
به مناسبت سالروز ولادت امام جواد علیه السلام
دهم رجب سالروز ولادت امام نهم حضرت امام محمدتقی علیه السلام است . امام محمد تقی دهم رجب 195 هجری قمری در مدینه دیده به جهان گشود و در سال 203 در حالی که سن آن حضرت بین 8 تا 9 سال بود امامت امت را در دست گرفت .
امام محمدتقی علیه السلام تا سال 220 هـ . ق یعنی به مدت هفده سال شیعیان را رهبری کرد و سرانجام در 25 سالگی توسط معتصم عباسی به شهادت رسید.
دوره امامت امام جواد علیه السلام مصادف با یکی از شدیدترین دوره های تهاجم فرهنگی عباسیان و وابستگان آن ها به شیعیان است . این سیاست ناشی از تصور نادرستی بود که عباسیان به ذهن خود راه داده بودند. چون امام جواد (ع ) در سن پایین به امامت رسیده بود کارگزاران سیاسی و فرهنگی عباسیان می پنداشتند فرصت بسیار طلایی به دست آورده اند تا به گمان خود ضعف فرهنگی و فکری شیعیان را آشکار کنند و طی تهاجم فرهنگی و فکری حساب شده بنیان شیعه را از بیخ درآورند.عباسیان گمان می کردند که رهبری شیعیان به دلیل نوجوانی در چنان جایگاه علمی و فکری قرار ندارد که بتواند از مواضع فکری و فرهنگی شیعه به خوبی دفاع کند. به همین دلیل فرمانروایان بغداد و علما و دانشمندانی که وابسته به آن ها بودند مرتب موضوع مناظره علمی با امام جواد (ع ) را مطرح می کردند. عباسیان می خواستند امام شیعیان را دربرابر پرسش هایی قرار بدهند تا آن حضرت از عهده پاسخ گویی به آن ها بر نیاید و در نتیجه هم در میان عموم مردم و هم در میان شیعیان جایگاه خود را از دست بدهد. عباسیان و علمای وابسته به آن ها گمان می کردند که اگر این اتفاق رخ بدهد شیعیان به تدریج جذب سایر فرقه ها می شوند و سرانجام مستحیل می گردند و هویت خود را از دست می دهند. بنابر این مشاهده می کنیم که عباسیان توطئه بزرگی علیه شیعیان تدارک دیده بودند.آن ها این توطئه را که بنیان شیعه را هدف قرار داده بود از طریق برگزاری جلسات مناظره پی گیری می کردند.
عباسیان برای موفقیت این توطئه از پیش درباره سن پایین امام جواد(ع ) تبلیغات و سیع به راه انداختند تا به محض اینکه زنگ آغاز توطئه مناظره به صدا در آمد مردم با آمادگی ذهنی به دام توطئه گران عباسی بیفتند. برخلاف تصور عباسیان هنگامی که زنگ توطئه مناظره به صدا در آمد نه تنها امام جواد علیه السلام در برابر دانشمندان و علمایی که مامور این کار بودند موضعی که حکایت از ضعف باشد نشان نداد بلکه وابستگان دستگاه عباسی را با طرح سئوالات علمی چنان منفعل و متحیر کرد که چیزی غیر از شرمساری نصیب آن ها نشد. به عبارت دیگر توطئه به ضد توطئه تبدیل گردید. به جای اینکه جایگاه علمی ودینی و اجتماعی امام جواد (ع ) در میان مردم تضعیف شود مردم به آن حضرت شناخت بیشتری پیدا کردند و متوجه شدند چه گوهر گرانبهایی در میان آن ها وجود دارد که آن را نمی شناسند و قدراو را نمی دانند.
