، ماده ای محرک است که از تصفیه کوکائین به دست می آید و به اشکال مختلف تدخین (استنشاق دود) میشود. (Crack) که گاهی راک (Rock) نیز کرک نامیده میشود
خطر کرک در چیست؟
یقینا یکی از آشناترین جملات در رابطه با سوء مصرف مواد مخدر و محرک این است که شخص به محض استفاده از آن، دیگر نمیتواند مصرف این مواد را ترک کند. تنها سه بار مصرف مقدار بسیار اندکی از کرک، اعتیاد به آن را حتمی خواهد کرد و پس از این زمان بسیار کوتاه، شخص را به شدت به خود نیازمند و وابسته میکند.
تقریبا هرگونه حالت تحرک و نشاط روحی و جسمی که توسط مواد اعتیاد آور ایجاد شود، با حس بیحالی و لختی همراه خواهد بود و هر چقدر مقدار به اصطلاح "پرواز" شادمانه حاصل از این سوء مصرف، بالاتر باشد، "سقوط" و احساس خماری و افسردگی پس از آن شدیدتر و طولانی تر خواهد بود.
اعتیاد از همین جا آغاز میشود زیرا نیاز به فرار از این حالت ناگوار، موجب مصرف مجدد کرک شده و پس از برطرف شدن تاثیر اولیه کرک، حالت افسردگی باز میگردد…و این چرخه همچنان ادامه میابد.
چرا آمار توزیع و مصرف کرک بالا است؟
فروشندگان مواد مخدر علاقه بسیاری به فروش کرک دارند زیرا نه تنها ارزان تر از کوکائین است و راحت تر به فروش میرسد، بلکه مصرف آن هم ساده تر است و به ظاهر چندان "خطرناک" نمیرسد و از طرفی پنهان کردن آن هم ساده است.
به این ترتیب فروش کرک در شهرهای بزرگ جهان و در مکانهایی مانند میادین شهر، مدارس، فروشگاههای بزرگ و … که پیش از این برای این تجارت مکانهایی بسیار خطرناک محسوب میشدند، به شدت افزایش یافته است.
یک عمر پشیمانی و افسردگی در مقابل ۵ دقیقه لذت ظاهری!
تدخین کرک برای شخص حس نشاط ظاهری شدیدی به دنبال دارد که حدود ۵ تا ۷ دقیقه طول میکشد. اما پس از آن با افسردگی حاد، احساس بی ارزش بودن و ولع فراوان برای مصرف مجدد این ماده، ادامه میابد.
در یک دوره زمانی بسیار کوتاه، این ماده کنترل مصرف کننده را در دست میگیرد و این الگوی رفتاری به اعتیاد شدید می انجامد. نیاز به مصرف مکرر کرک به دوره هایی که معتادان کرک آنرا binge ( مدت عیاشی) مینامند، می انجامد. در یک دوره مصرف فرد تا جایی که پول و یا کرک در اختیار دارد و یا تا زمانی که به اغما فرو رود، به مصرف کرک ادامه میدهد.
تهیه مواد از هر طریق ممکن
نیاز به کرک بر هر نیاز و وابستگی عاطفی غلبه کرده و فرد معتاد برای تهیه آن به هر جنایت و عمل خشونت آمیز دست میزند.
در میان افراد معتاد به هر گونه ماده اعتیاد آور، تهیه "مواد" در بسیاری از مواقع از راههای نامشروع و خلاف انجام میگیرد و بسیاری از کسانی که به کرک اعتیاد دارند نیز برای برآمدن از عهده مخارج تهیه مداوم آن به روشهای خلافکارانه دست میزنند. اما نکته پر اهمیت این است که دست زدن این افراد به اعمال خشونت بار و جنایتکارانه دلیل مهم دیگری هم دارد و آن بروز رفتارهای شرورانه و پرخاشگرانه ناشی از بروز بیماری پارانویا (بیماری سوء ظن) است که از عوارض مصرف کرک به شمار می آید و در واقع پرداختن این اشخاص به اعمال خشونتبار، لزوما به دلیل نیاز به پول نیست.
اثرات روانی مصرف کرک چیست؟
شخصی که کرک مصرف میکند به سرعت در حالات و شرایط مختلف روانی در حرکت است که با خوشی و رضایت فراوان و احساس برانگیختگی و هیجان همراه است، سپس با کم شدن اثر این ماده، دلتنگی و افسردگی و متعاقب آن زودرنجی، بی خوابی و پارانویا بر شخص غلبه میکند.
معتادان به کرک، ممکن است حالات روانی اسکیزوفرنیک، توهم و خطاهای حس را نیز تجربه کنند. کسانی که مصرف کرک بسیار زیادی دارند در یک binge (مصرف) تمام این حالات را از سر میگذرانند، عده ای از این افراد در اثر ابتلا به پارانویا و افسردگی ناشی از مصرف دائم کرک، دست به خودکشی یا جنایت میزنند.
مصرف بیش از حد یا Overdose و جنون
تدخین کرک، به علت مقدار بسیار زیاد ماده محرکی که وارد جریان خون و به دنبال آن به مغز میکند، احتمال مصرف بیش از حد و مرگ آور یا مسمویت از کوکائین را هم افزایش میدهد. نشانه های این دو وضعیت مشابه بوده و شامل تهوع، استفراغ و تنفس نامرتب، تشنج و اغما است که میتواند به مرگ منتهی شود.
مصرف همزمان کوکائین با الکل یا مواد مخدر دیگر، میتواند واکنشهایی شدید و مرگ آور به دنبال داشته باشد. مصرف مداوم کرک ممکن است به جنون کوکائین منجر شود که نوعی حالت روانی دائمی بوده و نشانه های آن پارانویا و توهم دیداری و شنیداری است.
تاثیرات فیزیکی مصرف کرک
ابتدایی ترین تاثیرات جسمانی کرک، گلودرد مزمن، گرفتگی صدا و تنگی نفس است که به برونشیت (ورم نایژه) و نفخ ریه منجر میشود. چشمها درشت شده و شخص هنگام تمرکز برای دیدن هر چیز، هاله هایی نورانی در اطراف آن مشاهده میکند.
ضربان قلب تا حد ۵۰% افزایش میابد و رگها به سرعت منقبض شده موجب بالا رفتن فشار خون میشوند که میتواند به حمله قلبی، تشنج و سکته منجر شود. کرک به دلیل از بین بردن میل به غذا خوردن و ایجاد بیخوابی، موجب کاهش وزن شدید و سوء تغذیه میشود.
چه کسانی از کرک استفاده میکنند؟
هرچند کوکائین زمانی به عنوان ماده مخدر طبقه ممتاز شهرت داشت، اما اعتیاد به کرک محدود به یک گروه سنی یا شرایط اجتماعی / اقتصادی خاص نیست. در واقع کرک ارزان و در دسترس بوده لذا مصرف کوکائین را برای همه ممکن ساخته است. در بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان، اعتیاد به کرک نه تنها از سنین مدرسه، که از هنگام تولد و توسط مادران معتاد، آغاز میشود!
