سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که نهان خود را اصلاح نماید خدا آشکار او را نیکو فرماید ، و آن که به کار دینش پردازد خدا کار دنیاى او را درست سازد ، و آن که میان خود و خدا را به صلاح آرد ، خدا میان او و مردمان را نیکو دارد . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 86 مرداد 3 , ساعت 8:1 صبح
آمریکا همچنان غیرقابل اعتماد است


  • سفیر آمریکا در عراق دیروز در پایان مذاکرات چند ساعته خود با سفیر جمهوری اسلامی ایران با تکرار اتهامات واهی علیه ایران مبنی بر حمایت از گروه های مسلح در عراق بر تمایل واشنگتن برای ادامه مذاکرات با تهران درباره مسائل امنیتی عراق تاکید کرد.
    به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از العربیه رایان کروکر در پایان دور دوم گفتگوهایش با حسن کاظمی قمی در بغداد در کنفرانس مطبوعاتی با خبرنگاران گفت : ما خواهان ادامه گفتگو با ایران درباره مسائل امنیتی عراق هستیم . وی با تکرار اتهامات و ادعاهای واهی مقامهای کشورش علیه جمهوری اسلامی ایران مبنی بردخالت در عراق و حمایت از گروه های مسلح و شورشی مدعی شد : ما از ادامه حمایت ایران از گروه های مسلح در عراق نگران هستیم و حمایت تهران از افراد مسلح در عراق از زمان دور اول مذاکرات (7 خرداد) افزایش یافته است .
    سفیر آمریکا در عراق که در واقع نماینده یک کشور متجاوز و اشغالگر است در این اظهارات در نهایت گستاخی از تعبیر « باید » استفاده کرد و افزود : « باید سیاست ایران در عراق با سیاست آمریکا در زمینه دموکراسی و امنیت هماهنگ باشد » . وی همچنین علیرغم تاکید جهانیان و حتی سیاستمداران خود آمریکا بر شکست سنگین دولت بوش در حمله نظامی به عراق مدعی شد : « با وجود مشکلاتی که در عراق با آن روبرو هستیم شاهد دستاوردهائی هم بوده ایم » .
    این اظهارات کروکر نشان دهنده این واقعیت است که آمریکا همچنان همان « شیطان بزرگ » است که حضرت امام خمینی میفرمودند و هیچ تغییری نکرده است .
    هرچند سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق تلاش کرد دور دوم مذاکرات بغداد را طوری جلوه دهد که گوئی آمریکائی ها در این مذاکرات به اشتباهات خود پی برده اند لکن اظهارات گستاخانه سفیر آمریکا در عراق نشان میدهد اصولا هدف آمریکا از این مذاکرات چیز دیگری است . بویژه آنکه دیروز مطبوعات آمریکا فاش کردند دولت بوش کوچک برای ماندن در عراق تا سال 1389 یعنی حداقل تا سه سال دیگر برنامه دارد و اینرا نیز همه میدانند که آمریکا برای ماندن در عراق به ناامنی و تروریسم به مثابه « غذای اشغالگری » نیازمند است .
    بدین ترتیب مذاکرات بغداد یکبار دیگر نشان داد که آمریکا همچنان شیطان بزرگ است و شیطان هرگز قابل اعتماد نیست .

  • چهارشنبه 86 مرداد 3 , ساعت 7:59 صبح



    به مناسبت سالروز ولادت امام جواد علیه السلام
    دهم رجب سالروز ولادت امام نهم حضرت امام محمدتقی علیه السلام است . امام محمد تقی دهم رجب 195 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود و در سال 203 در حالی که سن آن حضرت بین 8 تا 9 سال بود امامت امت را در دست گرفت .
    امام محمدتقی علیه السلام تا سال 220 هـ . ق یعنی به مدت هفده سال شیعیان را رهبری کرد و سرانجام در 25 سالگی توسط معتصم عباسی به شهادت رسید.
    دوره امامت امام جواد علیه السلام مصادف با یکی از شدیدترین دوره های تهاجم فرهنگی عباسیان و وابستگان آن ها به شیعیان است . این سیاست ناشی از تصور نادرستی بود که عباسیان به ذهن خود راه داده بودند. چون امام جواد (ع ) در سن پایین به امامت رسیده بود کارگزاران سیاسی و فرهنگی عباسیان می پنداشتند فرصت بسیار طلایی به دست آورده اند تا به گمان خود ضعف فرهنگی و فکری شیعیان را آشکار کنند و طی تهاجم فرهنگی و فکری حساب شده بنیان شیعه را از بیخ درآورند.عباسیان گمان می کردند که رهبری شیعیان به دلیل نوجوانی در چنان جایگاه علمی و فکری قرار ندارد که بتواند از مواضع فکری و فرهنگی شیعه به خوبی دفاع کند. به همین دلیل فرمانروایان بغداد و علما و دانشمندانی که وابسته به آن ها بودند مرتب موضوع مناظره علمی با امام جواد (ع ) را مطرح می کردند. عباسیان می خواستند امام شیعیان را دربرابر پرسش هایی قرار بدهند تا آن حضرت از عهده پاسخ گویی به آن ها بر نیاید و در نتیجه هم در میان عموم مردم و هم در میان شیعیان جایگاه خود را از دست بدهد. عباسیان و علمای وابسته به آن ها گمان می کردند که اگر این اتفاق رخ بدهد شیعیان به تدریج جذب سایر فرقه ها می شوند و سرانجام مستحیل می گردند و هویت خود را از دست می دهند. بنابر این مشاهده می کنیم که عباسیان توطئه بزرگی علیه شیعیان تدارک دیده بودند.آن ها این توطئه را که بنیان شیعه را هدف قرار داده بود از طریق برگزاری جلسات مناظره پی گیری می کردند.
    عباسیان برای موفقیت این توطئه از پیش درباره سن پایین امام جواد(ع ) تبلیغات و سیع به راه انداختند تا به محض اینکه زنگ آغاز توطئه مناظره به صدا در آمد مردم با آمادگی ذهنی به دام توطئه گران عباسی بیفتند. برخلاف تصور عباسیان هنگامی که زنگ توطئه مناظره به صدا در آمد نه تنها امام جواد علیه السلام در برابر دانشمندان و علمایی که مامور این کار بودند موضعی که حکایت از ضعف باشد نشان نداد بلکه وابستگان دستگاه عباسی را با طرح سئوالات علمی چنان منفعل و متحیر کرد که چیزی غیر از شرمساری نصیب آن ها نشد. به عبارت دیگر توطئه به ضد توطئه تبدیل گردید. به جای اینکه جایگاه علمی ودینی و اجتماعی امام جواد (ع ) در میان مردم تضعیف شود مردم به آن حضرت شناخت بیشتری پیدا کردند و متوجه شدند چه گوهر گرانبهایی در میان آن ها وجود دارد که آن را نمی شناسند و قدراو را نمی دانند.
    عباسیان که تیغ توطئه علیه امام جواد را به سمت خود دیدند محدود کردن تدریجی امام جلوگیری از دست رسی مردم به امام تظاهر به دوستی با امام وده ها حیله دیگر را پیش کشیدند. عباسیان پس از آنکه متوجه شدند این دسته از حیله ها و توطئه های آن ها نیز چندان کارایی ندارد و امام جواد علیه السلام از طریق یاران خود همچون حضرت عبدالعظیم حسنی (ع ) علی بن مهزیاراهوازی داودبن قاسم ابوجعفر احمدبن محمد صالح بن سهل و افراد بسیار دیگر به نشر تعالیم ناب دین مشغول هستند. چاره ای غیر ازاین نیافتند که هر چه زودتر امام جواد علیه السلام را به شهادت برسانند. عباسیان دریافتند که اگر امام جواد علیه السلام را که با پایان حیات طبیعی خود فاصله زیادی دارد به شهادت نرسانند توسط آن حضرت جریان بسیار گسترده دینی و علمی و انقلابی در جهان اسلام به وجود خواهد آمد و بر خلافت عباسی خط بطلان خواهد کشید. به همین دلیل شهید کردن امام را تنها راه باقی مانده یافتند و ناجوانمردانه آن حضرت را که خورشید فیض و سرو معرفت و معنویت بودند در 25 سالگی به شهادت رساندند .
    سالروز ولادت امام جواد علیه السلام را به همه رهروان راهش تبریک می گوییم .


