سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روزى دو گونه است : روزیى که آن را جویى ، و روزیى که تو را جوید و اگر پى آن نروى راه به سوى تو پوید . پس اندوه سال خود را بر اندوه روز خویش منه که روزى هر روز تو را بس است . پس اگر آن سال در شمار عمر تو آید ، خداى بزرگ در فرداى هر روز آنچه قسمت تو فرموده عطا فرماید و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست ، پس غم تو بر آنچه از آن تو نیست چیست ؟ و در آنچه روزى توست هیچ خواهنده بر تو پیشى نگیرد ، و هیچ غالبى بر تو چیره نشود ، و آنچه برایت مقدر شده تأخیر نپذیرد . [ این گفتار پیش از این در آنجا که سخن از این باب بود گذشت لیکن در اینجا روشن‏تر و گسترده‏تر است ، بدین رو بر قاعده‏اى که در آغاز کتاب نهادیم آن را از نو آوردیم . ] [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 86 مرداد 25 , ساعت 11:53 صبح
آتش عشق تو تا شعله زد اندردل ما
داد بر باد فنا یکسره آب و گل ما
تا که از مابنهفتی رخ خود را شاها
چون شب هجر شده تار و سیه محفل ما
مشکلی نیست محبان تو را جز غم هجر
عمر بگذشت و نشد حل به جهان مشکل ما
تا که شد کشتی ما غرقه دریای فراق
بر سر کوی وصال تو بود ساحل ما
به امیدی که ببینیم رخ دوست دمی
ساربان تند مران بهر خدا محمل ما
گر بما گوشه چشمی فکند از ره لطف
بشود خیل سلاطین جهان سائل ما
حجه ابن الحسن ای خسرو خوبان جهان
دارم امید شود لطف خدا شامل ما
چهره بگشایی و آیی ز پس پرده برون
نور گیرد ز طفیل رخ تو منزل ما
روز پاداش که پرسند ز اعمال عباد
نیست جز مهر رخت چیز دگر حاصل ما
هدیه ماست « حکیمی » دو سه شعری که مگر
بپذیرد ز کرم هدیه ناقابل ما
محمد رضا حکیمی


لیست کل یادداشت های این وبلاگ