عباسیان که تیغ توطئه علیه امام جواد را به سمت خود دیدند محدود کردن تدریجی امام جلوگیری از دست رسی مردم به امام تظاهر به دوستی با امام وده ها حیله دیگر را پیش کشیدند. عباسیان پس از آنکه متوجه شدند این دسته از حیله ها و توطئه های آن ها نیز چندان کارایی ندارد و امام جواد علیه السلام از طریق یاران خود همچون حضرت عبدالعظیم حسنی (ع ) علی بن مهزیاراهوازی داودبن قاسم ابوجعفر احمدبن محمد صالح بن سهل و افراد بسیار دیگر به نشر تعالیم ناب دین مشغول هستند. چاره ای غیر ازاین نیافتند که هر چه زودتر امام جواد علیه السلام را به شهادت برسانند. عباسیان دریافتند که اگر امام جواد علیه السلام را که با پایان حیات طبیعی خود فاصله زیادی دارد به شهادت نرسانند توسط آن حضرت جریان بسیار گسترده دینی و علمی و انقلابی در جهان اسلام به وجود خواهد آمد و بر خلافت عباسی خط بطلان خواهد کشید. به همین دلیل شهید کردن امام را تنها راه باقی مانده یافتند و ناجوانمردانه آن حضرت را که خورشید فیض و سرو معرفت و معنویت بودند در 25 سالگی به شهادت رساندند .
سالروز ولادت امام جواد علیه السلام را به همه رهروان راهش تبریک می گوییم .
خداوند ما را برای اقدام آفریده است
۱. بنزین در (حداقل) ده سال اخیر یکی از بحرانهای اساسی پیش روی دولتها بوده است. مصرف میلیونها لیتر بنزین در هرروز باعث شده است که بنزین به عنوان یک کالای اساسی در سبد مصرفی هر خانواده جای داشته باشد. هربار افزایش قیمت بنزین، شوک تازهای به بازار وارد میکند.
۲. از اشکالات ما این است که فرهنگ مصرفمان به سهولت تغییر نمیکند. عادت کردهایم که در هرکاری افراط و تفریط داشتهباشیم. پس از سالها استفاده از خودرو هنوز هم الگوی مناسبی برای استفاده از آن در کشورمان شکل نگرفته است.
۳. قاچاق بنزین به کشورهای همسایه، در سالهای اخیر باعث شده است که سوبسیدی که دولت برای سوخت هزینه کرده است به سهولت از مرزهای کشور خارج شود و یا به جیب افراد سودجو واریز شود.
۴. واردات بیش از اندازهی بنزین به کشور و نیاز کاذبی که برای بنزین در کشور وجود دارد، بنزین به پاشنهی آشیل دولت تبدیل کرده است. به طوری که تحریم سوخت (و به خصوص بنزین) میتواند کشور ما را دچار بحران شدید کند.
۵. یکی از پیشنیازها پیوستن به سازمان تجارت جهانی، حذف یارانهها (و یا حداقل هدفدار بودن آن) است. ایران نیز که از سالهای گذشته به فکر پیوستن به این سازمان بوده است، باید در این جهت گام بردارد. پیوستن نهایی به WTO مستلزم انجام این مرحله است. اکنون ایران در مرحلهی نظارت به سر میبرد.
۶. اشکالی که اقتصاددانان به یارانهها مطرح میکنند آن است که یارانهها باعث میشوند که امری که مطلوبیت واقعی ندارد در سبد مصرفی افراد وارد شود. یا به عبارت سادهتر افرادی که نیازی به آن محصول ندارند از آن بهرهمند شوند. از اینرو میگویند که نباید اقتصاد را بر پایهی یارانه بنا کرد.
۷. یارانهی بنزین باعث شده است تا تناسب میان مطلوبیت و هزینه به هم بریزد. چرا که امروزه در صورت داشتن اتومبیل شخصی (که بالاترین مطلوبیت را دارد) کمترین هزینه را برای استفاده باید پرداخت. ولی استفاده از تاکسی که مطلوبیت کمتری دارد هزینهبیشتری را در بر دارد. این امر نظام عرضه و تقاضا و جدول مطلوبیتها را دچار تشویش میکند.
۸. هدفدار نبودن یارانهی بنزین اشکال دیگری است که به آن وارد است. چرا که هدف از یارانه کمک به قشر محروم است. در صورتی که در حال حاضر آنها کمترین بهره را از مصرف بنزین در جامعه دارند.
۹. علم به محدود بودن سوختهای فسیلی مستلزم آن است که دست به محدود کردن استفاده از بنزین بزنیم.
و دهها اشکال دیگر که بر وضعیت بنزین در کشور ما وارد بوده است!