    دوشنبه 86 مرداد 1 , ساعت 12:31 عصر

    دوشنبه 86 اردیبهشت 31 , ساعت 9:0 عصر

    گناهان کلیدى
    همان گونه که پیرى و ضعف، زمینه هجوم کسالت و بیمارى‏هاى گوناگون مى‏گردد، گاهى عیب و یا گناهى زمینه و کلید انواع گناهان مى‏شود. مثلاً:
    1- حسادت، انسان را به انواع گناهان مانند کارشکنى، تهمت، دروغ و سوء قصدها و...وادار مى‏کند. امام صادق علیه السلام فرمود:
    «ان الحَسَد یَاکُل الاِیمانَ کَما تَاکُلُ النّار الحَطَب»
    (68)

    «همانگونه که آتش، هیزم را مى‏بلعد، حسادت ایمان را مى‏بلعد.»
    انسان حسود به هر تلاشى که رقیب خود را بشکند، دست مى‏زند.
    2- بخل و حرص، بخل سبب ندادن زکات و خمس و ترک انفاق و مى‏شود، به علاوه مردم از بخیل ناراحتند و همین موجب بدگویى‏ها و سوء ظن‏ها مى‏گردد؛
    امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود:
    «البُخلُ جامِع لِمساوِى العُیُوب وَ هُو زمام یقادُ بِه اِلى کلّ سوء»
    (69)

    «بخل، جامع و گرد آورنده همه‏ى بدى‏ها است، و افسارى است که همه‏ى بدى‏ها را بسوى خود مى‏کشاند.»
    حرص نیز سبب گناهانى مانند: کم فروشى، احتکار، گران فروشى، رشوه خوارى، تملق و انواع بى تقوایى‏ها مى‏شود.
    3- دروغ، انسان با دروغ گناهان خود را توجیه مى‏کند و زیر پوشش توجیه‏هاى دروغین، صدها گناه دیگر بروز مى‏کند، امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود:
    «جُعِلَت الخَبائِثُ کُلّها فى بَیتٍ و جُعِلَ مِفتاحُها الکذب»
    (70)

    «تمام زشتى‏ها در اتاقى قرار داده شده، و کلید آن، دروغ است»
    4- خشم و بداخلاقى، عیبى است که سبب فحش، غیبت، دشمن تراشى و انواع زشتى‏ها مى‏شود، امام حسن عسکرى علیه السلام فرمود:
    «الغضب مفتاح کل شر»
    (71)

    «خشمِ (بى‏کنترل) کلید هر بدى است.»
    عیوب و گناهان دیگرى نیز وجود دارند که زمینه‏ساز گناهان دیگر مى‏شوند، مانند: بدگمانى، حرام خوارى، شراب خورى، ستیزه‏جویى، ترس، تکبر و....که براى رعایت اختصار از شرح بیشتر خوددارى شد.

    آژیر خطر
    از تعبیرات مختلف آیات و روایات، به شدت و ضعف خطرهاى گناه پى‏مى‏بریم. در قرآن نسبت به بعضى از گناهان تعبیر شده که آن را انجام ندهید مانند:
    «و لا تاکلوها اسرافاً»
    (72)
    «از اموال آنها از روى اسراف نخورید»
    در بعضى از موارد تعبیر شده که از آن دورى کنید؛
    «و اجتنبوا الطاغوت»
    (73)

    «و از طاغوت دورى کنید»
    و در بعضى موارد گفته شده نزدیک آن نشوید؛
    «وَ لاتَقرَبوا الفَواحِشَ ما ظَهَر مِنها وَ ما بَطن»
    (74)

    «به کارهاى زشت خواه آشکار و خواه پنهان نزدیک نشوید.»
    انجام ندادن با نزدیک نشدن نشانه‏ى دو نوع خطر است مثلاً درباره نفت مى‏گوییم: کبریت به آن نزنید!. ولى درباره‏ى بنزین مى‏گوییم: کبریت را نزدیک آن نبرید که فاجعه مى‏آفریند!.
    گناه زنا و خوردن مال یتیم و ورود کفار به سنگر مسلمین (مسجدالحرام) شبیه بنزین است که در قرآن با جمله «و لاتقربوا»
    (75) «نزدیک نشوید» و جمله «فلایقربوا المسجد الحرام» (76)
    «نباید مشرکان نزدیک مسجدالحرام شوند» تعبیر شده است.
    این تعبیر همچون آژیر خطر، حاکى از آن است که بعضى گناهان چنان وسوسه‏انگیز است که نزدیک شدن به حریم آن ممکن است انسان را در پرتگاه خطرناک قرار دهد و نباید به عوامل زمینه ساز و سوق دهنده به سوى گناه نزدیک نشد مثلاً از محیط فاسد و آلوده که لغزندگى شدیدى براى سقوط در دره‏ى گناه دارد باید دورى نمود.