چگونه معتادین به کرک را تشخیص دهیم؟
یک نشانه ابتدایی سوء مصرف کرک، جدایی ناگهانی جسمی / روحی فرد از کانون خانواده و تغییر رفتار چشمگیر اوست. هرچند بسیاری از نشانه های زیر با مشکلاتی چون اختلالات احساسی یا گذراندن دوران سخت بلوغ مشابه است، اما هرگز نباید احتمال مصرف مواد محرک یا مخدر را از نظر دور داشت :
• تغییرات بارز در شخصیت و رفتار
• از دست دادن توجه و تمرکز
• کاهش وزن
• ناپدید شدن لوازم قیمتی خانه و نداشتن توضیح قانع کننده برای مقدار پول خرج شده
• رفت و آمد با افراد معتاد
• آشفتگی چشمگیر
• رفتار کینه توزانه با افراد خانواده و دوستان
• برنامه خواب نامنظم
• بی توجهی به آراستگی ظاهری
• پارانویا شدید (سوء ظن به همه)
• بی قراری
• اضطراب
۵ نشانه هشدار دهنده
به گفته معتادین به کرک حالات زیر در هنگام برطرف شدن آثار ماده محرک بروز میکنند :
• نگرانی و بیقراری برای تهیه مجدد کرک
• افسردگی شدید
• فقدان انرژی و بی اشتهایی
• بی خوابی
• داشتن احساساتی متناقض از عشق و تنفر نسبت به خود
یکی از کشاورزان همواره در مسابقات ، جایزه ی بهترین غله را به دست می آورد و به عنوان کشاورز نمونه شناخته شده بود.رقبا و همکارانش علاقه مند شدند که سر از کار اتو در آورند و راز موفقیتش را بدانند.به همین سبب او را زیر نظر گرفتند و مراقب کارهایش بودند.
پس از مدتی جستجو ، سر انجام به نکته عجیب و جالبی رو به رو شدند. این کشاورز پس از هر نوبت کشت ، بهترین بذرهایش را به همسایگانش می داد و آنها را از این نظر تامین می کرد. بنابراین همسایگان او باید فاتح مسابقات می شدند نه خود او!
کنجکاوی بیشتر شد و و کوشش علاقه مندان به کشف این موضوع کع با تعجب و تحیر نیز آمیخته شده بود ، به جایی نرسید . سرانجام تصمیم گرفتند که از خود او بپرسند و پرده از این راز عجیب بردارند. کشاورز هوشیار و دانا در پاسخ همکارانش گفت:"چون جریان باد ، ذرات بارور کننده ی غلات را از یک مزرعه به مزرعه دیگر می برد ، من بهترین بذرهایم را به همسایگان می دهم تا باد ذرات بارور کننده نامرغوب را از مزارع آنها به زمین من نیاورد و کیفیت محصولات مرا خراب نکند.!"
همین تشخیص صحیح و درست کشاورز ، توفیق کامیابی در مسابقات بهترین غله را برایش به ارمغان آورد.
| ||
|
|
12 محرم سال 61 قمری، ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه
|
مورخان اسلامى نوشته اند که اسیران آل محمد(ص) را روز دوازدهم محرم وارد کوفه کردند. کوفه براى خاندان وحى شهرى آشنا بود، برخى از بانوان کاروان اسیران همچون زینب(س) روزگارى نه چندان دور، خود بانوى گرانقدر این شهر بود. این شهر مدتى مرکز حکومت امام على(ع) بود و مردم این شهر خاندان على(ع) را از یاد نبرده بودند. على بن الحسین ، زینب (س) دخت گرامی علی (ع) و دیگر اهل بیت پیامبر اکرم (ص) را. اهـل بـیـت رسـول خـدا(ص ) را هـمـانـنـد اسـیـران وارد کوفه کردند امام سجاد(ص ) از شدت بیمارى رنجور شده بود، ولى با این حال او را در غل و زنجیر کرده بودند. حال وظیفه امام سجاد(ع) بود که آرمان کربلائیان را در لباس جهاد اسارت و در قالب جدال و مواعظ احسن به گوش همگان برساند. و مردمان مقهور سیاست جهالت پرورى امویان را به اسلام راستین، اسلام محمد و على(ع) و اسلام قرآن رهنمون گردد. مسؤولیت سترگ پیام رسانى عاشورائیان بر شانه هاى امام ساجدان و عارفان سنگینى مى کرد. او مى بایست در عصر نومیدى از پیروزى حرکت مسلحانه به روش دیگر به بیان مسأله رهبرى و امامت، لزوم شناخت امام عادل و نشانه هاى امام عدل و نشانه هاى رهبران فاسد و ستم پیشه بپردازد. و مردم غافل و به جهل واداشته را به وظایف شان در برابر رهبر عادل و همت براى اصلاح جامعه بیدار سازد. تفکر اصیل اسلامى را براى جامعه تبیین نماید تا امید به ایجاد حکومت اسلامى توسط خاندان وحى را در دل همگان احیا سازد. از سوى دیگر او خود شاهد واقعه کربلا بود و همت گمارد؛ تا یاد و خاطره حماسهسازان عاشورا را در نهاد جامعه اسلامى بارور سازد. دشمن نیز همچون تمامى عصرها این نکته را دریافته بود که مرکز اصلى انقلابها و مبارزات عدالتخواهانه مردم، ولایت و امامت است. هدف قطعنامه عبیداللَّه بن زیاد که نوشته بود: «مردى از خاندان حسین(ع) را زنده مگذارید». حتى نوشته اند عبیدالله براى دستگیرى و تحویل امام زین العابدین و تحویل او به مأموران پسر زیاد، جایزه قرار داد. على بن الحسین(ع) در سرزنش مردم شهر کوفه چنین فرمود: مردم، آنکه مرا مى شناسد، مى شناسد. آنکه مرا نمى شناسد خود را به او مى شناسانم. من على، فرزند حسین، فرزند على بن ابیطالبم. من پسر آنم که حرمتش را در هم شکستند و نعمت و مال او را به غارت بردند و خاندان وى را اسیر کردند. من پسر آنم که در کنار نهر فرات سر بریدند، در حالى که نه به کسى ستم کرده و نه با کسى مکرى به کاربرده بود. من پسر آنم که او را از قفا سر بریدند و این مرا فخرى بزرگ است. مردم آیا شما به پدرم نامه ننوشتید؟ و با او بیعت نکردید؟ و پیمان نبستید؟ و فریبش ندادید؟ و به پیکار او برنخاستید؟ چه زشتکارانید و چه بداندیشه و کردارید. اگر رسول خدا به شما بگوید: فرزندان من را کشتید! و حرمت مرا در هم شکستید! شما از امت من نیستید، به چه رویى به او خواهید نگریست؟ سخنان امام سجاد(ع) تحولى شگفت در کوفیان ایجاد کرد و از هر سو بانگ گریه برخاست. مردم یکدیگر را سرزنش کردند. سپس على بن الحسین(ع) بر این نکته تأکید کرد که سیرت ما باید چون سیرت رسول خدا باشد که نیکوترین سیرت است. مردم کوفه که مجذوب سخنان حماسى و مخلصانه سید ساجدان قرار گرفته بودند، فریاد برآوردند که ما فرمانبردار توایم و از تو نمى بریم و با هر کس که گویى پیکار مى کنیم و با آنکه خواهى در آشتى به سر مى بریم! یزید را مى گیریم و از ستمکاران بر تو بیزاریم. امام على بن الحسین(ع) از موضع سست کوفیان آشنا بود فرمود: هیهات! اى فریبکاران دغل باز، اى اسیران شهوت و آز. مى خواهید با من هم کارى کنید که با پدرانم کردید؟ نه به خدا. هنوز زخمى که زده اید خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان است. تلخى این غمها گلوگیر و اندوه من تسکین ناپذیر است. از شما مى خواهم نه با ما باشید نه بر ما. اولین رویارویى و برخورد زین العابدین(ع) با حاکمان اموى پس از واقعه کربلا، برخورد و گفتگوى امام با پسر زیاد حاکم خیره سر کوفه بود. وقتى اسیران آل محمد(ص) را وارد کاخ ابن زیاد نمودند، عبیدالله بن زیاد از نام او پرسید. فرمود من على فرزند حسینم. ابن زیاد گفت: مگر خداوند على بن الحسین را نکشت؟ امام على(ع) فرمود: برادرى داشتم که مردم او را کشتند. پس زیاد گفت: خداوند او کشت، امام(ع) فرمود: «اللَّه یتوفى الانفس حین موتها». استدلال امام(ع) اشاره به این بوده که آنها برادرش را کشتند و خداوند او را قبض روح کرد. ابن زیاد که مست غرور و کینه بود از این حرکت استدلالى سیّد عارفان درمانده گشت و سخت خشم گرفت و دستور داد تا او را بکشند. این منطق آنان بود که هر کس در مقابل آنان با شجاعت به افکار و پندارهاى نارواى آنان پاسخ گوید و نقد کند، تهدید به مرگ شود. ولى پسر مرجانه مى بایست دریابد که على بن الحسین(ع) چونان بزدلان کوفى نبود که با یک خروش، خویش را ببازد. او با قاطعیت و شجاعت تمام در پاسخ ابن زیاد فرمود: «أبالقتل تُهِدّدنى؟ أما علمت انّ القتلَ لَنا عادةً و کرامتنا الشَّهادة»؛ آیا من را از مرگ مى ترسانى؟ مگر نمى دانى شهادت میراث کرامت و افتخار ماست. آنگاه ابن زیاد رو به حضرت زینب (س) کرده و گفت: سپاس خدا را که رسوایتان کرد، شما را کشت و ادعایتان را تکذیب کرد. امام على بن الحسین(ع) بهمراه عمه بزرگوار خود به عنوان پیام رسانان کربلای حسینی و با وقوف و آگاهى کامل به این نیرنگ سیاسى امویان، هم در کاخ ابن زیاد و هم در قصر یزید در شام، به مبارزه با این پندار فکرى امویان پرداختند و آن را نشانه رفتند و با استدلال به آیات قرآن آن را مورد حمله قرار دادند. اسـیـران را بـراى مـدتى که در تاریخ ضبط نشده در کوفه نگه داشتند در این مدت به دستور ابن زیاد سرهاى شریف شهدا را گاهى بر درگاه کاخ نصب مى کردند و بر روى نى در کوچه هاى کوفه و قبایل اطراف مى چرخاندند.سپس ابن زیاد ملعون درباره اسیران و سرهاى شهدا از یزید کسب تکلیف کرده بود و یزید به او دستور داده بود اهل بیت رسول خدا (ص) را به شام بفرستد. | |
|
عاشورای حسینی
روزها رازهایی درسینه دارند که تقدیم روشن بینان می شود . آنهایی که چشم های خود را به روشنایی می بندند توانایی نگریستن به خورشید بر آمده روز را ندارند. رازدانان روزها از حادثه ها عبرت می آموزند و بر واقعه ها با دیده تعبیر می نگرند، آیات نیک را شاکرند و بر نشانه های هیبت و عسرت صابر. زیرا شکر به فراخی و صبر به تنگی نشان خردمندی است. عاشورا ، دهم ماه محرم ، روزپیروزی خون برشمشیر است. غلبه فریاد مظلوم بر عربده کشی ظالم تا بن دندان مسلح پیروزی و نصرتی که هلهله کنان کوفی و شامی آن را با چشمان بسته به آفتاب خود ندیدندو از بالای نیزه بردن آفتاب شادمان و خرسند شدند، درحالی که نمی دانستند باخود رایت پیروزی حسین شهید (ع) را به دوش می کشند و با هلهله خویش کوس رسوایی خود رابر کوی و برزن می زنند.
امروز ، تاریخ پیروزی حسین بن علی (ع) را به گواهی نشسته است، پیروزیی که از بستر جهاد و متن خون شکوفا شد و آرمانهای والای اورا با جریان تاریخ نسل به نسل بشری واگویه کرد. حماسهی عاشورا سر فصل عشق و شور و عرفان بزرگ مردان الهی و نشان آفرینش عزت و اقتدار و آرمان گرایی بزرگ زنانی است که حیات اسلام ناب محمدی (ص) و آزادگی و آزادی را امداد جاودانه پایمردی و استقامت خود ساخته اند، نهضت حسینی و انقلاب فیاض و جوشان عاشورا یک بعثت بدون وحی و شکفتن گلبانگ توحید در چکاچک شمشیر بر بلندای سر نیزه هاست،کربلا عرصه انفجار نور و ظهور حماسه از یک سو و تبلور قساوت و حد اعلای فاجعه از طرف دیگر است و نینوا سرزمینی بی مانند برای نمایش تمامی عشق بر پرده هستی است، واضح است که دایره آفرینش را بی کربلا وجودی نیست منظومه معارف عارفان و سیر سالکان الی الله و جهاد مجاهدین فی الله و مجاهده عالمان فی سبیل الله را بی حسین (ع) و زینب در باغ خاطر نمی توان گذراند. به راستی اگر معمار ازل در خزانه خارج از وصف آفرینش، گوهری چون حسین (ع) و مرواریدی چون زینب (س) نداشت، کار کدامین نبی به کمال می رسید و راه کدامین رسول به نهایت پیوند می خورد؟ حسین و عاشورا و زینب ناموس دهر و باعث بقای هستی و تداوم راه پاکان و صالحان برای همیشه تاریخ بشر هستند، از پیامبران اولوالعزم تا مردمان عادی همه در جستجو و رهپوی مردان و زنان روزگار و سرزمینی هستند که پرچم هدایتشان در دستهای استوار زینب (س) و نهال آرزویشان در چشمه سار همیشه جوشان حسین (ع) استقرار یافته و نور خود را در چهرهی گلگون عاشورا به نظاره می نشینند.