به نظرم یکی از مهمترین تصمیمات اقتصادی دولت همین سهمیهبندی بوده است. که آثار مفید آن برای نسلهای آینده نیز خود را نشان خواهد داد.
البته اشکالات وارده بر نحوهی اجرای این طرح باعث نمیشود که هیچ عاقلی اصل طرح را رد کند. این دولت دولتی است مصمم که برای اجرای حق منتظر کارهای کارشناسانه از نوع ریشهای!! (که ریشهها را از تن جدا کند!) نمیماند. شنیدهام که طرح سهمیهبندی بنزین از زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی مطرح بوده است. اما هیچ دولتی حاضر به انجام این کار نبوده است؛ و ترس از کاهش محبوبیتشان نزد مردم علت عمده بوده است.
اما دولت نهم چنین کرد، چرا که این دولت اعتقاد راسخ دارد که:
خداوند ما را برای اقدام آفریده است.
------------ --------- --------- --------- --------- ------
* عنوان مطلب را از یکی از سخنرانیهای سردار قاسمی برگرفتهام.
سلام
به دنبال معرفی روستای شلی دربخش قبلی به استحضار عزیزان می رساند که این روستا در 80کیلومتری شهرسمنان قرار داشته و از توابع بخش مهدیشهر می باشدکه با تعدادی از روستاهای دیگر منطفه پشتکوه تا قبل از استان شدن سمنان در حوزه استحفاظی استان مازندران قرار داشته اندکه بحمدا... به برکت نظام مقدس جمهوری اسلامی از نعمت امکاناتی نظیر جاده.برق.اب اشامیدنی بهداشتی.تلفن و... بهره مند گردید وباتوجه به قرار داشتن در حاشیه جنگل ازیک طرف وکوهستان از طرف دیگر دارای چشم انداز بسیار زیباو مناطق دیدنی جالب به همراه چشمه سار هامیباشدکه هر بینده ای را مجذوب خود می کند
به امید دیدار شما در این منطقه بکر طبیعی
تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی |
|
((وظیفه مهم هدایت جامعه است به سوى اللّه ))
امام خمینى ((ره ))
اسـتـاد مـرتـضـى مـطـهـرى در شـامـگـاه 11 اردیـبـهـشـت مـاه سـال 1358 تـوسـط کـوردلان گـروه فـرقـان بـه شـهـادت نـایـل آمـد و بـعـد از عـمـرى مـجاهدت در راه خدا و تلاش خستگى ناپذیر در زمینه هاى فرهنگى و سیاسى مذهبى به دست جاهلترین و جنایتکارترین دشمنان اسلام به ملکوت اعلى پیوست . استاد شـهـیـد در طـول عـمـر خـود رنـج هـاى فـراوانـى تـحـمل کرد و در زمینه تعلیم و تربیت کوشش فراوانى انجام داد و آثار بسیارى نیز در زمینه هاى مختلف علمى ، فلسفى و اجتماعى و... از خود بـه جـاى گـذاشـت او کـه مـعـلم اخـلاق ، فـلسـفـه ، عـرفـان و مـسـائل اقـتـصـادى بـود در تمامى این زمینه ها کارهاى تحقیقاتى و بنیادى شایسته اى انجام داده است به همین مناسبت سالروز شهادت این معلم نمونه و اسوه تقوى به عنوان روز معلم نامگذارى شـده اسـت تـا هـمواره و همه ساله ضمن بزرگداشت خاطره آن رادمرد بزرگ و مجتهد و فیلسوف بـلنـدآوازه از زحـمـات بـى شـائبـه و
ایـثارگرانه طبقه عظیم معلمان که وظیفه سنگین آموزش و پرورش کودکان ، نوجوانان و جوانان این مرز و بوم را برعهده دارند قدردانى گردد
12 اردیبهشت 1361 - مرحله دوم طرح عملیاتی بیت المقدس با حضوررزمندگان دلیرجمهوری اسلامی ایران برضدّ قوای رژیم بعثی آغازشد. ازاولین ساعات این حمله تپه استراتژیک 182درحوالی نوارمرزی فکه ازاشغال عراقی ها آزاد شد. همچنین بیش از700تن ازافراد ارتش بعثی عراق به اسارت نیروهای اسلام درآمدند.