    زمینه‏هاى گناه در وجود انسان

    غریزه
    در انسان غرایزى وجود دارد که گاهى دچار افراط یا تفریط مى‏شود، پس باید راههاى تعدیل آنها را شناخت.
    امام على علیه السلام در گفتارى مى‏فرماید:
    «خداوند فرشتگان را به عقل اختصاص داد (وآنها تکویناً محکوم به اطاعت عقل هستند) و حیوانات را به شهوت و غضب، اختصاص داد. (وآنها به طور تکوینى محکوم به ارضاى غرائز حیوانى هستند) اما انسان را با اعطاء همه (عقل و خشم و شهوت) شرافت بخشید. پس هرگاه پیروى از عقل کند، مقامش برتر از فرشتگان خواهد شد، زیرا با بودن خشم و شهوت، اطاعت از عقل نموده است، و اگر اطاعت از شهوت و غضب کند، از حیوانات، پست‏تر است، زیرا با داشتن عقل پیروى از خشم و شهوت نموده است.»
    (77)
    قرآن در مورد کسانى که از غرائز حیوانى پیروى مى‏کنند مى‏فرماید:
    «اولئک کالاَنعامِ بل هم أضلّ سَبیلاً»
    (78)

    «آنها همچون چارپایان بلکه گمراهترند.»

    قواى غریزى
    علماى اخلاق مى‏گویند: منشا و انگیزه‏ى گناهان، سه قوه است:
    1- قوه شهویّه.
    2- قوه غضبیّه.
    3- قوه وهمیّه.
    قوه شهویّه، انسان را به افراط در لذت‏خواهى نفسانى، مى‏کشاند، که سرانجامش، غرق شدن در فحشا و زشتى‏ها است.
    قوهّ غضبیّه، انسان را به ظلم وطغیان آزار رسانى و تجاوز، وادار مى‏کند.
    قوهّ وهمیّه، برترى طلبى و انحصار جویى و تکبر و روح خوداخواهى را در انسان زنده مى‏کند و او را به گناهان بزرگى در این کانال، وا مى‏دارد.
    (79)
    اگر با دقت بررسى کنیم در مى‏یابیم که اکثر گناهان (اگر نگوییم همه‏ى گناهان) به این سه قوه باز مى‏گردند.
    این سه قوه در وجود انسان لازم است، ولى اگر کنترل وتعدیل نشود و به افراط و تفریط کشانده شود، سرچشمه‏ى گناهان بسیار خواهد شد.
    براى توضیح بیشتر به این مثال توجه کنید:
    آب، که مایه‏ى حیات انسان و گیاه و حیوان‏ها مى‏باشد، اگر در جلو آن سدى بسته شود، تا سیلاب پشت سر آن جمع شود، نه تنها سیلاب به ما ضرر نمى‏زند، بلکه هروقت نیاز به آب شد، دریچه‏ى سد را باز کرده و گیاهان و دام‏ها از آب آن سد، بهره‏مند مى‏شوند.
    حال اگر سیلاب مهار نشود، هنگام طغیان، دیوانه وار به باغ‏ها و کشتزارها و خانه‏ها سرازیر شده و همه را ویران مى‏کند.
    در مورد انسان نیز، نیروى غضب براى دفاع و شهوت براى بقاى نسل لازم است، ولى اگر این دو غریزه بر اثر افسار گسیختگى طغیان کنند، موجب بروز جنایات ویرانگر و انحرافات جنسى و بى‏عفتى خواهند شد.
    نتیجه اینکه: اگر بخواهیم جامعه را از لوث گناه پاک سازیم، و یا وجود خویش را از آلودگى گناه، حفظ کنیم، باید غرایز و تمایلات نفسانى را کنترل و تعدیل کنیم.
    البته کنترل و تعدیل غرایز شهوانى، نیاز به برنامه‏هایى دارد که در این کتاب، به قسمتى از آنها شاره خواهد شد


    یکشنبه 86 اردیبهشت 30 , ساعت 9:33 صبح
    7- گناه شخصیت‏ها
    گناه آنان که در جامعه، داراى موقعیت خاص هستند، با گناه دیگران یکسان نیست، و چه بسا گناه صغیره آنها، حکم گناه کبیره را داشته باشد، زیرا گناه آنها داراى دو بعد است: بعد فردى و بعد اجتماعى.
    گناه شخصیت‏ها و بزرگان از نظر بعد اجتماعى مى‏تواند زمینه‏ى اغوا و انحراف جامعه و موجب سستى دین مردم شود.
    بر همین اساس، حساب خداوند با بزرگان و شخصیت ها، غیر از حساب او با دیگران است.

    گناه بزرگان از دیدگاه قرآن
    در آیه 44 تا 48 سوره حاقهّ مى‏خوانیم:
    «و لو تَقَوّلَ علینا بعض الاَقاویل. لاَخَذنا منِه بِالَیمین. ثمّ لَقطعنا مِنه الوَتین. فَما مِنکم مِن اَحد حاجِزین.»
    «و اگر او (پیامبر) سخن دروغ بر ما مى‏بست، ما او را با قدرت مى‏گرفتیم، سپس رگ قلبش (یعنى شاهرگش) را قطع مى‏کردیم، و احدى از شما نمى‏توانست مانع شود و از او حمایت کند.»
    در قرآن افراد بدعت‏گذار و تحریف‏گر بسیارى مطرح شده‏اند اما خدا درباره‏ى هیچکدام از آنها این گونه سخن نگفت که: «رگ گردنت را مى‏زنیم» ولى به پیامبر صلى الله علیه وآله به خاطر عصمت و مقام علم و آگاهیش چنین مى‏فرماید، زیرا او شخص بزرگى است که گناهش نیز بسیار بزرگ است.== بنابراین آنان که داراى شخصیت علمى و دینى هستند و انتسابشان به دستگاه دین بیشتر است، مسئولیت بیشترى دارند.

