تلخ هم باشد، حالا بنده که اینجا نشسته ام، ناراحت خواهم شد، نه؛ اتفاقاً خودِ این زبان انتقادى هم برخاسته ى از همان نگاه و توقعات آرمانى است؛ راضى نبودن به آنچه که داریم، معنایش میل و گرایشِ رسیدن به آن چیزى است که نداریم و این درست همان چیزى است که ما می خواهیم.»[7] از این رو دانشجویان باید انتقادات و نظرات انقلابى خود را به دور از هر گونه مصلحت اندیشى و با صداقت کامل مطرح کنند، زیرا اگر دانشجو مصلحت اندیش باشد، مسئولین جامعه به طریق اولى در تصمیم گیرى هاى خود نیز مصلحت اندیش مى شوند. ادامه دارد
[1] - الحیاه، محمدرضا حکیمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ج 1، ص 135. [2] - بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار دانشجویان نمونه و نمایندگان تشکلهاى مختلف دانشجویى، 25/ 07/ 85. [3] - ر. ک: شناخت و تحلیل سیاسی، جواد منصوری، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، 1372.، صص 120 – 133. [4] - بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار دانشجویان نمونه و نمایندگان تشکلهاى مختلف دانشجویى، 25/ 07/ 85 . [5] - بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار دانشجویان نمونه و نمایندگان تشکلهاى مختلف دانشجویى، 25/ 07/ 85 . [6] - جنبش دانشجویى، امیدها و بیمها، پیشین.[7] - بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار دانشجویان نمونه و نمایندگان تشکلهاى مختلف دانشجویى، 25/ 07/ 85 . |
قدرت خوش اخلاقی 1 86 |
![]() در شماره های پیشین، مقالاتی راجع به «خوش اخلاقی» خواندید. این سلسله مقالات را با نام قدرت خوش اخلاقی پی گیری می کنیم. نظرات خویش را از ما دریغ نکنید، حتی اگر لبخندی باشد.
از محبت خارها گل می شود / وز محبت سرکه ها مل می شود در این بخش می خواهیم بررسی کنیم خوش اخلاق بودن چه توانایی هایی به انسان می دهد. با برخورد شاد اجتماعی چه کارهایی را می توان انجام داد و چه تاثیر و نیرویی را می توان ایجاد کرد؟ البته خود خوش اخلاق بودن توانایی بزرگی است و به دست آوردن آن کار آسانی نیست. قبلا درباره راه های بدست آوردن این توانایی صحبت کردیم. مطلبی که اکنون می خواهیم بررسی کنیم، توانایی هایی است که از راه خوش اخلاق بودن بدست می آوریم. این توانایی ها، بسیار فراوان و متنوع است و شاید قابل شمارش نباشد. هر کسی در حوزه فعالیت خود می تواند از طریق اخلاق خوب و خوش رویی، نیروی مثبت فراوانی را ایجاد کند، تاثیرهای مثبت زیادی را بر دیگران بگذارد، حرکت های مثبت بسیاری را به وجود بیاورد و بسیاری از مشکلات زندگی خود و دیگران را حل کند. قبلا گفتیم که اخلاق خوش، یکی از منابع بزرگ تامین انرژی، نشاط و تحرک در زندگی انسان است و در مقابل، خشم، عصبانیت و تند خویی علت اصلی بسیاری از بیماری های تن و روان آدمی است و حامل انرژی منفی بسیار خطرناکی برای خود فرد عصبانی و یا افرادی که در اثر برخورد خشن او عصبانی می شوند، می باشد. برای توضیح قدرت خوش رویی و انرژی بسیار مفیدی که تولید می کند و به تبع آن تاثیر بدخلقی بر فرد و جامعه از آموزه های دینی کمک می گیریم. در این آموزه ها به موارد متعددی از آثار توان بخش اخلاق خوب و به تبع آن تاثیرات منفی بدخلقی، اشاره شده است که برخی از آنها عبارتند از:
1- تقویت روزی: آدم خوش اخلاق توانایی اش برای بدست آوردن روزی بیشتر از دیگران است. نقش اخلاق خوش و خوش رویی در تقویت روزی به راحتی قابل درک است. شما هنگامی که می خواهید برای منزل خود چیزی تهیه کنید، از چه کسی خرید می کنید؟ از کسی که خوش اخلاق است یا بد اخلاق؟ هیچ کس از آدم بد اخلاق خوشش نمی آید و دوست ندارد با او معامله کند. اگر در یک محله، به طور مثال، دو میوه فروش خوش اخلاق و بد اخلاق وجود داشته باشد، به طور قطع فرد خوش اخلاق مشتری بیشتری جذب می کند تا فرد بد اخلاق. یک کارمند خوش رو و خوش برخورد، امکان استخدام بیشتری دارد تا یک کارمند بد اخلاق و خشن. این موضوع کاملا روشن است و نیاز به توضیح بیشتر ندارد. در آموزه های دینی ما هم به آن اشاره شده است. در روایتی از علی علیه السلام آمده است: گنجینه های روزی در نرم خویی و گشاده رویی است . فی سعه الاخلاق کنوز الارزاق. (1) و کسى که اخلاقش بد باشد، روزى اش تنگ خواهد شد. و من ساء خلقه ضاق رزقه. (2)
2- تقویت پیوند دوستی: انسان با قدرت اخلاق می تواند دوستان فراوانی برای خود بیابد. خوش اخلاقی پیوندهای دوستی را محکم و پایدار می کند. یکی از عوامل مهم دوست یابی گشاده رویی و خوش اخلاقی است. آیا شما حاضرید با یک فرد بد اخلاق و پرخاش گر دوست شوید؟ اگر با چنین فردی دوستی کنید، چه مقدار از این رابطه خود لذت می برید؟ افراد بد اخلاق معمولا تنها می مانند و دوستان بسیار کمی دارند و انسان های خوش اخلاق، یاران فراوان و روابط دوستانه صمیمانه و پایدارتری دارند. برخی افراد گله می کنند که چرا قادر نیستند برای خود دوستی بیابند و یا دوستان خود را حفظ کنند. چرا پیوند های دوستی آنان زود گسسته می شود؟ خوب است این افراد پاسخ سوال خود را در نوع برخورد و اخلاق خود جستجو کنند. هر کسی که یاری می طلبد دوست می دارد با افرادی که خوش رو هستند و اخلاقی نرم و جذاب دارند، پیوند دوستی و صمیمیت برقرار کند. پیامبرگرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) به این موضوع اشاره کرده و فرموده است. کسى که اخلاقش نیکو باشد، دوستانش فراوان مى شوند و مردم به او انس مى گیرند. من حسن خلقه کثر محبوه و انست النفوس. (3) خوشرویی دوستی را پایدار می کند. حسن الخلق یثبت الموده. (4) على(ع) فرمود: اخلاق بد، بدترین همنشین انسان است، دوستان انسان را فرارى مى دهد و چیزى وحشتناکتر از بداخلاقى نیست. و بالاخره در حدیثى مى خوانیم که لقمان حکیم به فرزندش چنین نصیحت مى کرد: فرزندم از بى حوصلگى و بداخلاقی و کم صبرى بپرهیز که با داشتن این صفات بد، دوستى براى تو باقى نمى ماند. ایاک و الضجر و سوء الخلق و قله الصبر فلایستقیم علی هذه الخصال صاحب. (5)
3- تقویت سلامتی و سعادت: آدم خوش اخلاق از بدنی سالم، روحیه قوی، زندگی گوارا و لذت بخشی برخوردار است و این توانایی در او هست که برای خویش زندگی سعادت مندانه ای را بسازد. در مقابل، آدم بد اخلاق در رنج و عذاب بسر می برد و زندگی ناگواری دارد. خوش اخلاق بودن آثار بسیار گران بهایی بر زندگی این جهانی انسان می گذارد. در چند روایتی که از حضرت صادق آل محمد (ع) در این باره نقل شده، آمده است: خوش اخلاقی زندگی را برای انسان ها گوارا می کند. هیچ زندگىاى گواراتر از زندگى همراه با خوش اخلاقى نیست. هرکسی که خلقش نیکو شد، مشکلات و ناهمواری های زندگی برایش هموار می شود و راه های زندگی برایش آسان می گردد. علی (ع) فرمود: من حسن خلقه سهلت له طرقه. (6) در روایت دیگری آمده است: بدرستی که نیکوکاری و خوش خلقی، سرزمین ها را آباد می کند و بر عمرها می افزاید. ان البر و حسن الخلق یعمران الدیار و یزیدان فی الاعمار .(7) شکی نیست که عمران و آبادى در سایه اتّحاد و صمیمیّت و همکارى در میان قشرهاى جامعه به وجود مى آید، و آنچه باعث تحکیم این امور شود، از عوامل مهمّ عمران و آبادى خواهد بود. طول عمر نیز مولود آرامش فکر و آسودگى خیال و جلوگیرى از فقر و همکارى و همبستگى اجتماعى است و این امور در سایه اخلاق به دست مى آید. بدخلقی و خشم، انرژی بسیار مضر و خطرناکی برای خود انسان و اطرافیان تولید می کند و باعث جوشش خون و و تند شدن ضربان قلب و شدید شدن جریان آن در رگ ها میشود و این چیزی است که از چهره و چشمان انسان به وضوح آشکار میگردد و چنانچه بارها تکرار شود باعث فشار خون و گاهی پاره شدن موی رگ های مغز و به دنبال آن در بسیاری موارد باعث سکته قلبی و مغزی و فلج شدن برخی از اعضای بدن انسان میشود. همچنین آن حضرت فرمود: چهار چیز است به هر کس داده شود خیر دنیا و آخرت به او داده شده است: راستى در سخن گفتن و اداء امانت، و عفّت شکم (پرهیز از حرام) و حسن خلق. اربع من اعطیهن فقد اوتی خیر الدنیا و الاخره. صدق حدیث و اداء الامانه و عفه بطن و حسن خلق. (9)