ز. روحانى
ازدواج، یک مکالمه طولانى است که گاهى اوقات با جرّ و بحثهاى بیهوده قطع مىگردد. همان گونه که ارتباط، مهمترین اساس زندگى است، مشاجره هم مخربترین عامل آن است.
زن و شوهر با مشاجره، هم عواطف خود را جریحهدار مىسازند و هم رابطه زناشویىشان را مختل مىسازند. همان گونه که ارتباط، باعث نزدیکى ما انسانها به هم مىشود، دعوا و مشاجره، این ارتباط را خراب کرده، انسانها را از هم دور و دورتر مىسازد. بسیارى از زنان و مردان، از برقرارى یک ارتباط سالم، عاجز هستند و به محض مطرح ساختن مسئله و یا مشکلى با همسر خود، وارد گرداب جرّ و بحثها و سوءتفاهمهاى پىدرپى مىشوند.
هنگامى که دو نفر ارتباط عاطفى با هم ندارند، به هنگام پیش آمدن اختلاف، نمىتوانند از دعوا، اجتناب کنند. زن و شوهرها، هنگام دعوا و مشاجره، خیلى ساده، مسائل را به موارد شخصى و خصوصى، ربط مىدهند.
به جاى مشاجره و بزرگ کردن نکات منفى، باید با یکدیگر گفتوگو کرد. بهتر است خواستههاى خود را صریح و البته با رعایت ادب و احترام، مطرح کرد. بعضى زن و شوهرها، به قدرى با هم مشاجره مىکنند که کم کم محبتشان از بین مىرود.
گاهى اوقات همسران، احساسات صادقانه، اما منفى خود را براى جلوگیرى از مشاجره، انکار مىکنند؛ اما در نتیجه این عمل، عشق را در خود نابود مىکنند. بهتر است بین گفتوگو و سکوت، تعادلى برقرار کرد و در نتیجه، براى ایجاد یک ارتباط سالم، باید به مهارتهاى ویژهاى مجهز باشیم و بىآن که احساسات صادقانه، اما منفى خود را انکار کنیم، از جرّ و بحث اجتناب کنیم.
اگر تفاوتهاى روحى و روانى زن و مرد، نادیده گرفته شوند، ناخواسته، دعوا پیش مىآید. بهترین راه براى جلوگیرى از دعوا، این است که در ایجاد و نیز حفظ رابطهاى صمیمى و صادقانه، تلاش کنیم. هر چه انسان با کسى صمیمىتر باشد، گوش دادن به حرفهاى او - آن هم بدون عکس العمل به احساسات منفى - مشکلتر است.
در دعواى بین زن و شوهرها، معمولاً موضوع مورد اختلاف، باعث دعوا نمىشود؛ بلکه نحوه بیان نظرات است که طرفین را مىرنجاند و به موضعگیرى وادار مىکند. هنگامى که مردى از لحن همسرش این چنین برداشت مىکند که زن، قصد مبارزه با او را دارد، همه تلاش خود را به کار مىبرد تا ثابت کند که خودش درست مىگوید و حق با اوست و بنابراین، به احساسات زن، توجهى نمىکند و هنگامى که مرد به احساسات زن توجه نمىکند، او را با بىمهرى مىرنجاند؛ و حتى حق ناراحت شدن را نیز به او نمىدهد، بدیهى است که زن را از خود رنجانده و او را آزار داده است. در این گونه موارد، زن هم از خود واکنش نشان داده، مرد را ناراحت مىکند. مرد که علت واکنش زن را نمىداند، به جاى تغییر لحن، به تفسیر و توجیه منظور خود مىپردازد و نمىداند که در حال تدارک مقدمات یک مشاجره و دعواى تمام عیار است. او تصور مىکند که این زن است که قصد دعوا دارد؛ در حالى که زن، در واقع، قصد دارد در مقابل لحن تهاجمى شوهر، از خود دفاع کند و توضیحات شوهر را یک توجیه بىمورد دانسته، عصبانیتش بیشتر و بیشتر مىشود.