    مَثَل دانشمند غیر متعهّد در قرآن
    در قرآن دانشمندان بى عمل به الاغ و سگ، تشبیه شده‏اند.
    در مورد بلعم باعورا دانشمند گنهکار مى‏خوانیم:
    «فَمَثله کَمَثل الکَلبِ اِن تَحمِل عَلَیه یَلهَث اَو تَترُکه یَلهَث» (59)

    «مثال او همانند سگ (هار) است که اگر به او حمله کنى دهانش را باز و زبانش را از دهانش بیرون مى‏آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مى‏کند. (آنچنان تشنه‏ى دنیا است که همیشه دهانش باز است).»
    و در آیه‏ى 5 سوره‏ى جمعه مى‏خوانیم:
    «مَثَل الَّذینَ حُمِّلُوا التّوراةِ ثمّ لم یَحمِلوها کَمَثل الحِمارِ یَحمل اَسفاراً»
    «مثال کسانى که به دستورات تورات، تکلیف شدند، ولى حق آن را ادا ننمودند، همانند مثال الاغى است که کتاب‏هایى با خود حمل کند (و از کتاب‏ها بهره‏اى نبرد جز سنگینى بار آن!).»
    در آیه‏ى 30 سوره‏ى احزاب مى‏خوانیم:
    «یا نِساءَ النّبى مَن یَاتِ مِنکُنّ بِفاحِشَة مُبیِّنَة یُضاعَف لَها العَذاب ضِعفَین»
    «اى همسران پیامبر هر کدام از شما گناه آشکارى مرتکب شود، عذاب او دو برابر است.»
    همسران پیامبر به خاطر اینکه در جامعه داراى موقعیت خاصى بودند گناه آنها کیفر مضاعف داشت.
    مراد از «گناه آشکار» آنها، شاید اشاره به اثر اجتماعى آن گناه باشد، که به همین خاطر کیفرِ چند برابر دارند.
    بر همین اساس روایت شده شخصى به امام سجاد علیه السلام عرض کرد: «انکم اهلبیت مغفور له»
    «شما از خاندانى هستید که مشمول آمرزش خداوند مى‏باشید.»
    آن حضرت با شنیدن این سخن خشمگین شد و در پاسخ فرمود:
    «آنگونه که تو مى‏گویى نیست، ما در مورد نیکوکاران خود، دو پاداش و در مورد گنهکاران خود، دو کیفر قایل هستیم.»
    سپس آیه 30 و 31 احزاب را تلاوت فرمودند. (60)


    گناه بزرگان از دیدگاه روایات
    1- امام صادق علیه السلام در ضمن گفتارى فرمود:
    «یغفر للجاهل سبعون ذنباً قبل ان یغفر للعالم ذنب واحد» (61)

    «هفتاد گناه از جاهل، بخشیده مى‏شود قبل از آنکه یک گناه از عالم، بخشیده گردد.»
    2- رسول اکرم صلى الله علیه وآله در ضمن گفتارى فرمود:
    «اگر عالمان دین و زمامداران، فاسد شدند، مردم نیز فاسد مى‏شوند.» (62)

    و در سخن دیگر فرمود:
    «عوام امت من اصلاح نمى‏شوند مگر با اصلاح خواص امت من!»
    شخصى پرسید: خواص امت چه کسانى هستند؟. فرمود:
    «خواص امتى اربعة: الملوک و العلماء و العباد و التجار»
    خواص امت من چهار دسته‏اند: 1- زمامداران. 2- دانشمندان. 3- عابدان. 4- تاجران.
    شخصى دیگر پرسید: چگونه؟ پیامبر صلى الله علیه وآله فرمود:
    «زمامداران چوپانان مردمند، وقتى چوپان گرگ شود، گوسفندان چگونه بچرند؟ و علما طبیبان مردمند، وقتى طبیب بیمار باشد، بیماران را چه کسى درمان کند، بندگانِ عابد خداوند راهنماى مردمند، اگر راهنما گمراه شد، چه کسى راه رونده را هدایت مى‏کند؟ و تاجران امین مردمند، وقتى که امین خیانت کرد، به چه کسى باید اطمینان نمود؟» (63)

    3- نیز رسول اکرم صلى الله علیه وآله فرمود:
    در روز قیامت، خداوند با سه کس سخن نگوید، و به آنها توجه نکند و آنها را پاک نسازد و براى آنها عذاب دردناک است:
    «شیخ زان و ملک جبّار و مُقِلّ مُختال» (64)

    «پیر زناکار، و سلطان جبار و فقیر متکبر.»
    4- امام صادق علیه السلام به یکى از اصحاب به نام شقرانى فرمود:
    «ان الحسن من کل احد حسنٌ و انّه منک احسن لمکانک منّا، و انّ القبیح من کل احد قبیح و انّه منک اقبح» (65)

    «اى شقرانى! نیکى از هر شخص نیکو است، ولى از تو که به ما نسبت دارى نیکوتر است، و زشتى از هر کسى زشت است ولى از تو زشت‏تر.»
    5- امیرمؤمنان على علیه السلام فرمود:
    «زَلّةُ العالم تُفسد العَوالِم» (66)

    «لغزش عالم، همه‏ى عالم‏ها را تباه مى‏سازد.»
    و نیز فرمود:
    «زلّة العالم کانکِسار السّفینَة تُغَرق و تُغرقُ معَها غَیرها» (67)

    «لغزش عالم همانند شکسته شدن کشتى در دریا است هم خود غرق مى‏شود و هم موجب غرق شدن سرنشینانش مى‏گردد.»
    بنابراین گناه مسئولین، چهره‏ها، علما، نهادها، نویسندگان، بزرگان و سادات بیشتر به حساب مى‏آید.


    سه شنبه 85 آذر 21 , ساعت 6:28 عصر

    با آل علی هر که در افتاد ، ور افتاد .

    آنچه دلم خواست نه آن شد --- آنچه خدا خواست همان شد

    پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد

    تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها

    جوجه را آخر پائیز میشمرند !

    چوب خدا صدا نداره ، هر کی بخوره دوا نداره

    خدایا آنکه را عقل دادی چه ندادی و آنکه را عقل ندادی چه دادی ؟

    درس ادیب اگر بود زمزمه محبتی --- جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را .

    روزگار است اینکه گه عزت دهد و گه خوار دارد --- چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

    ز عشق تا بصبوری هزار فرسنگ است ! (( دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است ؟ ))

    سرکه نه در راه عزیزان بود --- بار گرانیست کشیدن بدوش !

    شتر در خواب بیند پنبه دانه --- گهی لف لف خورد گه دانه دانه

    صد سر را کلاه است و صد کور را عصا

    طاووس را به نقش و نگاری که هست خلق --- تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش !(( سعدی ))

    ظالم همیشه خانه خرابه !

    علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد . ((‌ ... دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست )) (( سعدی ))

    فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه !

    قوم و خویش، گوشت هم را میخورند استخوان هم را دور نمیندازند .