شماره آینده این مقاله، سه نمونه دیگر از کارهایی که به مدد قدرت خوش اخلاقی می توان انجام داد، بررسی می شود. با ما همراه باشید و ما را نیز با یک رأی یا نظر، با خویش همراه کنید. ادامه دارد پی نوشت ها: 1- بحارالانوار، ج 77، ص 53. 2- غرر الحکم. 3- همان. 4- بحارالانوار، ج 77، ص 150. 5- بحار، ج 10، ص 419. 6- شرح غررالحکم ، ج 5، ص 306. 7- بحارالانوار ،ج 71، ص 395. 8- بحار، ج 10، ص 419. 9- غرر الحکم. |
حضرت روح الله ابرمرد توحید
انقلاب اسلامی که به رهبری حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه اتفاق افتاد،به واقع دکترین جدیدی بود که در نظام حکومتی جهان وارد شد و نظریه ولایت فقیه ایشان که برگرفته از حکومت علوی مبتنی بر ولایت "الله"جل جلاله- بود امروز مرزهای اعتقادی کشورهای اسلامی جهان را تحت تاثیر خود قرار داده است. مردی الهی با دیدگاه علمی و عملی "توحیدی"،که همه چیز را مطلقا در تحت قدرت خداوند عزوجل می دید.امام(ره) به معنی واقعی کلمه، توحید افعالی داشت و در شرایطی که همه اسباب و امکانات مادی در اختیار اهل باطل و رژیم شیطانی پهلوی قرار داشت وشاه از پشتیبانی قدرتهای بزرگی چون امریکا برخوردار بود،تنها با تکیه بر قدرت الهی و توکل مطلق به ذات اقدس حضرت حق انقلاب کرد وزمانی که در مورد احساس ایشان سوال شد فرمودند که احساس خاصی ندارند!. واین یعنی خالص بودن از هرگونه حب به ریاست و دنیا و مادیات.
قسمتی از بیانات ایشان در مورد دولت و حکومت الهی در ذیل،قطره ایست ازاین اقیانوس ژرف توحیدی ایشان:
"خاصیت یک حکومت محرومین و مستضعفین و حکومت مردمی این است که مجلس اش می فهمد مستضعفین و محرومین یعنی چه، هم حکومت و وزرا می فهمند که یعنی چه، هم رئیس جمهور و رئیس مجلس اش می دانند که این محرومیت یعنی چه. برای این که خودشان لمس کرده اند، خودشان لمس محرومیت راکرده اند ... و لذا خاصیتی که حکومت محرومین دارد چند چیز است: یکی این که چون احساس کرده اند محرومیت را به فکر محرومین می توانند باشند ... به خلاف آن قشری که سابق متکفل این امور بود،نمی توانستند بفهمند ... یکی از خاصیت های بزرگ اش این است که این ها دیگر از قدرت ها نمی ترسند. خاصیت اعیانیت و اشرافیت به اصطلاح و رفاه این است که چون همیشه خوف این مطلب که مبادا از این مقام پایین بیایم و مبادا یک لطمه ای به اشرافیت من بخورد، این خوف، اسباب این می شد که نسبت به زیردست ها ظالم و نسبت به بالا دست ها توسری خور باشد ... خاصیت حکومت رفاه طلبان است که در مقابل سفارتخانه های خارجی ذلیل بودند و در مقابل رعیت خودشان و قشر محرومین با کمال قلدری رفتار می کردند ... حکومت محرومان این خاصیت را دارد که امروز اگر رئیس جمهور امریکا بیاید این جا بخواهد به یک نفر از کارمندهای دولت ما یک درشتی بکند یک سیلی می خورد ..."1
1. صحیفه نور، ج 18،ص 52و53
"سلام خدا بر او روزی که متولد شد،روزی که رحلت کرد، وروزی که برانگیخته خواهد شد"
سـالروز ارتـحـال بنیانگذار جمهورى اسلامى آیت الله خمینی |
بسم اللّه الرحمن الرحیم |
انتخاب آیت الله خامنه اى به مقام ولایت فقیه و رهبرى انقلاب |
14 خرداد 1368 - انتخاب آیت الله خامنه اى به مقام ولایت فقیه ورهبرى انقلاب اصل پنجم قانون اساسى: |
لیست کل یادداشت های این وبلاگ