نکته مهم این است که برخلاف مردها که یا سکوت مىکنند و یا راهحل نشان مىدهند، زنها با گله کردن و شکایت، کار را به دعوا و مشاجره مىکشانند.
زن و شوهرها براى اجتناب از دعوا، باید بدانند که موضوع اختلاف آنها، آن قدر طرف مقابل را نمىرنجاند که لحن آنها مىرنجاند. در یک دعوا، یکى از طرفین باید کوتاه بیاید وگرنه، دعوا دامنه پیدا کرده، هرگز تمام نمىشود.
چند نکته براى جلوگیرى از پدیدار شدن دعوا و جرّ و بحث بین همسران
1. همسران باید دقت داشته باشند که چه وقت یک گفتوگوى سالم به بحث تبدیل مىشود و درست در همان موقع، سکوت کنند.
2. آنها علاوه بر این که باید لحن صحبت کردن خود را درست کنند، باید به لحن طرف مقابل نیز توجه داشته باشند و ببینند نیاز عاطفى او را برآورده مىسازند یا نه.
3. سکوت کردن، به فرد فرصت مىدهد تا خونسردى خود را باز یابد و آرام گیرد؛ پس از هر سکوتى، مىتوان با ملایمت و آرامش بیشترى گفتوگو را ادامه داد؛ پس شخص باید تمرین کند و در بین صحبت، اندکى سکوت کرده، درباره آن چه گفته، صادقانه فکر کند.
گفتوگویى که پایان خوشى دارد، نشانه صمیمیت است. طرفین مىدانند که دیگرى چه مىگوید و از این که مىتوانند آزادانه حرف بزنند و منظور یکدیگر را بفهمند، لذت مىبرند. گفتوگو در این شرایط، آهنگى نرم و ملایم دارد؛ اما در ازدواجهاى ناموفق، لذت گفتوگو در فضایى آلوده به شکایت، گله کردن خشمگینانه و سوءتفاهم، گم مىشود و جاى اشارات دلنشین ابروها و ایماهاى شیرین را نگاههاى خیره و اشارات انتقادى، بهانهگیرىها و تهدیدها پر مىکند.
چه حادثهاى رخ مىدهد؟ چرا صحبتهاى دلنشین، از دست مىروند؟ مسئله این جاست که به مرور، شیوههاى متفاوت صحبت، منافع و چشماندازهاى متضاد و سوءتفاهمها، روى هم انباشته مىشوند و آهنگ دلپذیر صحبت را تغییر مىدهند.
بعضى از مسائل ارتباطى، ناشى از تفاوتهاى طرز تکلم زن و مرد است. اختلافِ زمانى در حاضرجوابى زن و مرد، ممکن است باعث ناراحتى طرف مقابل شود. خانمها از روى عادت و در مقایسه با آقایان، به زمان بیشترى براى پاسخگویى نیاز دارند و در نتیجه، زمانى را براى پیدا کردن جواب صرف مىکنند و این موضوع، کاسه صبر آقایان را لبریز مىکند و یا ممکن است مردى با تأنى و با جملات فاصلهدار، حرف بزند و زنش که حاضرجواب و بىقرار است، مرتب به میان صحبت او پریده، رشته کلام او را قطع کند. در این شرایط، ممکن است مرد، عصبانى شده، زن را مورد انتقاد قرار دهد و او را متهم سازد که تو همیشه حرف مرا قطع مىکنى و هیچ وقت نمىخواهى حرفهاى مرا بشنوى.
بعضىها اصولاً در صحبت کردن، مهارت دارند؛ زیاد حرف مىزنند و صحبت را کش مىدهند. بسیارى از پرحرفها، همسر خود را به بىتوجهى متهم مىسازند؛ مثلاً بارها از زنان شنیدهایم که مىگویند: شوهرم هرگز به حرفهاى من توجه نمىکند و حال آن که شوهر، کم حرف است؛ ولى کلمه به کلمه صحبتهاى زنش را مىتواند تکرار کند. دلیل این گلایه، آن است که شوهر کم حرف است؛ سکوت مىکند و به صحبتهاى زنش گوش مىدهد؛ ولى حالت چهره و نوع برخوردش، به گونهاى است که زنش او را به بىتوجهى به حرفهایش متهم مىکند. این مشکل، ناشى از شیوههاى متفاوت گوش دادن در زن و مرد است. مردها هنگام گوش دادن، سکوت بیشترى دارند و منظورشان موافقت با نظر طرف مقابل است؛ اما زنها در مقایسه با مردها، با تغییر حالت چهره و اشارات مختلف، گوش دادن خود را بیشتر نمایان مىسازند؛ اما مردها هم انتظار دارند رفتار مشابهى از خود نشان دهند.