    کمال همنشین در من اثر کرد --- وگر نه من همان خاکم که هستم . [‌[ سعدی]]

    گفت : چشم تنگ دنیا دار را --- یا قناعت پر کند یا خاک گور !‌[[ سعدی]]

    لقمان حکیم را گفتند : ادب از که آموختی ؟ گفت : از بی ادبان ! [[گلستان سعدی]]

    من از بیگانگان هرگز ننالم --- که با من هر چه کرد آن آشنا کرد . [[ حافظ]]

    نابرده رنج گنج میسر نمی شود --- مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد !

    وقتی که جیک جیک مستونت بود یاد زمستونت نبود ؟!

    هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ! --- ورنه تشریف توبر بالای کس کوتاه نیست .[[ حافظ ]]


    دوشنبه 85 آذر 20 , ساعت 8:16 عصر
    این داستان واقعی است
    در یک بعد از ظهر آفتابی در یک پیک‌نیک دوستانه , یکی از خانمها به نام اینگرید به طور ناگهانی پایش بر روی سنگی لغزیده و به زمین خورد. وی بلافاصله از زمین برخاست و به همه اطمینان داد که حالش خوب است و طوری نشده و فقط به خاطر کفش جدیدش پایش بر روی سنگ کوچکی لغزیده است. اطرافیان به وی کمک کردند تا لباسها و دست و صورتش را تمیز کند و از مابقی روز لذت ببرد. حال اینگرید در ظاهر خوب بود و فقط کمی شوک زده به نظر می‌رسید. اما غروب همان روز همسر اینگرید اطلاع داد که اینگرید حالش بد شده و در ساعت 6 بعدازظهر به بیمارستان منتقل شده و در بیمارستان از دنیا رفته است .
    اینگرید در اثر ضربه‌ای که در پیک‌نیک به وی وارد شده بود دچار ضربه مغزی شده بود. اگر در میان مهمانان فردی وجود داشت که می‌توانست علائم اولیه ضربه مغزی را شناسایی کند احتمالا اینگرید الان زنده بود. پس لطفا چند دقیقه وقت بگذارید و ادامه مطلب را مطالعه کنید :

    روش تشخیص ضربه مغزی :
    پزشکان معتقدند اگر فردی که دچار ضربه مغزی شده است ظرف 3 ساعت به بیمارستان منتقل شود آنها می‌توانند عوارض این ضربه را به طور کامل از بین ببرند. ولی تشخیص این حادثه و رساندن مصدوم به بیمارستان ظرف 3 ساعت کار مشکلی است چون در حالت عادی چند ساعتی طول می‌کشد تا عوارض این ضربه خود را نشان دهد. متاسفانه ممکن است فرد دچار صدمات جدی در ناحیه مغز شده باشد در حالی که اطرافیان اصلا متوجه هیچ علامت یا نشانه‌ای نشوند. به همین منظور پزشکان توصیه می‌کنند که در چنین شرایطی این سه پرسش ساده را در ذهن بسپارید و در اولین فرصت از مصدوم بخواهید :
    1  از مصدوم بخواهید که لبخند بزند .

    2   از وی بخواهید که هر دو دست خود را از بازو کاملا بلند کند

    3   از مصدوم بخواهید که یک جمله ساده و مرتبط با زمان و شرایط اطراف خود بسازد . (مثلا امروز هوا آفتابی است )

    اگر مصدوم در پاسخگویی به هر یک از این سه مورد دچار مشکل شد سریعا مصدوم را به بیمارستان برسانید. بعد از اینکه تشخیص داده شد که افراد غیرمتخصص نیز تنها با این سه پرسش می‌توانند به ضعف عضلات صورت، مشکل در حرکت بازوها و یا مشکل در تکلم پی برده و با انتقال سریع مصدوم به مراکز درمانی از مرگ مصدوم جلوگیری کنند از عموم مردم خواسته شد که این سه پرسش را به خاطر سپرده و در موقع لزوم از آن استفاده نمایند .

    لطفا این مطلب را برای تمام دوستان و اطرافیان خود بفرستید. شاید با این کار بتوانید از مرگ یکی از دوستان یا اطرافیان خود جلوگیری کرده و زندگی وی را نجات دهید !

    دوشنبه 85 آذر 20 , ساعت 11:27 صبح

    جوانی و جوانان

    نمیدانم این رابطه ها چه طور به وجود مى آید و چه طور یک پسر یا یک دختر طرف خود را به دام مى اندازد و با این کار جز غم و غصه براى پدر و مادرها چیزى تغییر نمى کند.

    خداوند دو جنس متفاوت را بر روى زمین آفریده یکى نر و دیگرى ماده. این دو جنس نباید با یکدیگر چنین روابطى داشته باشند و در واقع خداوند زمانى را آفریده  که این دو جنس بتوانند به راحتى در کنار یکدیگر و با آزادى بیشتر قرار بگیرند و این زمان زندگى است که موجب این امر می شود.

    در واقع اکنون جامعه طورى شده که  بیشتر آن را جوانان تشکیل میدهند اما چه جوانهایى؟ جوانهایى که ما از آنها انتظار داشتیم شما نیستید جوانهایى که پدر و مادرها از شما انتظار داشتند شما نیستید !

    اینها همه عوامل بسیارى را در بر می گیرد مثلا: اینترنت   -        ماهواره- فیلم یا سیدی های مبتذل و...  که همه باعث می شود که جوانان به را ههای نادرست کشیده شوند.

    جامعه هر روز بدتر از دیروز می شود و هر روز فساد در این جامعه اسلامی گسترش می یابد شاید شکل و قیافه هایی که جوانان ما در می آورند در کشورهای خارجی این طور نباشد.

    پدر و مادر هایی که با  سن کم موهایشان سفید میشود بدنشان شکسته می شود همه از غصه فرزندان است.

    واقعا اگر جامعه چنین پیش  برود دیگر آبرو و حیثیّتی برای پدر و مادر ها باقی نمی ماند و تمام آرزو های آنها به باد می رود.

    پسرها خودشان را به شکل دختر در می آورند ابرو هایشان را بر می دارند صورتهایشان را اصلاح می کنند  تیپ های دخترانه می زنند و وقتی پا به بیرون از خانه می گذارند می خواهند جلب توجه کنند  و همه به آنها چشم افکنند عده ای هم سوار ماشین های مدل بالا می شوند و در خیابانهای بالا شهر پرسه میزنند   شاید زندگى برای آنها جز مد و جوانی چیز دیگری نباشد.