منابع: ـ با خاندان وحی، از عاشورا تا اربعین، تالیف حشمت الله قنبری همدانی 1379 - نهضت عاشورا، حجه الاسلام و المسلمین دکتر محمدیان
|
![]() |
تاسوعا
سخن از قیام پیامبران، امامان و مصلحان بزرگ تاریخ بسیار است که در این میان حسین(ع) جایگاه ویژه ای دارد. او شاهد و وارث تاریخی است که در آن جنایت و بیداد و نیرنگ و فریب به نهایت رسیده است. او می بیند که اگر ساکت بماند همه چیز پایمال می شود. این است که مراسم حج را نیمه کاره می گذارد و به سوی شهادت می رود. «تا به بشریت و به تاریخ بفهماند که در حاکمیت جور، حج مفهومی ندارد. تا شعار عدالت اجتماعی و قیام مردم به قسط به اجرا در نیاید، تا استعدادهای خدایی انسان مجالی برای شکوفایی پیدا نکنند»، اسلام که خود برای نجات انسان از اسارت و بردگی است وسیله ای می شود برای توجیه استبداد و استثمار و می بینیم که در عاشورای سال ۶۱ هجری جبهه باطل نه به نام دفاع از ارزش های بی ارزش خویش که به نام دفاع از اسلام، با همه نیرو و توان خود در مقابل حسین(ع) صف آرایی کرد. و یک بار دیگر سایه های شوم ابلیس، زر و زور و تزویر آشکارا با هم، هم پیمان شدند و فرزند پاک محمد(ص) ،علی(ع) و فاطمه(ع) را به عنوان کسی که از دین خارج شده است محکوم و قتل او را توجیه شرعی می کنند. حسین(ع) در صحرای نینوا مردانه می ایستد و با خون خویش نهال آزادی و رهایی انسان و اسلام را آبیاری می کند و سپاه کفر به شکرانه این پیروزی جشن می گیرد، خیمه های حسین(ع) را به آتش می کشد و زنان و فرزندانش را به اسارت می برد.
برای بزرگداشت آن حماسه، مسلمانان و آزادگان در سالگرد حماسه سازان عاشورا به سوگ می نشینند.
روز تاسوعا
روز نهم ماه محرم که معروف به تاسوعا است، آخرین روزى بود که امام حسین علیه السلام و یارانش شبانگاه آن را درک کرده بودند و این روز به شب عاشورا پیوند خورد. بدین جهت در نزد مسلمانان و محبان اهل بیت علیهم السلام از اهمیت بالایى برخوردار است . مسلمانان تاریخ ساز ایران اسلامى همچون بسیاری از مسلمانان سراسر گیتی، این روز را منتسب به غیرت ا... و ساقی دشت کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (ع) میدانند، بسان روز عاشورا گرامى داشته و به سوگوارى مى پردازند.
تاسوعا بزرگداشت شهادت اسوه ایثار و ادب و دلاوری و وفا و حقگزاری عباس بن علی(ع) است و با گذشت بیش از هزار و سیصد سال ، هنوز تاریخ، روشن از کرامتهای اوست و نام او با وفا و ادب و مردانگی همراه است.
آن سردار فداکار با لبی تشنه و جگری سوخته، پا به فرات گذاشت، امّا جوانمردی و وفایش نگذاشت که او آب بنوشد و امام و اهل بیت و کودکان تشنه کام باشند. لب تشنه از فرات بیرون آمد تا آب را به کودکان برساند.
خود از آب ننوشید و فرات را تشنه لبهای خویش نهاد و برگشت و دستِ عطش فرات، دیگر هرگز به دامن وفای عباس نرسید. این ایثار را کجا میتوان یافت و این همه فداکاری مگر در واژه میگنجد و با کلام قابل بیان است؟
دستان ابواالفضل(ع) قلم شد و این دستها برای آزادگان جهان علم گشت و عباس آموزگار بی بدیل فتوّت و مردانگی در تاریخ شد. و چه به حق او را غیرت ا... العظمیم نامیده اند.
در این روز مهم ، چند رویداد سرنوشت ساز در سرزمین کربلا واقع گردید که به آن ها اشاره مى کنیم:
1- ورود شمر به کربلا
شمر بن ذى الجوشن که در دشمنى به اهل بیت علیهم السلام پیش قدم تر از دیگران بود و با حرارت ویژه اى در واقعه کربلا حضور بهم رسانید، نامه شدید اللحن عبیدالله را در روز نهم ماه محرم به دست عمر بن سعد رسانید و او را از منظور عبیدالله باخبر گردانید.
پسر سعد که نسبت به صلح با امام حسین علیه السلام خوشبین بود و در این راه تلاش زیادى به عمل آورده بود، یک باره در برابر نامه عبیدالله قرار گرفت و راه گریزى براى خود نیافت. او على رغم میلش یا با امام حسین علیه السلام مى بایست نبرد مى کرد و یا فرماندهى را از دست مى داد و براى همیشه از دست یابى به حکومت رى محروم مى شد.
پذیرفتن هر یک از این دو راه براى او دشوار بود، ولى حب ریاست و هواى نفس ، چنان بر وى غلبه یافته بود که بدون در نظر گرفتن قیامت و موقعیت دینى و اجتماعى امام حسین علیه السلام و قرابت وى با پیامبر صلى الله علیه و آله ، راه نخست را انتخاب کرد و با این نیت که مى توان امام حسین علیه السلام را به شهادت رسانید ولى پس از آن ، توبه کرد و در پیش گاه جدش محمد مصطفى صلى الله علیه و آله درخواست بخشش نمود؛ ولى اگر حکومت رى را از دست بدهد، هرگز به آن نخواهد رسید، تصمیم گرفت که فرمان عبیدالله را اجرا کند و با امام حسین علیه السلام به نبرد بپردازد. به همین جهت سپاهیانش را آرایش داد و آنان را آماده حمله نمود.
2 – امان نامه براى ابوالفضل العباس علیه السلام
شمر، که فرمانده پیادگان قشون عمر بن سعد و از عناصر کلیدى و پلید واقعه کربلا بود، در عصر روز تاسوعا، امان نامه اى از عمر بن سعد براى چهار فرزند رشید و دلاور ام البنین علیهاالسلام یعنى عباس ، عبدالله ، جعفر و عثمان از برادران پدرى امام حسین علیه السلام آورد تا آنان را از سپاه خداجوى و حقیقت طلب امام حسین علیه السلام جدا سازد.
ام البنین ، همسر حضرت على علیه السلام داراى چهار فرزند دلاور و فداکار بود که همگى در رکاب برادر و امامشان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در کربلا حاضر بودند.
حضرت عباس علیه السلام که بزرگترین آنان است ، از شهرت به سزایى برخوردار بود. وى به خاطر جمال زیبا، قامت موزون ، دلاورى ، غیرت و شجاعت بى مانندش ، به (( قمر بنى هاشم )) معروف شده بود.
ام البنین از قبیله بنى کلاب بود که شمر بن ذى الجوشن نیز به همین تبار انتساب پیدا مى کرد. بدین جهت در عصر تاسوعا به نزدیکى خیمه گاه امام حسین علیه السلام آمد و با صداى بلند فریاد زد: خواهرزادگانم کجایند؟
امام حسین علیه السلام که منظور شمر را دانسته بود، به برادران خود فرمود: پاسخ شمر را بدهید. اگر چه او فاسق است و لیکن با شما قرابت و خویشى دارد.