در نظر بسیارى از افراد، اشارات مستمع بدین معناست که «به صحبتهاى تو گوش مىدهم و از آن لذت مىبرم» و یا این که «به خود تو توجه مىکنم و برایم مهم هستى» و برعکس، فقدان اشارات چهره، معانى منفىاى را تداعى مىکند که «براى تو احترام قائل نیستیم و حرفهایت برایم مهم نیست».
زوجها اغلب از نقش و اهمیت این جنبه مهم ارتباطى، بىاطلاع هستند؛ حال آن که طرز صحبت و گوش دادن، احترام، محبت و توجه را تداعى مىکند و یا بىتوجهى، بىاحترامى و بىمهرى را مىرساند.
زن و شوهر، با وجود شیوههاى ارتباطى متفاوت، مىتوانند براى اجتناب از بروز کدورتهاى احتمالى، با هم به توافق برسند. در این صورت، زن یا شوهرى که با تأنى حرف مىزند، از قطع صحبت از سوى همسرش، ناراحت نمىشود. افرادى که صحبت دیگران را قطع مىکنند، مىتوانند درباره رفتارشان، قضاوت بهترى داشته باشند که آیا بىجهت و بدون عمد و قصد، صحبت را قطع کردهاند یا نه؟
پرحرفها، مىتوانند کمتر صحبت کردن و خلاصهگویى را تمرین کنند و کمحرفها هم مىتوانند مشارکت بیشتر در گفتوگو را یاد بگیرند. مستمع بىتوجه، مىتواند اشاراتى دال بر توجه داشتن به طرف مقابل را نشان دهد و گوینده مىتواند درک کند که سکوت، لزوماً به مفهوم بىتوجهى نیست.
مقررات گفتوگو
شما مىتوانید با به کارگیرى روشهاى زیر، گفتوگوهاى خود را شیرین و لذتبخش سازید.
1. با همسر خود هماهنگ شوید.
2. با علاقه گوش کنید.
3. از قطع صحبت او خوددارى ورزید.
4. سؤالات خود را از طرف مقابل، ماهرانه مطرح کنید.
5. سیاست و نزاکت به خرج دهید.
قانون شماره 1: شرط لازم صحبت ثمربخش، هماهنگى زن و شوهر است؛ به عبارت دیگر، زن و شوهر براى این که بتوانند با یکدیگر، ارتباط سازندهاى برقرار کنند، باید در مسیر صحبت یکدیگر قرار گیرند؛ زیرا در بسیارى از مواقع، زن و شوهر با آن که درباره موضوع واحدى صحبت مىکنند، اما روش صحبت آنها به قدرى متفاوت است که نمىتوانند ارتباطى خوب با هم داشته باشند. ممکن است زن یا شوهر، قصد تسکین ناراحتى همسر خود را داشته باشند؛ ولى برعکس، بر ناراحتى او بیفزایند.
قانون شماره 2: گاهى اوقات، زن شکایت مىکند که شوهرش به حرفهاى او گوش نمىدهد؛ در حالى که شوهر مىتواند تمام حرفهاى او را تکرار کند. این مشکل، از تفاوت و اختلاف جنسى ناشى مىشود؛ به این معنى که زن، هنگام گوش کردن، با ابراز کلماتى مانند راستى، آره، عجب و تکان دادن اجزاى صورت یا دست، توجه خود را به طرف مقابل نشان مىدهد و از همسر خود مىخواهد رفتارى مشابه داشته باشد و در غیر این صورت، از همسرش عصبانى مىشود.