    دخترها هم بدتر از پسرها مانتوهایی که می پوشند    شلوارک هایی که به پا دارند   موهایی که بیرون می ریزند و تکه پارچه ای که به عنوان روسری بر روی سر می اندازند   اینها همه مایه آبرو ریزی است .

    مانتو هایى که در گفتار مانتو است اما از یک بلوز هم کوتاهتر است  شلوارهایى که در گفتار شلوار است اما از یک شلوارک هم کوتاهتر است  و تکه پارچه اى که به عنوان روسرى بر روى سرشان مى اندازند اینها همه و همه مایه خجالت است.

    در واقع تمام کسانى که این طور هستند کمبود محبت و عاطفه و در کل مى توان گفت که آنها بى سرپرست هستند.عده اى مى گویند مشکل از پدر و مادرها است عده اى هم میگویند خود جوان نباید به دنبال این کارها برود. اما خود من هم بیشتر با مورد دوم موافق هستم  چون بیشتر پدرو مادرها سعى خودشان را میکنند اما موفق نمى شوند. جوانى که با ظاهرآراسته بیرون میرود با دیدن چنین جوانانی وسوسه می شود و سعی میکند از این به بعد به ظاهر خود طوری برسد که مورد دید عموم قرار بگیرد و به قول معروف تیریپ خفن بزند.

    اما این را بدانید جوان‍ی فقط به این چیزها ختم نمی شود جوانی سن غرور است سن رشد و تحرک سن شادی اما نه انجام این کارها.

    پسرهایی که با دخترها دوست می شوند از آنها سوء استفاده می کنند و از رازهایی که فقط زنها از آنها آگاه  هستند مطلع می شوند و از سادگی دخترها بهره می برند. باور کنید دوست شدن برای همه و با هر قیافه ای آسان است اما کسانی که دست به چنین کارهایی نمی زنند شعور و شرف دارند و نمی خواهند پدر و مادرشان را دل آزرده کنند اما اندکی فکر می کنند کسانی که از این کارها دوری می کنند مشکل دارند و عقب افتاده هستند وهرازگاهی به آنها ناسزا می گویند. زمانه طوری شده که دیگر بچه های چهار پنج ساله هم موبایل در دست می گیرند آخه باید به این پدر و مادرها چه گفت .اکنون که همه جوانان گوشی همراه دارند به راحتی به همدیگر شماره میدهند و از همدیگر شماره می گیرند و وقتی با یکدیگر تماس می گیرند به آرامی صحبت می کنند و به دنبال جایی هستند که جز طرفی که پشت خط است کسی صدای آنها را نشنود  و سعی میکند بیشتر رمزی صحبت کند.                      چرا باید چنین روابطی وجود داشته باشد جواب با شماست؟

    وقتی بزرگ شدید و تشکیل زندگی دادید و فرزندانتان را با زحمت تربیت کردید و آنها دلخواه شما نشدند به یاد کارهای خود می افتید و می فهمید که پدر و مادرتان چه می کشیدند و حسرت روزهایی را میخورید که پدر و مادرتان بالای سرتان بودند و راه گشای مشکلات شما بودند اما دیگر کسی بالای سر شما نیست و شما تنها هستید تنها تنها .

    دخترهایی که سالها با پسرها دوست هستند علاوه بر آبروریزی برای خود وخانواده اش مردی را هم که در آینده با او زندگی میکند را هم بیچاره می کند چون آن مرد از گذشته ی این دختر چیزی نمیداند.

    جوانان امروزی با جوانان دیروزی متفاوت اند زیرا جوانان دیروز زیاد به ظاهر خود اهمیت چندانی نمی دادند و بیشتر به وضع خا نواده و زندگی توجه می کردند اما جوانان امروزی بیش از هر چیزی بدون در نظر داشتن وضع اقتصادی و مالی خا نواده به سر و وضع خود میرسند و بیشتر سعی می کنند لباسهای جذب شلوارهای fashion mode      و انواع و اقسام کفش ها را بپو شند.

    مدتی نیروی انتظامی با بد حجابی زنان و اصلاح های نادرست پسران مبارزه کرد اما خیلی زود پایان یافت و دوباره بد حجابی گسترش یافت.

    جامعه از دختران مانتو بلند   مقنعه و چادر  نمی خواهد   حجاب درست می خواهد.

    جامعه از پسران پیراهن شش دکمه و شلوار پارچه ای نمی خواهد فقط یک جوان آراسته می خواهد. نمی دانم مد چه زمانی و از کجا به وجود آمد که هر سال بر سر زبان عده زیادی از مردم می افتد و می گویند که مثلاً مد امسال فلان است. مانتو باید فلان رنگ پوشید موها را باید فلان مدل کرد، شلوار فلان مدل پوشید و این جور حرف ها.

    دختر ها باید بیشتر مراقب رفتار خود باشند چون افرادی که با آنها دوست می شوند هرگز آینده و زندگی خود را با آنها آغاز نمی کنند بلکه پسری که با یک دختر دوست می شود بعد از مدتی او را به آسانی رها می کند  و این زمانی است که آن پسر خیال آسوده ای دارد و به زندگی خود ادامه می دهد در صورتی که آن دختر عذاب وجدان مر گیرد و با اعصابی به هم ریخته و برخوردی تند همه را از خود می رنجاند .

    واقعا جوانی که چهره آراسته داشته باشد لیاقت نگاه کردن را هم دارد و خودش هم می داند که مردم با چشم بد به او نمی نگرند. اما جوانی که چهره اش را صد و هشتاد درجه تغییر میدهد فقط مورد تمسخر مردم قرار می گیرد و این در حالی است که نگاه های مردم به او بیش از نگاه کردن به یک فرد آراسته است . جوانان امروزی در سن 17-18 سال به طرف راههای نادرست کشیده می شوند  سیگار ،  هشیش  ، دزدی و .................  اما چرا سیگار؟ اگر تحصیل کرده باشید که کار درست و حسابی پر است  اگر هم تحصیلات ندارید کار آزاد.  سیگار!سیگار!سیگار! بیشترین چیزی که جوانان امروزی جذب آن می شوند  سیگار است  فکر میکنند بزرگ شده اند سیگار می کشند فکر میکنند عاقل شده اند سیگار میکشند و فکر می کنند سیگار دوای تمام دردهاست.

    اما خواهش میکنم سیگار نکشید و خود را نابود نکنید اگر شما یک جوان عاقل و فهمیده باشید هیچ وقت دست به چنین کارهایی نمی زنید.   عده ای وقتی عصبانی می شوند زود سیگارشان را در می آورند و سریع شروع به کشیدن پنج – شش نخ و گاهی هم یک بسته می کنند .