حضرت عباس علیه السلام به همراه سه برادر خود، در نزد شمر حاضر شدند و از او پرسیدند: حاجت تو چیست؟ شمر گفت : شما خواهرزادگان منید. بدانید تا ساعتى دیگر شعله هاى جنگ برافروخته مى گردد و از یاران حسین بن على علیه السلام زنده نمى ماند. من براى شما امان نامه اى از عمر بن سعد آوردم. شما از این ساعت در امان هستید، مشروط بر این که دست از یارى برادرتان حسین علیه السلام بردارید و سپاهیانش را ترک کنید.
حضرت عباس علیه السلام که کانون وفادارى و معدن غیرت بود، بر او بانگ زد: بریده باد دست هاى تو و لعنت خدا بر تو و امان نامه ات . اى دشمن خدا، ما را دستور مى دهى که از یاران برادر و مولایمان حسین علیه السلام دست برداریم و سر در طاعت ملعونان و فرزندان ناپاک آنان درآوریم . آیا ما را امان مى دهى ولى براى فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله امانى نیست؟
شمر از پاسخ دندان شکن فرزندان ام البنین ، خشمناک شد و به خیمه گاه خویش برگشت . هم چنین روایت شده است : در میان سپاه عمر بن سعد، فردى بود به نام ((عبدالله بن ابى محل بن حزام )) که برادرزاده ام البنین علیهاالسلام بود. وى هنگامى که با خبر شد عمه زادگانش (عباس ، عبدالله ، جعفر، عثمان ) در میان سپاهیان امام حسین علیه السلام حضور دارند، امان نامه اى از عمر بن سعد براى آنان گرفت و به واسطه غلامش ((کزمان )) براى آنان ارسال کرد. او ، فرزندان ام البنین علیهاالسلام را صدا زد و آنان را امان نامه پسر دایى شان باخبر گردانید. حضرت عباس علیه السلام و برادرانشان به وى گفتند: به پسر دایى ما سلام برسان و بگو که ما نیازى به امان نامه شما نیست . امان خدا، بهتر است از امان شما.
عمر بن سعد، پس از دریافت نامه عبیدالله بن زیاد، احساس کرد، اگر در مبارزه با امام حسین علیه السلام تعلل بورزد، موقعیت خویش را از دست خواهد داد و شمر به جاى او به فرماندهى سپاه خواهد رسید. بدین جهت در عصر تاسوعا بدون هیچ گونه اخطار قبلى و با دست پاچگى تمام فرمان حمله عمومى به سوى خیمه هاى امام حسین علیه السلام را صادر کرد.
وى با گفتن (( یا خیل الله ارکبى و بالجنة ابشرى )) تلاش نمود تا کردار خویش را بایسته جلوه دهد و روحیات متزلزل سپاهیان خویش را تقویت کند، تا مبادا در نبرد با فرزند زاده رسول خدا صلى الله علیه و آله دچار سردرگمى و سستى و پراکندگى گردند. سپاه کفر پیشه عمر بن سعد، یک پارچه به حرکت درآمده و به سوى خیمه هاى امام حسین علیه السلام هجوم آوردند.
امام حسین علیه السلام در این هنگام خیل عظیم سپاهیان دشمن را در روبروى خیمه هاى خود مشاهده نمود.
آن حضرت ، بلادرنگ برادرش عباس ین على علیه السلام را طلبید و وى را به همراه بیست تن از یاران فداکارش چون زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر به سوى سپاه دشمن فرستاد، تا عمر بن سعد را ملاقات کرده و علت آتش افروزى هاى بى حاصل آنان را جویا گردند. حضرت عباس علیه السلام به همراه یاران امام حسین علیه السلام به سپاهیان دشمن نزدیک شد و از سرکردگان آنان پرسید:
منظور شما از این حرکت بى جا و غوغاها چیست؟ آنان پاسخ دادند: از امیر عبیدالله بن زیاد فرمان آمده است که باید بر شما عرضه کنیم و آن این است که یا در طاعت او درآیید و با وى بیعت کنید و یا آماده نبرد سرنوشت ساز باشید!
حضرت عباس علیه السلام فرمود: پس قدرى تامل کنید تا من این گزارش را به سرورم حسین علیه السلام برسانم .
حضرت عباس علیه السلام ، پیام دشمن را به امام علیه السلام رسانید. امام حسین علیه السلام به وى فرمود: به سوى ایشان برو و از آنان مهلت بخواه که امشب را صبر کنند و کار نبرد را به فردا واگذار کنند. چون دوست دارم در شب آخر عمرم مقدارى بیشتر به نماز و عبادت بپردازم و خدا مى داند که من به راز و نیاز با وى و نیایش در درگاهش چه قدر علاقمندم .
حضرت عباس علیه السلام مجددا پیام امام حسین علیه السلام را به دشمن رسانید. عمر بن سعد که مظنون به مسامحه کارى شده بود و شمر را رقیب خود مى دید، از درخواست امام حسین علیه السلام سرباز زد و گفت: براى حسین ، دیگر مهلتى نیست !
لیکن برخى از فرماندهان سپاه ، از جمله قیس بن اشعث و عمر بن حجاج بر او اعتراض کرده و گفتند: اگر سپاهیان کفر و شرک از ما مهلت مى خواستند، ما دریغ نمى کردیم ولى مهلت دادن به فرزند زاده رسول خدا صلى الله علیه و آله دریغ مى ورزیم؟ لازم است او را مهلت دهید. عمر بن سعد، ناگزیر درخواست امام حسین علیه السلام را پذیرفت و پیام داد که یک شب را به شما مهلت دادم ولى بامدادان فردا اگر بر فرمان امیر، سر طاعت فرود نیاورید، فیصله کار را به شمشیر مى سپاریم . در این هنگام ، آرامش نسبى حاکم گردید و هر دو سپاه به خیمه گاه خویش برگشته و منتظر فرا رسیدن روز بعد شدند.
برای بهره مند شدن هر چه بیشتر از کرامات آن حضرت و توسل به باب الحوائج عباس بن علی علیهم السلام به لینک زیر مراجعه نمائید
1ـ برداشت عاطفی
ـ یکی از جنبه های حادثه کربلا بعد عاطفی است می دانیم که کربلا به دلیل وضعیت خاص خود در به شهادت رسیدن بیش از شانزده تن از خاندان رسالت و نیز کیفیت خونبار آن زخمی عمیق و پردامنه بر قلب جامعه شیعه ایجاد کرد. حادثه از هر جهت جدی و قابل ملاحظه بود. اثر عاطفی آن بلافاصله در شیعه پدیدار شد توابین نخستین گروهی بودند که تحت تاثیر این قضیه قرار گرفتند و از آنجا که خود را مقصر می دیدند بدون آن که اندیشه سیاسی روشنی داشته باشند خود را در معرض شهادت قرار دادند. می دانیم که آنان قبل از رفتن به سوی شام از کوفه بر سر مزار امام حسین (ع) آمدند و طی چند روز به گریه و زاری پرداختند .....