قانون شماره 3: قطع صحبت، براى کسى که این کار را انجام مىدهد، شاید خیلى طبیعى باشد؛ ولى در طرف مقابل، حس نارضایتى و افکار منفى ایجاد مىکند. قطع صحبت هم مانند سایر عادات مربوط به تکلم، ممکن است بخشى از طرز مکالمه اشخاص باشد و برخلاف برداشت کسى که صحبتش قطع شده، ارتباطى با خودمحورى و مخالفت نداشته باشد. در این جا نیز زن و مرد، رفتار متفاوتى از خود نشان مىدهند. مردها بیش از زنها صحبت دیگران را قطع مىکنند و این رفتار آنها، تنها درباره زنها نیست. قطع صحبت از سوى مردان، الزاماً نشانه بىاحترامى آنها به شخص مخاطب نیست.
قانون شماره 4: سؤال مىتواند آغازگر صحبت و ادامه آن و سرانجام اسباب توقف و ناتمام ماندن آن گردد. بعضىها به طور طبیعى، کمحرف هستند؛ در برخورد با این اشخاص، باید زمینه صحبت با آنان را فراهم ساخت. گاهى یک سؤال دقیق و حساب شده، مىتواند به گونهاى اعجابانگیز، آنها را به صحبت کردن تشویق کند؛ اما پرسشى نابهنگام، طعنهآمیز و بىتناسب، مىتواند از ادامه صحبت، جلوگیرى کند.
گاهى اوقات، طرز سؤال و لحن پرسشگر، ممکن است مکالمه را متوقف کند. در بسیارى از مواقع، لحن عتابآمیز سؤالات، مسئلهساز است. «چرا دیشب دیر آمدى؟»، از سؤالاتى است که در ادامه مکالمه، مشکل ایجاد مىکند. به نظر مىرسد که سؤال کردن در یک گفتوگو، امرى طبیعى است؛ اما گاهى ممکن است فردى که مورد سؤال قرار مىگیرد، پرسش را به حساب تردید در صلاحیت، دانش و یا صداقت خود تلقى کند. از سوى دیگر، چون شخص در حال صحبت، معمولاً به صحبت خود و ادامه آن علاقهمند است، سؤال بیش از حد یا بىجا، ممکن است مسئلهساز شود. گاهى نیز سؤالاتى که با چرا شروع مىشوند، تولید اشکال مىکنند؛ به این صورت که این قبیل سؤالات، اغلب، مخاطب را در موضع دفاع قرار مىدهد. استفاده از کلمه چرا، احتمالاً شماتتها و خطابهاى آمرانه و پدرانه را تداعى کند؛ چرا دیر کردى؟ چرا تلویزیون هنوز روشن است؟ این گونه سؤالات، حالت سوءظن و بىاعتمادى را تداعى مىکند(برگرفته از سایت پرسمان)
ریاست از دیدگاه امام |
ریاست در نگاه امام؛ سخت ترین امتحان انسان |
کاربرد بوق در جامعه
1 بوق کوچولو:(یعنی)سلام علیک(نشانه)احوال پرسی با راننده ی اشنا
2بوق:(یعنی)به...خیلی مخلصیم(نشانه)احوال پرسی با راننده ی اشنا
3بوق:(یعنی)کجایی بی وفا؟؟؟(نشانه)احوال پرسی با راننده ی اشنا
569بوق:(یعنی)کجا؟؟؟ویژه ی مسافر کشی
بوق بدون وقفه به مدت نیم ساعت:(یعنی)بدو بیا دیر شد(نشانه)صدا زدن خانم جهت رفت به مهمانی
بوق بدون وقفه معمولی با اهنگ:(یعنی)دید دید...دیدید دید!!!(نشانه)جلو مراکز درمانیهنگام مشاهده ی ماشبن عروس حتی خالی!
نصب بوق قطار روی پیکان:معنی نداره (نشانه)ذوق سر شار راننده
نصب بوق کامیون روی موتور سیکلت:نشانه بزرگواری موتور سوار
نصب ازیر به جای بوق:(یعنی)بی بو...بیبو...ویژه ی رانندگانی که عشق پلیس بازی دارند(نشانه)همکاری مردم با پلیس برای فراری دادن دزدها!!!
تیس تیس:(معنی نداره)نشانه ی کلاس بالا ی راننده.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