    جوانانی که در مورد آنها ذکر شد بیشتر افراد بی فکر هستند شما         بله با شما جوانی هستم که این مقاله را می خوانی لا اقل   تــــــــــــــــــــــــو فکور باش تا جزو این افراد نباشی.امید وارم شما جوانانی که این مقاله را م‍ی خوانید  کمی بیندیشید و ببینید که آیا حرف های من درست بوده یا نه؟ وقت زیادی دارید پس بنگرید و بیندیشید.

     

                                                                                                                                                                           ففففف-محمدی

             دانش آموز اول دبیرستان شهید طیبه مهرنامی


    سه شنبه 85 آذر 14 , ساعت 9:39 عصر

    بسم الله الرحمن الرحیم

    شناسنامه حضرت امام رضا (ع)

    زندگى امام ابو الحسن على الرضا ابن موسى الکاظم ابن جعفر الصادق ابن محمد الباقر بن على بن حسین بن على بن ابى طالب علیهم السلام هشتمین امام از ائمه اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین

    امام رضا (ع) در روز جمعه، یا پنج‏شنبه 11 ذى حجه یا ذى قعده یا ربیع الاول سال 153 یا 148 هجرى در شهر مدینه پا به دنیا گذاشت. بنابراین تولد آن حضرت مصادف با سال وفات امام صادق (ع) بوده یا پنج‏سال پس از درگذشت آن حضرت رخ داده است. همچنین وفات آن حضرت در روز جمعه یا دوشنبه آخر صفر یا 17 یا 21 ماه مبارک رمضان یا 18 جمادى الاولى یا 23 ذى قعده یا آخر همین ماه در سال 203 یا 206 یا 202 هجرى اتفاق افتاده است. شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا گوید قول صحیح آن است که امام رضا (ع) در 21 ماه رمضان، در روز جمعه سال 203 هجرى درگذشته است. وفات آن حضرت در سال 203 در طوس و در یکى از روستاهاى نوقان به نام سناآباد اتفاق افتاد.

    با تاریخ‏هاى مختلفى که نقل شد، عمر آن حضرت 48 یا 47 یا 50 یا 51 سال و 49 یا 79 روز یا 9 ماه یا 6 ماه و 10 روز بوده است. اما برخى که سن آن حضرت را 55 یا 52 یا 49 سال دانسته‏اند، سخنشان با هیچ یک از اقوال و روایات، منطبق نیست و ظاهرا تسامح آنان از اینجا نشات گرفته که سال ناقص را به عنوان یکسال کامل حساب کرده‏اند. از جمله این اقوال شگفت آور سخن شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا است که گفته است: میلاد امام رضا (ع) در 11 ربیع الاول سال 153 و وفات وى در 21 رمضان سال 203 بوده و با این حساب آن حضرت 49 سال و شش ماه در این جهان زیسته است. مطابق آنچه صدوق نقل کرده، عمر آن حضرت پنجاه سال و شش ماه و ده روز مى‏شود و منشا این اشتباه را باید عدم دقت در جمع و تفریق اعداد دانست‏شیخ مفید نیز مرتکب این اشتباه شده است و ما در حواشیهاى خود بر کتاب المجالس السنیه متذکر این خطا شده‏ایم.

     

    بنابر گفته مولف مطالب السؤول، امام رضا (ع) 24 سال و چند ماه و بنابر قول ابن خشاب 24 سال و 10 ماه از عمر خویش را با پدرش به سر برد. لکن مطابق آنچه گفته شد، عمر آن حضرت در روز وفات پدرش 35 سال یا 29 سال و دو ماه بوده و پس از درگذشت پدرش چنانکه در مطالب السؤول نیز آمده، 25 سال زیسته است و نیز مطابق آنچه قبلا گفته شد آن حضرت پس از پدرش بیست‏سال در جهان زندگى کرد. چنانکه شیخ مفید نیز در ارشاد همین قول را گفته است. برخى نیز این مدت را بیست‏سال و دو ماه، یا یست‏سال و نه ماه، یا بیست‏سال و چهار ماه، یا بیست و یکسال و 11 ماه، ذکر کرده‏اند که این مدت، روزگار امامت و خلافت آن حضرت به شمار است. در طول این مدت آن حضرت دنباله حکومت هارون رشید را که ده سال و بیست و پنج روز بود درک کرد. سپس امین از سلطنت‏خلع شد و عمویش ابراهیم بن مهدى براى مدت بیست و چهار روز به سلطنت نشست. آنگاه دوباره امین بر او خروج کرد و براى وى از مردم بیعت گرفته شد و یکسال و هفت ماه حکومت کرد ولى به دست طاهر بن حسین کشته شد. سپس عبد الله بن هارون، مامون، به خلافت تکیه زد و بیست‏سال حکومت کرد. امام رضا (ع) پس از گذشت پنج‏یا هشت‏سال از خلافت مامون به شهادت رسید.

    مادر امام رضا (ع)

    در مطالب السؤول گفته شده است که: مادر آن حضرت کنیزى بود. که خیزران مرسى نام داشت. برخى نام وى را شقراء نوبیه، ذکر کرده‏اند که اروى، اسم او و شقراء لقب وى بوده است.

    طبرسى در اعلام الورى گوید: مادرش کنیزى بود به نام نجمه که به وى ام البنین مى‏گفتند. برخى نام مادر آن حضرت را سکن نوبیه و تکتم، نیز گفته‏اند. حاکم ابو على گوید: از جمله شواهدى که دلالت دارد نام مادر امام رضا (ع) تکتم بود، سخن شاعرى است که در مدح آن حضرت فرموده است:

    الا ان خیر الناس نفسا و والدا

    و رهطا و اجدادا على المعظم (1)

    اتتنا به للعلم و الحلم ثامنا

    اماما یودى حجة الله تکتم (2)

     

    ابو بکر گوید: عده‏اى این شعر را به عموى ابو ابراهیم بن عباس منسوب ساخته‏اند و من آن را روایت نمى‏کنم و روایت و سماع این شعر براى من واقع نشده بنابراین نه آن را اثبات مى‏کنم و نه ابطال. وى همچنین گوید: تکتم از اسامى زنان عرب است و در اشعار بسیارى به کار رفته است. از جمله در این بیت:

    «طاف الخیالان فزادا سقما

    خیال تکنى و خیال تکتما»

     

    فیروز آبادى نیز بر این اظهار نظر صحه گذارده و گفته است: تکنى و تکتم به صورت مجهول، هر یک از نامهاى زنان است.