با نگاهی به آنچه در احادیث امامان (ع) درباره اقامه عزا و زیارت مرقد امام حسین (ع) وارد شده می توان دریافت که به سرعت بعد عاطفی کربلا جای خود را در جامعه شیعه بازکرد. و حتی گروههایی از سنیان را نیز به خود جذب کرد و به مرور عزاداری سالانه آغاز شد. ادبیات شیعی نیز تحت تاثیر این قضیه و سایر رخدادهای خونینی که برای شیعیان پیش آمد ... ادبیاتی مبتنی بر «مرثیه» شد. حجم عظیم کتابهای نوشته شده در این رابطه با عنوان مقاتل از ابتدا با کتاب «مقتل الحسین» نوشته لوط بن یحیی ازدی (متوفای 157 قمری) تا کتاب «نفس المهوم فی مصیبته سیدنا الحسین المظلوم» نوشته مرحوم حاج شیخ عباس قمی محدث بزرگ معاصر نشان از صحت این مدعا است. (1)
از آن پس نام امام حسین (ع) با گریه بود و عاشورا مهمترین حادیه غمگینانه در تاریخ بشمار می آمد گریه برای امام ثوابی بی اندازه و رفتن به زیارت مرقد امام حسین (ع) پاداشی فزون از حد داشت این بعد عاطفی کم کم توسعه یافت و ایام وَفَیات سایر امامان نیز به عنوان ایام عزا مطرح شد. (2)
علت شکل گیری نگاه عاطفی به دین (واقعه عاشورا)
ـ گسترش تبلیغات ضد دینی از زمان حکومت بنی امیه و تخریب پیشوایان دینی در اذهان مردم (تخریب شخصیت امیرمومنان (ع) توسط معاویه و نیز معرفی امام حسین (ع) به عنوان یک فرد مهاجم و طاغی در زمان یزید)
ـ جعل اخبار و روایات از زبان پیامبر (ص) مبنی بر قرار دادن عید در روز عاشورا.
ـ تاکید پیشوایان دینی در اقامه مجالس عزاداری و دعا و زیارت بخاطر عدم وجود راه دیگری برای ترویج و احیاء دین.
نتایج این رویکرد
1- بستر سازی اجتماعی با تظاهرات بیرونی از طریق مجالس عزاداری برای استحکام مبانی عقیدتی و مذهبی
2- ایجاد وحدت بیرونی اجتماعی
3- بسط مفهوم تبری در جامعة دینی بخاطر نشر مفهوم لعن ظالمین در نهضت عاشورا
4- نقش محوری امام حسین (ع) باعث هویت بخشیدن به مفهوم زندگی مومنان شد.
5- تاکید بر آداب دینی در ایام محرم از طریق دعوت به توبه، دعا، زیارت، امر به معروف و نهی از منکر، تلاوت قرآن، انفاق و....
6- شکل گیری روح انقلابی و قیام بر علیه ظالمان زمان
7- پرورش هزاران شاعر،ادیب، مورخ و محدث
8- ایجاد بنگاههای خیریه و اطعام به فقیران و کمک به بلاد اسلامی
9- تشکیل و گسترش مجالس تعزیه و شبیه خوانی و هنر مذهبی
......
1- (مجموعه مقالات/ ص 203)
2- (مجموعه مقالات/ ص84)
3-(مجموعه مقالات/ مقتل نگاری در تاریخ/ محمود یزدی مطلق/ ص 103/ ج 3
ـ عشق درونی بشر به کمال مطلق و مایه های عمیق عرفانی در قرآن و سنت معصومین موجب گردید تا در دنیای اسلام به قلمرو معرفت خدا و اسماء و صفات او و راههای وصول به حضرت حق که حقیقت علم و عرفان است توجه خاصی مبذول شود. از همین روی به تدریج این گرایشها از قلمرو فردی خارج شده و ماهیت فرقه ای و مسلکی به خود گرفت و در حوزه تمدن و تاریخ فرهنگ اسلامی نهاد علم عرفان و دانش تصوف (در کنار سایر نهادهایی چون فقه، کلام و فلسفه) به وجود آمد...
از مطالعه سلسله عرفا بدست می آید که از قرن دوم تا پایان قرن نهم چهار فرقه مهم وجود داشته است: ملامتیه، قادریه، نقشنبدیه و مولویه که هر یک ویژگیهای خاصی دارند. استاد مطهری فرقة پنجمی بر فرقه های یاد شده می افزاید که از سلسله های مشهور نیستند آنان بی نام و نشان هستند که به وحدت عرفان، برهان و قرآن (ملاصدرا و پیروانش) و اصالت وحی و سنت معصومین (ع) تاکید می ورزند (مرحوم آخوند ملا حسینقلی درگزینی و شاگردان آن بزرگ چون میرزا جواد ملکی تبریزی....) (1)
ـ یکی از بهترین برداشت های عرفانی که می تواند زبان حال گویای همة برداشت های عرفانی از واقعه عاشورا باشد،شعری است از مولوی که در دفتر ششم مثنوی آمده است. در این شعر به خوبی مشخص است که عارفان پس از طی مراحل دینداری و رسیدن به عالی ترین مرحله آن باید خود را برای فناء فی الله آماده کنند. و چنین روزی بر ایشان روز عید و شادی است چرا که توانسته اند روح خود را از عالم طبیعت خارج کنند و به مقام لقاء الهی نایل آیند. کسانی که به چنین شناختی از واقعه عاشورا نرسند از منظر عارفان یکی از عالی ترین آموزه های دینی را دریافت نکرده اند و پیام این واقعه را نشنیده اند.......
روز عاشورا همه اهل حلب باب انطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن جمعی عظیم ماتم آن خاندان دارد مقیم
ناله و نوحه کنند اندر بکاء شیعه عاشورا، برای کربلا
بشمرند آن ظلمها و امتحان کز یزید و شمر دید آن خاندان
نعره هاشان می رود در ویل و وشت پر همی گردد همه صحرا و دشت
یک غریبی شاعری از ره رسید روز عاشورا و آن افغان شنید
شهر را بگذاشت و آن سو رای کرد قصه جست و جوی آن هیهات کرد
این رئیس زفت باشد که بمرد؟ این چنین مجمع نباشد کار خرد
نام او القاب او شرحم دهید که غریبم من شما اهل ده اید
چیست نام و پیشه و اوصاف او؟ تا بگویم مرثیه زالطاف او
مرثیه سازم، که مرد شاعرم تا از اینجا برگ و لا لنگی برم
آن یکی گفتش که: هی دیوانه ای؟ تو نه ای شیعه، عدّو خانه ای
روز عاشورا، نمی دانی که هست ماتم جانی که از قرنی به است؟
پیش مومن کی بود این غصه خوار؟ قدر عشق گوش عشق گوشوار؟
پیش مومن ماتم آن پاک روح شهره تر باشد زصد طوفان نوح
گفت: آری لیک کو دور یزید؟ کی بده ست این غم؟ چه دیر اینجا رسید؟
چشم کوران آن خسارت را بدید گوش کرّ ان آن حکایت را شنید
خفته بود ستید تااکنون شما؟ که کنون جامه دریدیت از عزا
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان! زآن که بد مرگی است این خواب گران
روح سلطانی ز زندانی بجست جامه چه درانیم؟و چون خاییم دست؟
چون که ایشان خسرو دین بوده اند وقت شادی شد چو بشکستند بند
سوی شادروان دولت تاختند کنده و زنجیر را انداختند
روز ملک است و گش شاهنشهی گر تو یک ذره از ایشان آگهی
ورنه ای آگه، برو بر خود گری زآن که در انکار نقل و محشری
بر دل و دین خرا بت نوحه کن که نمی بینید جز این خاک کهن
ورهمی بیند چرا نبود دلیر پشت دار و جان سپار و چشم سیر؟
در رخت کو از می دین فرخی؟ گر بدیدی بحر، کوکف سخی؟
آن کو جو دید آب را نکند دریغ خاصه آن کو دید آن دریا و میغ (2)
علت شکل گیری نگاه معنوی و عارفانه به دین (واقعه عاشورا)
1- تفکیک حکومت و ولایت در دو دهه نخست پس از رحلت پیامبر اسلام (ص)
2- قرارگیری مفهوم امامت درحوزه کلام اسلامی و خارج شدن آن از حوزه عملی مومنان (فقه)
3- غیر سیاسی کردن مفهوم امامت توسط شیعیان غالی
4- قرارگیری امامان شیعه به عنوان اقطاب و اولیاء در اندیشه صوفیان شیعی (از قرن ششم به بعد)
5- غلبه کلام اشعری دراندیشه عارفان مسلمان
6- مفهوم «فلسفه شهادت» و آگاهی پیشین امام از حوادث آینده
.......
نتایج رویکرد عارفانه به دین (واقعه عاشورا)
1- بی توجهی به کرامت ذاتی انسان (عناصری چون ملامتیگری و پشمنیه پوشی . ....)
2- کم رنگ کردن تکالیف و توجه بیشتر به درون
3- فقدان روح حماسی و اجتماعی در عرفان مصطلح اسلامی
4- تبدیل فرهنگ حقیقی به فرهنگ مجازی
5- تلاش برای آزادی درونی و عدم توجه به آزادی بیرونی
6- تخفیف عقل و تلاشهای آن و رواج روح تسلیم بواسطه غلبه کلام اشعری دراندیشه عارفان مسلمان
7- خالص نبودن دریافت های عارفانه بواسطه تاثیر ادیان و مکاتب دیگر در آموزه های عرفان اسلامی
......
1-(مجموعه مقالات/ ص 57)
2-(مثنوی معنوی دفتر ششم/ ابیات 782 الی 810
ـ .... اوج گرفتن احساسات مذهبی از شهریور 1320 به بعد و بدنبال آن نفوذ افکار سیاسی و اجتماعی غرب و شرق علمای شیعه را به مبارزه طلبید پس از مشارکت علما در مشروطه و شرکت در تبیین و روشن کردن جنبه های سیاسی اسلام در رساله هایی که در آن زمان تالیف شد باعث گردید در دهه چهل بار دیگر داعیه رهبری اسلام که رهبری دینی راترویج می کرد فزونی یابد. ضمیمه شدن این مبارزات فکری با مبارزات سیاسی، راه بهره گیری از نهضت امام حسین (ع) را باز کرد.
ـ ضرورت این بحث از چند جهت روشن بود سخن بر سر وجود نظام ظالمانه ای که باید سرنگون می شد سخن بر شهادت بود که در اعدامهای رژیم ستمشاهی پهلوی تبلور داشت. سخن بر سر بیرون آمد شیعه از رکود بود. این رکود تا اندازه ای در افراط از برداشتهای معنوی از کربلا بود. در فضایی که امام خمینی (ره) کتاب ولایت فقیه را نگاشت و ولایت فقیه را به عنوان یک نظریه جامع حکومتی تبیین می کرد در ایران نوشته هایی منتشر می شد همچون «راه حسین»، «الفبای قیام امام حسین (ع)»، «شهید جاوید»، «تحریفات عاشورا» و «شهادت» این کتابها بر پایه نگرشهای مختلفی تالیف شده و گاه میان نویسندگان آنها تعارضاتی وجود داشت اما همه به این نتیجه رسیده بودند که باید از نهضت عاشورا برداشت سیاسی جدی تری کرد. از میان این کتابها بیشترین جدال را کتاب «شهید جاوید» برانگیخت.... (1)
چگونگی شکل گیری نگاه عقلانی و تحلیلی به دین (واقعه عاشورا)
ـ جریان نوگرایی فکری در میان متفکران و نویسندگان شیعه و اهل سنت، سابقه چندان زیادی ندارد و آغاز آن اصولاً به زمان سید جمال (1254 – 1314 ه ) مصلح نوگرای اسلامی بر می گردد. این جریان در بادی امر، مسائلی از قبیل لزوم تجدید نظر و بازنگری در فکر دینی و توجیه تجربی قرآن و مفاهیم دینی را در بر می گرفت ولی رفته رفته، دامنة آن گسترش یافته و ابعاد مغفول اسلام ـ مانند اندیشه های سیاسی و اجتماعی آن را نیز شامل گردید.
ـ با طرح اسلام، به صورت یک ایدئولوژی اجتماعی و سیاسی در میان متفکران شیعه و سنی گرایش شدیدی در بین آنان برای مطالعه سرگذشت سیاسی ـ اجتماعی اسلام پیدا شد، این سرگذشت به راحتی می توانست آنها را با مبانی تفکر سیاسی اسلام آشنا ساخته و آنان را برای بسیج عمومی مردم علیه نظامهای فاسد یاری دهد... «جهاد» و «شهادت» هر دو از ابزارهای لازم و شکنده برای یک رویارویی کامل با استبداد داخلی و استعمار خارجی بودند که این مصلحان نوگرا، آن دو را فقط می توانستند از فرهنگ عاشورا، وارد مسلمانان امروزی نمایند....
نوگرایان شیعه با درک عمیق و درست موقعیت سیاسی شیعه و نیز توانمندی آشکار فرهنگ عاشورا برای پاسخگویی به نیارهای جامعة شیعی و حتی غیر شیعی امروز، برای نخستین بار بحث خود را پیرامون نهضت عاشورا براساس تحلیل انتقادی متون تاریخی، به منظور کشف عدم تجانس و بی دقتیهای آن منابع قرار دادند و از جهتی کوشیدند به استخراج آموزه های سیاسی و اجتماعی عاشورا و تبیین درست و منطقی اهداف اصلاح طلبانه امام حسین (ع) به زبان نسل جدید بپردازند.
ویژگیهای آثار نوگرایان به دین (واقعه عاشورا)
1- تاکید بر تحلیل عاشورا بجای تجلیل از آن.