    کنیه آن حضرت

    کنیه آن حضرت را ابو الحسن و نیز ابو الحسن ثانى خوانده‏اند. ابو الفرج اصفهانى در مقاتل الطالبیین روایتى نقل کرده و مبنى بر آن که کنیه آن حضرت، ابو بکر بوده است. وى به سند خود از عیسى بن مهران از ابو صلت هروى نقل کرده است که گفت: روزى مامون از من پرسشى کرد. گفتم: ابو بکر در این باره چنین و چنان گفته است. مامون پرسید: کدام ابو بکر؟ابو بکر ما یا ابو بکر اهل سنت؟گفتم، ابو بکر ما. پس عیسى از ابو صلت پرسید: ابو بکر شما کیست؟پاسخ داد: على بن موسى الرضاست که بدین کنیه خوانده مى‏شود.

     

    لقب آن حضرت

    در کتاب مطالب السؤول در این باره آمده است: القاب آن حضرت عبارت است از رضا، صابر، رضى و وفى، که مشهورترین آنها رضاست. در فصول المهمة نیز مشابه این مطلب آمده با این تفاوت که در آنجا به جاى القاب رضى و وفى، زکى و ولى یاد شده است. در مناقب ابن شهر آشوب گفته شده است: احمد بزنطى گوید: بدان جهت آن حضرت را رضا نامیدند که او از خدا در آسمانش رضا بود و براى پیامبر و ائمه در زمین رضا بود. و نیز گفته‏اند چون مخالف و موافق گرد آن حضرت بودند وى را رضا نامیدند. همچنین گفته‏اند: چون مامون بدان حضرت، رضایت داد وى را رضا گفتند.

    نقش انگشترى آن حضرت

    در فصول المهمة گفته شده است: نقش انگشترى امام رضا (ع) «حسبى الله‏»بود و در کافى به سند خود از امام رضا (ع) نقل شده است که فرمود: نقش انگشترى من، «ما شاء الله لا قوة الا بالله‏»است. صدوق نیز در عیون گوید: نقش انگشترى آن حضرت‏«ولیى الله‏»بود.

    فرزندان امام رضا (ع)

    کمال الدین محمد بن طلحه در مطالب السؤول گوید: آن حضرت شش فرزند داشت. پنج پسر و یک دختر. نام فرزندان وى چنین است: محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسن و عایشه‏».

    عبد العزیز بن اخضر جنابذى در معالم العتره و ابن خشاب در موالید اهل البیت و ابو نعیم در حلیة الاولیا نظیر همین سخن را گفته‏اند. سبط بن جوزى در تذکرة الخواص گوید: فرزندان آن حضرت عبارت بودند از: محمد (امام نهم) ابو جعفر ثانى، جعفر، ابو محمد حسن، ابراهیم و یک دختر. شیخ مفید در ارشاد مى‏نویسد: امام رضا (ع) دنیا را بدرود گفت و سراغ نداریم که از وى فرزندى به جا مانده باشد جز همان پسرش که بعد از وى به امامت رسید. یعنى حضرت ابو جعفر محمد بن على (ع) .

    ابن شهر آشوب در مناقب مى‏گوید: امام محمد بن على (ع) تنها فرزند اوست. طبرى در اعلام الورى نویسد: تنها فرزند رضا (ع) پسرش محمد بن على جواد بود لا غیر. در کتاب العدد القویة آمده است که امام رضا (ع) دو پسر داشت که نام آنها محمد و موسى بود و جز این دو فرزندى نداشت. همچنین در قرب الاسناد نقل شده است که بزنطى به حضرت رضا (ع) عرض کرد: من از چند سال پیش درباره جانشین شما پرسش مى‏کردم و شما هر بار پاسخ مى‏دادید پس از من پسرم جانشین من خواهد شد. اما اینک خداوند به شما دو پسر عطا کرده است پس کدامیک از پسرانتان جانشین شمایند؟

    مجلسى نیز در بحار الانوار در باب خوشخویى حدیثى از عیون اخبار الرضا (ع) نقل کرده که در سند آن نام فاطمه دختر رضا آمده است.

     

    پى‏نوشتها:

    1 - هان که از بهترین مردمان از نظر سرشت و پدر و خانواده و نیا، على (ع) بزرگ است.

    2 - تکتم او را براى ما به ارمغان آورد و او براى علم و حلم هشتمین امامى است که حجت‏خدا را ادا مى‏کند.

     کتاب: سیره معصومان، ج 5، ص 141

    نویسنده: سید محسن امین

    ترجمه: على حجتى کرمانى

     


    سه شنبه 85 آذر 14 , ساعت 11:22 صبح

    زامبیا / دموکراسی نوپا

     

    زامبیا یک کشور آفریقائی فقیر و بدون دسترسی به آبهای آزاد است ، انگلیسها طی سالهای 1924تا 1953 م کوشیدند واحدهای سیاسی بومی را که هر یک زبان و فرهنگ ویژه خود را داشتند با یکدیگر ترکیب کرده و بصورت نظام سیاسی مورد نظر خودشان در آورند ولی یک جنبش ملی گرای ضد استعماری شکل گرفت که در سالهای 1964 تا 1973م توانست از طریق انتخابات کائوندا را بر اساس قانون اساسی جمهوریخواهانه ای که آزادی بیان را تضمین میکرد بعنوان اولین رئیس جمهور زامبیا انتخاب کنند .ولی در دهه 1980م که اقتصاد زامبیا به سبب سقوط جهانی قیمت مس و مدیریت غیر کارشناسانه اقتصادی رکود دراز مدتی را بر کشور زامبیا تحمیل کرد حکومت کائوندا را به شکست کشانید و لی از این پس "جنبش دموکراسی چند حزبی " با علائق کارگری، تجاری، حرفه ای و مذهبی بصورت جنبش اجتماعی متحدی شکل گرفت که طی سالهای 1989تا اواخر 1991م توانست نهادهای دموکراتیک نسبتا قوی و مستحکمی را به مبارزه با زیربنای فاسد حاکمیت بر انگیزد و نشان دهد که تحکیم دموکراسی صرفا فرایندی سیاسی نیست بلکه مستلزم تغییرات اقتصادی و اجتماعی نیز میباشد . تحکیم دموکراسی به فرهنگ سیاسی هم وابسته است تا نخبگان و توده ها به شیوه های دموکراتیک اشنا شده و برای آن ارزش قائل شوند.



    <   <<   6   7   8   9      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