2- آشکار شدن جنبه ای سیاسی، اجتماعی نهضت.
3- توجه به کلیات وقایع و نه جزئیات آن.
4- تمایل به توجیه عقلانی و منطقی مسائل مربوط به عاشورا.
5- مبارزه با خرافت و تحریف زدایی از واقعه.
6- گسترش نگاه جامعه شناسانه.
7- تمایل به تفسیر طبیعی و علمی حوادث عاشورا.
جامعه ای که امام حسین ع در آن می زیست
ـ پس از ظهور اسلام در مکه و بعثت پیامبر اکرم (ص)، شنیدن پیام پیامبر برای مستکبران و مال اندوزان آن سامان گران آمد. آنان وقتی ندای لااله الا الله را می شنیدند برخود لرزیدند و گسترش روزافزون این ندا چیزی جز کوتاه کردن دست خدایان دیگر در برنداشت. بت پرستی که جز لاینفک فرهنگ بدوی عرب بود بهترین وسیله زورمداران و صاحبان ثروت و قدرت برای استفاده از انسانها بود. درست است که آنچه آن روز پیغمبر از آنان می خواست اقرار به یگانگی آفریدگار بود اما به دنبال آن پیامها آیه های دیگری هم نازل شد. آنچه مستکبران را به هراس می انداخت و بر آینده خود بیمناک می ساخت این آیه ها بود: «آنکه مالی را فراهم آورده و آن را شمرده است پندارد مال او وی را جاویدان می سازد هرگز! و در حطمه افکنده می شود. چه می دانی حطمه چیست؟ آتش افروخته خدا که در دلها راه یابد. (همزه/ آیه 2 تا 7) و1
این آیات و آیاتی نظیر آن در دل کسانی چون ابوجهل، ابوسفیان و ولید بن مغیره و سایر مال اندوزان هراس افکند و آنان را واداشت تا در مقابل پیامبر به انحاء مختلف صف آرایی کنند و به دشمنی با او برخیزند. لذا بسیاری از نو مسلمانان به مدینه که در مجاورت شهر مکه قرار داشت مهاجرت کردند از این طریق هم به گسترش حوزه مسلمانی می پرداختند و هم جان و مال مومنان از اذیت و آزار دشمنان در امان می ماند.
ـ از سوی دیگر شیوه پیغمبر (ص) چنان بود که در موسم حج نزد قبیله هایی که برای زیارت آمده بودند می رفت و آنان را به مسلمانی می خواند و از این طریق بسیاری از مردم مدینه در طی سالیان دراز که پیامبر در مکه بود، دعوت او را که نوید آشتی و صفا و پرهیزکاری می داد استقبال کردند و به گسترش دعوت او در مدینه پرداختند.
ـ لذا پس از سپری شدن دوران پرمشقت زندگی پیامبر در مکه وقتی سران قریش تصمیم به کشتن پیامبر گرفتند علی در بستر او خوابید و او شبانه از شهر خارج شد و به مدینه مهاجرت کرد. (تاریخ تحلیلی اسلام/ ص 56 و 67) و شعار اسلام که در مکه توحید و عبادتی مختصر بود در مدینه جنبه سیاسی و اجتماعی آن نیز اندک اندک گسترش یافت، اذان شعار نمازها گردید. تشریع، احکام معاملات، پرداخت مالیات، حدود و دیگر حکمهای سیاسی و اجتماعی آغاز شد و حکومتی براساس دین (با ولایت پیامبر اکرم (ص)) پدید آمد که قوام آن عدالت اجتماعی بود.....
ـ امام حسین (ع) در چنین شرایطی که استقرار اسلام و ایمان نامیده شد در سال چهارم هجری در مدینه متولد شد و در دامان پیامبر (ص) و علی (ع) و فاطمه (س) پرورش یافت. پیغمبر او را پسر و پاره تن خود، گل خوش بوی خویش و سید جوانان اهل بهشت خواند و او را بر دوش خود سوار می کرد و به سینه خود می چسباند و دهان و گلوی او را می بوسید و محبوبترین انسانها نزد اهل آسمانهایش معرفی می کرد. رسول خدا (ص) از شهادت و مشهد حسین (ع) خبر داد و نصرت او را واجب و قاتلانش را لعنت کرد... و بدین گونه 6 تا 7 سال در کنار رسول اسلام و شهر مدینه که اکثر از یاران و اصحاب پیامبر بودند زندگی کرد. (2)
ـ دو سال پس از فتح مکه و برداشته شدن آخرین سد دشمنان و برقراری وحدت اسلامی در سراسر شبه جزیره عربستان پیامبر (ص) رحلت کرد و مدینه مرکز حکومت اسلامی دستخوش تحولات بسیاری گردید. شتابی که روز مرگ پیامبر اسلام از سران قوم دیده شد، نشان دهنده این بود که بعض آنان بیشتر در این اندیشه بودند که چگونه باید هر چه زودتر حاکم را انتخاب کنند و کمتر بدین فکر می کردند که حکومت چگونه باید اداره شود. (3)
ـ همانگونه که در ابتدای نوشتار حاضر آمد پس از رحلت پیامبر (ص)، ابوبکر، عمر و عثمان به ترتیب حاکمیت مسلمانان را به مرکزیت مدینه به عهده گرفتند و در این میان علی (ع) و خاندان پیامبر در سکونت بسربرده اند اما پس از گذشت حاکمیت خلفای سه گانه علی (ع) از سوی مردم به خلافت رسید اگر چه او خود به دلیل مشکلات فراوان از حکومت کناره می گرفت و می گفت: «مرا بگذارید و این تعهد را از دیگری بخواهید.» چرا که حوزه جامعه اسلامی آن روز در زمان خلفای سه گانه گسترش بسیار یافته بود و پیروزیهای مکرر از سمت شرق و شمال و غرب نصیب مسلمانان شده بود و مسلمانان به سبب آشنایی با ملل مختلف از جمله ایران و روم و دیدن چگونگی زندگی مردم آن سامان و بدست آوردن غنیمت های فراوان به تن آسایی و مال اندوزی خو گرفتند و بسیاری از دشمنان پیامبر نیز که جامه مسلمانی در برداشتند در زمان خلفای سه گانه حاکمیت برخی از ایالتهای حوزه اسلامی آنروز را در اختیار داشتند پذیرفتن چنین جامعه ای و تغییر آن به زندگی ساده و بی آلایش دوران پیامبر کاری است سخت که تنها از علی انتظار می رفت و این چیزی بود که ثروتمندان حجاز هرگز آن را نمی خواستند و چون وی در تقسیم بیت المال همه را به یک چشم نگریست و موجودی را به همه یکسان داد رفتار او در نظر مردمی که ربع قرن با روشی خاصی خو گرفته بودند خوشایند نیامد. (4)
1-(تاریخ تحلیلی اسلام/ دکتر شهیدی/ ص 46)
2-(دایره المعارف تشیع/ ج 2/ ص 350
3- (تاریخ تحلیلی اسلام/ ص 108
4-(تاریخ تحلیلی اسلام/ ص 140)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